گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ برای پرسشهایش، دست به گوشی میبرد و در سریعترین حالت ممکن برایش پاسخی پیدا میکند. تقریبا از لحظهای که به دنیا آمده برایش شناسنامه هوشمند صادر شده و هرچه سنش بالاتر رفته، نقش تجهیزات هوشمند در زندگیاش پررنگتر شده است. ما از نوجوانی حرف میزنیم که امروز به واسطه تفاوت رفتاریش با نسلهای پیش از خود، برای سیاستگذاران و بازاریابها، مهم شده است. به منظور توصیف و شناخت نوجوان امروز با حسین حقپناه به گفتگو نشستهایم. حقپناه، کارشناس رسانه است و کتابی را با محوریت نوجوان در دست نگارش دارد. مشروح این گپوگفت با حرارت در ادامه آمده است:
اغلب از نوجوان که صحبت میشود، ویژگیهایی مورداشاره قرار میگیرد که در اغلب نوجوانهای دنیا قابلمشاهده است. اما برای ورود به بحث میخواهم سؤال نخست را اینگونه طرح کنم که آیا میتوانیم برای نوجوان ایرانی ویژگیهای خاصی را متصور شویم؟
حق پناه: در تعریف نسل جدید نوجوانها، یک برچسب جهانی مطرح شده است. مثلا میگوییم نسل «z»، نسلهای قبل از آن «x» و «y» گفته میشود که نسبتی با تاریخ معاصر ایالات متحده آمریکا دارد. x یک نسل ناشناخته است که پس از جنگ جهانی دوم در آمریکا به طور خاص شکل میگیرد که با جامعه اروپا که به طور مستقیم درگیر جنگ جهانی دوم است، تا حدی قابل انطباق میشود. و این بخشبندی مخصوص ایران نیست.
در ایران این نسلبندی با دهه ۶۰، ۷۰ و ۸۰ یا نسل اول، دوم و سوم انقلاب یا نسل اصلاحات و سازندگی، با توجه به اتفاقات طبقهبندی میشد، یعنی متناسب با عقاید سیاسی و اجتماعی در ایران یا حداقل با تقلیلگرایی به دهه این کار را میکردیم. این موضوع یعنی برچسبی میزنیم که دیگر ملی نیست، یک برچسب جهانی است. من نسل z را برای نامگذاری از دهه هشتادیها دقیقتر میدانم، چرا؟ چون این نسل در ایران، توکیو، کالیفرنیا، اروپا، شرق و غرب عالم تقریبا همین مختصات را دارند. شاید برای اولین بار ویژگیهایی را در نوجوان ایرانی میبینیم که خیلی از آنها را در نوجوان غربی یا شرقی هم پیدا میکنیم.
به دلیل چیست و پیامد آن چیست؟
حق پناه: مسئله ابزارها هستند که امکان روبهرو شدن با این مسئله را به صورت فرامرزی به وجود آوردهاند. به طور خاص به واسطه اینترنت، وب تعاملی، شبکههای اجتماعی و ابزارهای دیجیتالی با جامعه بیرونی همگرا شدهاند؛ از روز اول که به دنیا آمدهاند در دسترس این نسل جدید قرار داشته است. این نسل فرق دارد با نسل قبلی که مهاجر دیجیتال بودند، یعنی دنیای واقعی را زیست کرده و بعد به تدریج، کارکرد به کارکرد، ویژگی به ویژگی، محصول به محصول و سرویس به سرویس به سمت اینترنت و ابزارهای دیجیتال آمده است. نسل قبلی آرام آرام با این ابزار آشنا شده و با این نسل که بومی دیجیتال محسوب میشود و وقتی چشم باز کرده این ابزارها را دیده، بسیار فرق دارد. نسل جدید همه امکانات را یکجا دریافت کرده است. نتیجه این موضوع این است که وسیله شناخت، آگاهی، معرفت و لایه بعدی هویت با چیزی شکل گرفته که نسل قبلی آن را یکجا نداشته؛ و با این دریجه به اطراف نگاه میکند. پس بعضی از ویژگیهای این نسل فرا مرزی است. چیزی که باعث ایجاد تفاوت بین نوجوان ایرانی و غیر ایرانی میشود، یک زمینههای اجتماعی، تاریخی و جغرافیایی است که در ایران وجود دارد؛ برای مثال زبان که اهمیت آن در حال کم شدن است. و دوم بستر ظهوروبروز هویت است. برای شناخت این نسل باید تشابه و تمایز این نوجوان با دیگر نوجوانها در دنیا توجه داشت. به نظرمن، برای این نسل بهترین تعبیری که میشود به کار برد، نسل دیجیتال است. ویژگی مشترک این نسل واقعه مهم سیاسی، اجتماعی، تاریخی و اتصال این نسل از ابتدا به دنیای دیجیتال و ابزارهای فناورانه است.
ما این روزها ادبیاتی میشنویم بهعنوان گسست نسلی، برخی میگویند ما اتفاقا امتداد نسل را با ابزارهای جدید داریم. با این اوصاف نوجوان ایرانی را چطور میبینید؟
حق پناه: برای شناخت نسل به دو فرایند میرسیم؛ یک نوجوان از نظر ما چیست، دو ما برای نسل نوجوان چه هستیم! این مسئله یک مسئله جامعهشناختی است و صرف تقسیمبندی نسل کارکرد ندارد. آنچه باعث شکلگیری یک نسل تبدیل میشود، وقایع شاخص سیاسی، اجتماعی و تاریخی است که برای این نسل حافظه تاریخی و زمینه هویت مشترک میسازد، حتی اگر واکنشها متفاوت باشد. آیا هر تغییری از نسلی به نسل بعد، شکاف یا گسست نسلی است؟ گسست یا شکاف نسلی بد نیست، اگر نبود بشر پیشرفت نمیکرد، تمدنها و فرهنگها رشد نمیکردند. اصلاً نسل جدید باید با نسلهای قبلی متفاوت باشد و چارچوب نسل قبل را بشکند. وقتی میشود از شکاف یا گسست بهعنوان یک امر منفی حرف زد که نسل جدید آنچه که در لایههای عمیق فرهنگی نسل قبلی وجود داشته، در لایه ارزشها، باورها، آرمانها و اعتقادات را زیر پا بگذارد و مسیر رشد و توسعه نسل خود را در تقابل با نسل قبلی تعریف کند، اینگونه میشود از شکاف و گسست بهعنوان امری منفی حرف زد.
نکته دیگر اینکه وقتی از نسل حرف میزنیم یک تقلیلگرایی وجود دارد. فکر میکنیم نسل قبلی همه یک باور و اعتقاد داشتند. شاید در جامعه سنتی روستایی میشد با این دید نگاه کرد، ولی در جامعه مدرن که تکثر بخشی از هویت این جامعه است، نمیتوان با این دید نگاه کرد. کما اینکه در نسل جنگ شهیدان بسیاری داشتیم، اما جوانهایی هم بودند که با فرهنگ دفاع مقدس و جهاد بیگانه بودند. وقتی بخواهیم از شکاف نسلی حرف بزنیم همیشه گسست یا شکاف درون نسلی وجود دارد نه میان نسلی. در حال حاضر آن شکاف درون نسلی خیلی بیشتر خودش را بروز داده است. در گذشته امکان بروز نداشت. چرا که در گذشته امکان روایت و هویتیابی جمعی و شبکه سازی وجود نداشت. الان با نوجوانی طرف هستیم که هر لحظه به صورت سیال میتواند یک گروه اجتماعی تشکیل دهد، هویت، زبان و سبک و استایل زندگی بسازد و ۶ ماه دیگر اثری هم از آن گروه نباشد و آن افراد هویت جدیدی متفاوت با باور قبلی خود ساخته باشند. در نسل قبلی اجازه نداشت؛ نهایتا میتوانست عکس یک خواننده را روی دیوار بچسباند ولی در جامعه امروز با افتخار میتواند بگویید من عاشق آن بازیگر یا فوتبالیست هستم، لایک بخوره و هویتیابی کند.
موضوعی که در نسل امروز قابلمشاهده است حق انتخاب است، نوجوان امروزی میتواند بگویید چه چیز را دوست دارم و آن را انتخاب میکند؛ چیزی که در نسلهای قبلتر نبود. میتوان گفت که نسل امروز برخلاف نسلهای گذشته ویژگی انتخابگری پررنگی دارد؟
حق پناه: دیجیتالی شدن خصیصه این نسل محسوب میشود. عارضه اصلی دیجیتالی شدن، احساس انتخاب است. حال این انتخاب کاذب باشد یا واقعی، ولی احساس انتخاب در نوجوان به وجود میآورد. در گذشته این احساس انتخابگری نبوده چرا که ابزار و زمینه آن وجود نداشته است. اما الان حداقل در دنیای دیجیتال این ممکن برای نوجوان مهیا شده است؛ من گلزار را دوست دارم ولی قرار نیست شبیه او زندگی کنم، بیلی آیلیش قبول ندارم ولی مدل موهایش خوب؛ عمدتا این انتخاب در حوزه سبک زندگی و در لایههای سطحیتر فرهنگی اتفاق میافتد، در لایه نمادین یا نهایتا در لایههای هنجاری. اما در لایههای عمیقتر این انتخابگری کمرنگتر خود را نشان میدهد یا نوجوان فکر نکرده یا از جای دیگری پذیرفته است، مثلا در مورد حیا و عفاف.
دیجیتالی شدن و دسترسی به هویتیابی به نسل جدید احساس انتخابی داده که نسلهای گذشته آن را نداشتند. در حال حاضر امکان جستوجوگری بین گزینههای مختلف وجود دارد و اقتدار نهادهای سنتی هم تضعیف شده است. قبلا قدرت گفتمان در خانواده، مدرسه، رسانه و... بالا بوده و فرد احساس عاملیت نمیکرده و ساختارها تعیین کننده بودند. این ابزارها مهمترین کاری که کرده این بوده که تضعیف اقتدار نهادهای سنتی را به دنبال داشته است، با امکان روایت جستوجوگری و ابرازهایی که قبلا وجود نداشته است.
برخی معتقدند در نوجوان امروزی خودآگاهی بالاتر رفته، ولی بعضی میگویند به واسطه دانستههایش مهارتها کمتر شده است. شما معتقدید دانستهها بالاتر رفته یا نوجوان به خودآگاهی رسیده است؟
حق پناه: ما وارد بردهداری مدرن و سرمایهداری پلتفرمی شدهایم که به بهترین نحو در کتاب «دنیای قشنگ نو» به تصویر کشیده شده است. برخلاف اسطورهای که در کتاب «۱۹۸۴» جورج اورول تصویر میشود که برادر بزرگتر شخصیت داستان را کنترل میکند و نمیگذارد خلاف او فکر کند، اما در دنیای قشنگ نو این حکمرانی کاملا نادیدنی است و با سرگرم کردن و شستوشوی ذهنی، توهم آزادی و انتخابگری به فرد دست میدهد. به ظاهر این نوجوان آگاهیش بیشتر است و خودش انتخاب میکند، اما دقیقا کدام زمینه برای انتخابش فراهم شده است؟ وقتی از انتخاب حرف میزنیم از گزینهها میگوییم. کدام گزینهها در دسترس او قرار گرفته و کدام از دسترس او دور نگه داشته میشود؟ یک مکانیسم طبیعی و نرمال وجود ندارد که همه موارد به یک اندازه در معرض انتخاب این نوجوان امروزی قرار بگیرد، بنابراین توهم انتخاب به وی دست میدهد. چیزی که هایدگر از آن به عنوان پرتابشدگی یاد میکنه؛ ما در حال پرتابشدگی هستیم و انتخاب ما قوه اختیار ما نیست بلکه شرایط محیطی و غریزه ما است. نوجوان، چون گزینههای پیش رویش زیاد است، احساس انتخابگری میکند. وقتی با جستوجو در گوگل میتواند به هر چیزی که میخواهد برسد، احساس میکند دانستههایش زیاد است، اما کدام دانستههایش در جهت رشد فردی و نیازهای واقعی و نه کاذب او هستند؟ این قضیه در سرمایهداری پلتفرمی خودش را نشان میدهد. یک سری معیارها جلوی دست نوجوان است؛ تصویری و مصرفی شدن. بلاگرها و سلبریتیها جلوی نظرش هستند تا موفقیتها و لذتهای آنی را ببیند، آن هم به جای لذتهای آتی و موفقیتهای تدریجی. وقتی خودآگاهی باشد، برنامهریزی هم است که من به چه موردی واقعا نیاز دارم و چه مواردی برای رفع نیازم به کارم میآید.
حالا راه حل این موضوع چیست؟
حق پناه: باید به نوجوان امروزی خودآگاهی داد. نوجوان امروز از همه نسلهای قبلی جلوتر است چرا؟ چون دسترسیهای بیشتری دارد. نسلهای قدیم خودآگاهی داشتند، اما این دسترسی و امکانات را نداشتهاند. این زمینه ایجاد شده و میتوان با خودآگاهی به بهترین نتیجه رسید.
کثرت نوجوانان ذیل چه چیزی به وحدت میرسد؟
حق پناه: هرچه به لایههای ظاهری و سبک زندگی توجه میشود، تکثر خودش را بیشتر نشان میدهد. هرچه در لایههای عمیق فرهنگی، اعتقادی، اراده، نیت، ایمان و باور پیش میرویم به وحدت نزدیکتر میشویم. البته تکثر هم است. میل به معنویت و درک فرا فیزیکی از دنیا در وجود همه نسلها است، اما در مصداق متکثر میشوند. و یک دوقطبی میشود؛ برای مثال در حوادث اخیر با نوجوان اون طرف خیابان که صحبت میکردیم میگفت، ویدویی دیدم که یک لباس شخصی یک دختر را زده برای همین به خیابان آمدهام، طرف دیگر قضیه هم برای همین امده است؛ پس هر دو برای ظلمستیزی آمدهاند ولی هر چه به مصداق میرسیم متکثر میشویم.
در لایه نخست یعنی شناخت مسئله نوجوان با چه چالشهایی مواجهیم؟
حق پناه: مهمترین چالش ما این است که چند بعدی به چالششناسی نگاه نمیکنیم. خیلی اوقات خودمان را بی نیاز از رویکرد تفهیمی در حوزه نوجوان میبینیم. یعنی به تعبیر تجربی به معنای روان شناختی و با منطق مسئله شناسی برای نوجوان پیش میرویم و بعد میرویم به سراغ چالشها. اما با نوجوان امروزی باید گفتگو کرد تا او را فهمید. ما فقط از منظر جامعه شناسی با نوجوان برخورد میکنیم. اگر فقط روان شناختی به این نسل نگاه کنیم، بعدهای تاریخی، سیاسی، اجتماعی دوره او را نادیده گرفتیم. مسئله تلخ بعدی این است که ما در مسئلهشناسی حتی وارد آکادمی علمی هم نمیشویم. ما نگاه ما به حوزه نوجوان، سیاسی است. اصلا نوجوان چه زمانی مهم میشود؟ وقتی که بنیانهای اخلاقی جامعه توسط او تهدید شود! در اقتصاد توجه، نوجوان طعمه کارآمدی است چرا که وقت بیشتری دارد، راحتتر فریب میخورد و بیشترین دسترسی از فضای هوشمند را دارد. نوجوان ایرانی فارغ از کثرتی که در بروز هویت خود دارد در لایههای عمیقی که دارد باید نسبتش را با اسلام، انقلاب و ایران سنجید. هرکدام ذیلش مفهومهای بسیاری مطرح است.
در لایههای بعدی یعنی سندنویسی با چه چالشهایی برای نوجوان امروزی مواجه هستیم؟
حق پناه: سندهای تحول علیرغم اینکه خیلی نکات مثبتی دارد و شناخت خوبی ارائه میدهد، اما مسئلهای را حل نمیکنند. شاید شناخت ایجاد کند و یک وفاق بهوجود بیاورد، ولی پیوست اجرایی سند دچار مسئله است. باید سنجیده شوند که به سمت آن حرکت کنیم. این گونه شاخصها و گامهای عملیاتی ما را به اهداف میرساند.
مجریان چه چالشهایی را با نوجوانان دارند؟
حق پناه: مجریها همیشه در پیچ تاریخ هستند و باید در لحظه مسئله را حل کنند، در حالیکه وقتی درباره نوجوان حرف میزنیم در مورد یک بازه خیلی سیال و محدود سنی میگوییم. این نوجوان قرار است در ۳۰ سالگی نتیجه کاری که الان کرده را ببیند. چطور من مجری میتوانم الان کاری کنم؟ پس مهمترین چالش، عدم نگاه بلند مدت و تدریجی است. مسئله بعدی در مجریها مهارتهای حل مسئله است که به شدت چند بعدی است. در آنها مسئله نگاه استراتژیک و راهبردی مهم میشود. اینجا ناکافی بودن دانشها و مهارتهایی که مجری آموخته برای حل مسئله نوجوان خودش را نشان میدهد. مهمترین چالش من در حال حاضر درباره نوجوان مدل بیزینسی و کسبوکاری است. مجری راه حل فوری، قطعی و مطمئن میخواهد تا در لحظه جواب بگیرد. اما همه این موارد در نوجوان برعکس میشود، راه حلها غیر قطعی، دارای ریسک و احتمال و غیر فوری هستند. نگاه سیستمی در همه لایحهها وجود دارد.
سیاستگذاریهایی که برای این حوزه انجام میشوند، ارزیابی میشوند؟
حق پناه: به شدت در سنجش ضعفیم و در سنجشپذیر کردن سیاستها خوب عمل نمیکنیم. نکته دیگر این است که ما در مستندسازی هم ضعیف پیش میرویم.
گاهی گزارش اثر به جای نتیجه ارائه میشود. مثلا کاری که در حوزه نوجوان انجام میشود را ملاک قرار میدهیم، اما ارزیابی نمیشود که به نیت رسیدیم یا نه!
حق پناه: ما به شدت درگیر پروژهها میشویم و یادمان میرود این پروژهها قرار بود نتیجهای هم داشته باشند. این مسئله مدیریت پروژه رویکرد خوبی دارد، اما در معناهای دیگر، درباره حوزه نوجوان رویکرد نادرستی است. ما نباید پروژهها را معنا کنیم باید آنها را به نتیجه برسانیم.
چهار نهاد یا ساختار با نوجوان ارتباط زیادی دارند؛ رسانه، خانواده، مدرسه و محله. در رسانه چکار میکنند؟ نسخهای که ارائه دادیم سواد رسانهای است. همه جهان با چالش سواد رسانهای مواجه شده است. این سواد رسانهای چقدر کارآمد است؟
حق پناه: جواب چند بعدی است. مسئله اینجا است که آن چیزی که با آن روبهرو هستیم رسانه نیست، دیجیتال است و این دو باهم فرق دارند. اگر تمایز این دو را بفهمیم متوجه میشویم راه حل سواد رسانهای نیست. رسانه پیام را از فرستنده به گیرنده منتقل میکند، معمولا یک طرفه است و چرخه بازخورد در آن دیده میشود. در دنیای دیجیتال فقط مسئله پیام نیست، یک مدل زیست است. خرید و فروش، تجارت، سرگرمی و ارتباط میان فردی در آن رخ میدهد. دیجیتال در آینده با روی کار آمدن بیشتر هوش مصنوعی و متاورس بیش از پیش هم مطرح میشود. در دنیای دیجیتال فقط سواد به معنای کلاسیک جوابگو نیست. سواد کلاسیک یعنی یک دانش و مهارتی میآموزیم که با آن توانایی نوشتن یا حساب و کتاب را کسب میکنیم. آیا دانش مبتنی بر مهارت مسئله ما را حل میکند؟ خیر.
وقتی در مورد خودآگاهی، اقتصاد و توجه حرف میزنیم، وقتی درباره ذائقهرسانی رسانههای دیجیتال یا فرهنگ فناوری میگوییم فقط با یک ابزار روبهرو نیستیم بلکه با تغییر شیوه زیستن مواجه هستیم که به مهارتهای زیست دیجیتال میرسیم. دال مرکزی سوادرسانهای تحلیل پیام است، اما با چیزی فراتر از تحلیل مواجه میشویم. ما اینجا نیازمند اقدام، عمل و کنش هستیم که فقط تحلیل و تولید نیست. در دنیای دیجیتال باید هویت خودم را تعریف کنم و هویتیابی خود را در دنیای دیجیتال ارتقا بدهم. همدلی، حفظ حریم خصوصی و حل مسئله باید داشته باشم. سواد رسانهای کافی نیست، اما لازم هست.
در گذشته مدرسه برای نوجوان اثرگذاری زیادی داشته است، اما الان چطور؟ برخی بهخاطر سرفصلهای درسی و بروزنشدن آن معتقدند که دیگر آن اثرگذاری گذشته را ندارد. اشکال کار کجاست؟
حق پناه: بهتر است با این رویکرد پیش برویم، آیا فناوریهای دیجیتال که این نسل را متمایز کرده منجر به پایان مدرسه خواهند شد؟ خیلی از کارکردهای تعلیمی مدرسه در فضای مجازی یا در نهادهای دیگر و رسانهها قابلیت انتقال دارد و میتوان جایگزین کرد، اما کارکردهای تربیتی آن را نمیشود. شاید کارکردهای آموزش فردی جایگزین شود، اما قابلیتهای اجتماعی با ابزارها ممکن نیست؛ بنابراین این نفس محیط تربیتی، محیط مدرسه و ارتباط معلم و شاگرد و دانشآموزان تربیتی هستند. مسئله اصلی سرفصل نیست، اگرچه سرفصلها خیلی مهم هستند. اما مسئله این است که آن سرفصل چگونه تدریس میشود و اینجا نقش معلم خیلی مهم میشود. میدانیم سرفصلها مسئله محور نیست، ولی شیوه آموزش مهم است که مسئله محور باشد یا خیر.
لطفا کمی درباره چالشهای نوجوان با خانواده بگویید؟
حق پناه: گفتمان قدرت یکی از مهمترین چالشهای نوجوان با خانواده محسوب میشود. گفتمان قدرت در خانواده ایرانی و جهانی دچار تزلزل و پیچیدگی شده و عامل آن ورود ابزارهای فناورانه است. با این فناوریهای نوظهور نقش اجتماعی و جامعه پذیر کردن نوجوانان دچار چالش میشود. حریم خصوصی معنای دیگری پیدا کرده و مذاکره نوجوان در فضای مجازی افزایش یافته است. زبان بهعنوان قدرتمندترین ابزار هویتیابی، دچار تحول شده است. نوجوان مسلح است به زبانی که والدین کمتر با آن ارتباط برقرار میکنند. در حالی که در تاریخ برعکس بوده است. این ابزارهای پیشرفته منجر به احساس ناکافی بودن والدین میشوند. این یکی از مهمترین چالشها و آسیبها است که پیامدهای بسیاری دارند. سواد رسانهای اینجا به کار والدین میآید، چون آنها را از احساس ناکافی بودن نسبت به دنیایی که فرزندانشان در آن زیست میکنند، بیرون میکشد. ما میگوییم متولی اصلی تربیت، خانواده است. تقویت قدرت خودآگاهی، شایستگی، اعتماد به نفس، عزت به نفس و بسیاری از داراییهای نوجوان در بستر اصلی خانواده شکل میگیرند.
بخشی از نقشپذیری و مسئولیتپذیری نوجوان از طریق محله اتفاق میافتد. در گذشته مساجد نقش پررنگی داشتند، اما در حال حاضر نتوانستند این گروه سنی را به خود جذب کنند. نوجوان در محلههای جدید چطور میتواند مسئولیتپذیر شود؟
حق پناه: مهمترین مسئله بازتعریف مفهوم محله و نهادهای محلی از جمله مساجد است. در دنیایی که زیست دیجیتال مطرح است باید موازی پیش رفت. گاهی تداخل ایجاد شود و گاهی غلبه. باید محلهها باز تعریف شوند و نباید به این موضوع بیاعتنا بود. کما اینکه خیلی از مساجد شبکههای اجتماعی باز کردند یا ابزارهایی را برای ابراز هویت نوجوان از طریق فعالیتهای محلی پدید آوردند. یکی از ویژگیهای محله و دنیای دیجیتال، مشارکت است و این یک تلاقی ارزشمند محسوب میشود. باید از محله و نهادهای محلی استفاده کرد تا فرآیندهای محلی در دنیای واقعی هم اتفاق بیفتد، در این صورت مسئولیتپذیری نوجوان افزایش پیدا میکند. تمرکز محلهها و حتی مدارس روی کلیدواژه مسئولیتپذیری نوجوان و خودآگاهی جمعی باید باشد. این نسل اگر گروههای محلی، اجتماعی و مشارکت واقعی را تجربه کند در مسائل واقعی پیامد مشارکت خود را دریافت میکند و میپذیرد.
چه کارکردی برای این چهار نهاد باید متصور شد تا عملکرد آنها بهتر شود؟
حق پناه: باید همه این نهادها در خدمت خانواده بیایند. چون خانواده تقدم و اولویت دارد. حکمران باید در خدمت خانواده قرار گیرد. چون خانوادهها موظف به تربیت و رشد فرزندان و نسل آینده جامعه هستند. باقی نهادها کارکرد دیگری دارند، مثلا کارکرد اصلی مدرسه آموزش است و آموزش با تربیت خانواده فرق دارد. ولی تربیت فقط برای پدر و مادر است که در بعضی ساعات بخشی از تربیت به مدارس و مربیها سپرده میشود. همه نهادها در مواجه با نوجوان باید به جای کنترلگری روی محیط تمرکز کنند و آن را غنی کنند. این نهادها باید برای نوجوان امکان انتخاب، اختیار و مسئولیتپذیری صحیح ایجاد کنند. فضایی را برای تجربه و پیامد تجربه به وجود آورند تا به نوجوان احساس شایستگی، ارزشمندی و اختیار القا کنند.
/انتهای پیام/