گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ زینب ارجمندفر: از سیستم آموزشی کشور ژاپن همواره بهعنوان یکی از مشهورترین و پربازدهترین سیستمهای آموزشی در جهان یاد میشود. رتبه اول بهترین کارکرد نظام آموزشی از آنِ کشور فنلاند است، ولی ژاپن هم بسیار قوی عمل کرده و در این موضوع شناخته شده است. در ایران نسبت به آنچه سیستم آموزشوپرورش ژاپن خوانده میشود، نگاه مثبت و همواره با تحسینی وجود دارد. در این گفتگو به سراغ یکی از چهرههای فعال در حوزه تعلیموتربیت رفتیم که روزگاری است خودش در ژاپن به فعالیتهای مرتبط با این عرصه مشغول است. «زینب بهرامی» از مسئلهآموزش و نسبت آن با مفهوم عدالت در ژاپن برای ما میگوید.
فدرالیسم از نوع ژاپنی
تا جایی که در خاطرم هست همیشه از سیستم آموزش و پرورش ژاپن به عنوان یکی از بهترین و جامعترینها در دنیا یاد میشود. البته اگر اشتباه نکنم، رتبه اول بهترین کارکرد نظام آموزشی از آنِ کشور فنلاند است. ولی ژاپن هم بسیار قوی عمل کرده و در این موضوع شناخته شده است. از نظر شما مهمترین و بارزترین ویژگی ساختار نظام آموزشی ژاپن چیست؟
بهرامی: اگر بخواهم برای شما یک شمای کلی از نظام آموزشی ژاپن ترسیم کنم، باید بگویم اولین و شاید مهمترین تفاوت این نظام با نظام آموزشی ایران این است که برخلاف ایران، سیستم آموزشی در ژاپن یکپارچه نیست. در ژاپن نوع حکومت دولت - شهری است. به این صورت که هر شهر و هر استانی دولت خودش را دارد و شهردار و استاندار با رأی مستقیم مردم انتخاب میشوند. البته در ژاپن یک دولت مرکزی دقیقاً مثل ایران، با همان وزارتخانهها و با همان دستگاهها وجود دارد. اینها کارشان فقط تنظیم قواعد و سیاستگذاریهای کلی است. دولت مرکزی، سیاستهای کلی را به تمام کشور ابلاغ میکند و همچنین سیاست خارجی و تنظیم روابط با سایر کشورها را هم بر عهده دارد؛ ولی شهرداریها، سیاستها و تصمیمات و برنامههای مربوط به شهر خودشان را دارند و کاری هم با سیاست بینالملل دولت مرکزی ندارند. این دولت - شهری شدن در ژاپن باعث شده که هر شهری باتوجهبه موقعیت جغرافیایی و فرهنگی خود، برنامهریزی کند و فرایند تصمیمگیری بومی شده با بوم شهر خودش را داشته باشد. البته در ژاپن، تفاوت فرهنگی مثل ایران زیاد نیست.
دموکراسی حتی در انتخاب کتابدرسی
نکته دومی که وجود دارد این است که در نظام آموزشی ژاپن، فضای دموکراتیکی وجود دارد. این به چه معناست؟ مثلاً ما در ایران برای هر مقطع تحصیلی، یک کتاب معرفی میکنیم. یک کتاب ریاضی، علوم، دینی و... اما در ژاپن وضعیت به گونه دیگری است. وزارت آموزشوپرورش دولت مرکزی اعلام میکند که مثلاً برای سال آینده، نمونه کتابهای درسی را میخواهد. این اعلام نیاز فقط به چند انتشارات مهم دانشگاههای برتر مناطق مختلف شهری ارسال میشود. مراکز تحقیقاتی این دانشگاهها، کتابهای پیشنهادی خود را آماده میکنند و مثلاً برای یک سال، ۳۰ کتاب ریاضی برای مقطع اول دبیرستان آماده میشود. بعد وزارت آموزشوپرورش دولت مرکزی، این کتابهای پیشنهادی را بررسی میکند و از این کتابها، ۱۰ عنوان پذیرفته میشود. این اعداد تقریبی است. وزارت آموزشوپرورش، این کتابها را به شهرداریهای تمام شهرها بهعنوان کتاب پذیرفته شده از سوی دولت مرکزی میفرستد و انتخاب را به عهده خود شهرداریها میگذارد. اصل درس یکی است، اما مفاهیم ارائه شده متفاوت است. پس در سیستم دولت - شهری ژاپن، شهرداریها خودشان تصمیمگیرنده هستند و شما با یک سیستم یکپارچه مواجه نیستید و حتی در مورد تصمیمگیری برای تعطیلات هم به همین شکل است. شهرداریها خودشان تصمیم میگیرند و خیلی مواقع هم شهرداریها تصمیم را به مدیران مدارس واگذار میکنند. برای همین در ژاپن مدارس بهصورت همزمان تعطیل نیستند!
این نکته، یعنی اختیار دادن به مدیران مدارس در تعیین مسائلی همچون تعطیلات و محتوای درسی متناسب با فرهنگ هر بخشی از کشور، قابلتوجه برای ایران ماست؛ چرا که مثلاً، شرایط آبوهوای ایران در استانهای مختلف کاملاً متفاوت است و یا مثلاً تفاوت و تنوع فرهنگی در کشور ما بسیار چشمگیر است و به همین خاطر سیستم یکپارچه اصلاً جوابگوی نیازهای مختلف مردم ما نیست. بعد از دوران امپراتوری میجی - یعنی حدود ۵۶۰ سال پیش - دولت مرکزی در ژاپن تصمیم گرفت که سیستم یکپارچه نباشد و هر استانی با توجه به ظرفیتهای خود، برنامه مجزایی داشته باشد. البته بودجه و حمایت مالی و معنوی از سوی دولت مرکزی برای مدارس تأمین میشود، ولی بخش عمده آن را خود استان و شهر باید برای خود تأمین کنند. غیرمتمرکز بودن یا غیریکپارچه بودن سیستمهای آموزش و اداره مدارس در ژاپن نکته بسیار مهمی است که مغفول مانده و خیلیها در ایران به این نکته توجه ندارند.
تقویت هویت ملی به صورت غیرمستقیم
پس مهمترین ویژگی سیستم آموزشی ژاپن از دیدگاه شما عدم یکپارچگی عنوان شد. این سیستم چه نسبتی با وضعیت اجتماعی و فرهنگی جامعه ژاپن دارد؟ به بیان دقیقتر اگر بخواهم بپرسم، در ژاپن تا چه اندازه به مولفههای هویتساز برای نسل آینده در تدوین برنامههای آموزشی و نقشه راهی که ترسیم میکنند، توجه شده یا میشود؟ تحلیل شما از این نسبت چیست؟
وطنپرستی یکی از مهمترین درونمایههای آموزش در ژاپن است. در این مسیر از اقداماتی نظیر طبیعتگردی دانشآموزان و تمرکز دادن بچهها به سمت این مسائل استفاده میشود. در کنار همین کارهاست که بچهها با ظرفیتهای کشورشان آشنا میشوند. خب ما در ایران چه میکنیم؟ ما یک قالب برای معرفی کل ایران داریم. ما در ایران دائم پرچم را میبینیم یا مثلاً سرود ملی را میشنویم، اما در ژاپن بهندرت روی پرچم تأکید میکنند و تأکید و توجه بیشتر، روی پرچم شهری است و در ناخودآگاهشان، یک هویت ملی نقش میبندد که همه جزئی از آن هستند.
بهرامی: من با فرهنگ ژاپنی در زندگی روزمره مواجهم و نه بهصورت یک بررسی پژوهشی؛ اما دوست دارم برای شما از چیزی تعریف کنم که مثال خیلی روشنی در همین زمینه است. در کل کشور ژاپن، یک جشن بیستسالگی وجود دارد. وقتی بچهها به این سن میرسند، جشن بزرگی در هر استان برایشان برگزار میشود. اگر شما فرزند ۲۰ سالهای در خانه دارید، حتماً از طرف شهرداری برای شما نامه میآید که در فلان تاریخ، جشن بیستسالهها برگزار میشود و فرزند شما باید در این جشن شرکت کند. این جشن در بزرگترین سالن اجتماع هر شهر برگزار میشود. مهمترین برنامههای این جشن، تأکید روی حس تعلق به کشور است! اما توجه اصلی روی هویت شهری افراد است. ژاپنیها بهصورت مستقیم وطنپرستی را به بچهها آموزش نمیدهند؛ بلکه کاملاً غیرمستقیم این علاقهمندی را به مردمشان تلقین میکنند.
وطنپرستی یکی از مهمترین درونمایههای آموزش در ژاپن است. در این مسیر از اقداماتی نظیر طبیعتگردی دانشآموزان و تمرکز دادن بچهها به سمت این مسائل استفاده میشود. در کنار همین کارهاست که بچهها با ظرفیتهای کشورشان آشنا میشوند. خب ما در ایران چه میکنیم؟ ما یک قالب برای معرفی کل ایران داریم. ما در ایران دائم پرچم را میبینیم یا مثلاً سرود ملی را میشنویم، اما در ژاپن بهندرت روی پرچم تأکید میکنند و تأکید و توجه بیشتر، روی پرچم شهری است و در ناخودآگاهشان، یک هویت ملی نقش میبندد که همه جزئی از آن هستند.
نکته بعدی که مردم ژاپن را با هم متحد میکند، مسئله ورزش است. ورزش در مدارس ایران تقریباً جایی ندارد. اما در ژاپن نیمی از درس، ورزش است. کارتونهایی مثل فوتبالیستها را یادتان هست؟ اینها واقعیت جامعه ژاپنی است و فقط کارتون نیست! این رقابتها بر خلاف تصور ما، کارکرد مثبت در جهت اتحاد دارد. ما تصور میکنیم اگر رقابتهای استانی داشته باشیم، قومیتگرایی به وجود میآید و کشور از هم گسسته میشود. البته ژاپنیها، مسئلهای به نام قومیت ندارند و سراسر یکدست ژاپنی هستند؛ اما تعامل محور مهم آموزش و فعالیت مدارس در این کشور است که از طرق مختلفی تثبیت میشود.
ژاپن یک کشور صنعتی است و صنعتیشدن را برای تمام سطوح تعریف کرده است. سیستم آموزشوپرورش ژاپن، مردم را برای ورود به یک جامعه صنعتی آماده میکند و شاید به همین دلیل، مؤلفههایی در سیستم آموزشوپرورش ژاپن باشد که به درد ما نخورد و به کار ما نیاید. چون کلاً هدف کشور ما چیز دیگری است. تقسیم وظایف در کشور ژاپن برای رسیدن به هدفی که دارند، بسیار مهم و پررنگ است. برای صنعتیشدن اعتقاد دارند که باید کارها را تقسیم کرد و هر شهری بخشی از کار را به دست میگیرد. آنان سیستم را خرد کردهاند، تا وقتی استانی در حوزه خودش بهتر عمل کرد، بقیه استانها هم از او یاد بگیرند. این موفق عملکردن برای شهر و استان، اعتبار و سابقه خوبی میشود. ژاپنیها درعینحال که بسیار با هم تفاوت دارند، اما مدام در حال رصد برنامهها و میزان پیشرفت و عملکرد یکدیگر هستند.
تقسیم کار، رمز موفقیت سیستم ژاپنی
حرف از نظارت شد. موردی که در همه صحبتهای این پرونده تکرار میشود و خیلی تأسفبرانگیز است، رهاشدگی و بیمدیریتی آموزشوپرورش در ایران است. اگرچه که در شعارها و صحبتها، حرفهای فراوانی از اولویت بودن آموزشوپرورش هست، اما در عمل ما شاهد تغییرات پیدرپی مدیران و آزمونوخطا در سیاستگذاریهای بدون نظارت هستیم. راجع به کیفیت آموزش هم برای ما صحبت کنید و بفرمایید که در نظام آموزشی ژاپن، آموزش مهارتها به افراد چگونه است؟
بهرامی: در مورد نظارت در ژاپن، باید نکتهای را که برای خودم هم بسیار جالب بود برایتان تعریف کنم. من زیاد در میان دانشگاهیان و حتی در میان مردمان عادی این موضوع را شنیدهام که وقتی یک سیستم بزرگ باشد و مسئولیت به دوش یک نفر باشد، مردم بیمسئولیت میشوند! یک قصه جالبی را از نحوه شکلگیری سیستم حملونقل فعلی ژاپن در بخش قطار برایتان تعریف کنم. کشور ژاپن تعداد زیادی شرکت سازنده قطار دارد، اما بزرگترینش شرکت JR است. حدود ۱۴۰ سال قبل قرار بود این شرکت، یک شرکت سراسری باشد تا کل ژاپن را ریل کشی کند؛ اما بازدهی این شرکت در آن زمان خیلی پایین بود. دولت چه کرد؟ این مسئولیت را خرد کرد! این فرهنگ خردکردن در تمام بخشها و تمام ساحتهای سیستم ژاپنی هست. دولت وارد عمل شد و این شرکت را به چهار منطقه بزرگ کشوری تقسیم کرد و از بخشها خواست که خودشان اقدام به تأسیس نمایندگی این شرکت در بخش خودشان کنند و نتیجه این شد که ژاپن به نفر اول در سیستم حملونقل جهان تبدیل شد. چرا که وقتی مسئولیت و قدرت، بخشبخش میشود، همیشه ایدههای خوب پیدا میشود؛ اما وقتی تنها صدای دولت مرکزی شنیده شود، احتمال خطای سیستم بالا میرود و بقیه بخشها هم رها میشوند. این رویه در ژاپن خیلی پررنگ است. آموزشوپرورش ایران ما هم رها شده است. چون به یک ستون دولتی تکیه دارد و اجازه شنیدن ایدهها آنچنان داده نمیشود.
آمادهکردن بچههای یک کشور برای آینده صنعتی یعنی این که بچهها در مدارس یاد میگیرند تا چطور حساب بانکی داشته باشند؟ بودجهبندی دولت به چه صورت انجام میشود؟ احزاب کجا سرمایهگذاری میکنند؟ مالیاتها چطور دستهبندی میشوند و چطور میشود تمام این آمار را رصد کرد؟ اما این روند در ایران اجرائی نشده و چندان هم به فکر اجرائی شدنش نیستند. در ایران بهخاطر مسائل امنیتی، دسترسی به این سطح از اطلاعات برای همه ممکن نیست.
سطح آشنایی دانشآموزان با قوانین در ژاپن، بسیار بالا و حیرتانگیز است. من از شما میپرسم که چیزی به نام مالکیت معنوی را چطور باید به دانشآموزان آموزش داد؟ احترامگذاشتن به حریم اقتصادی در ژاپن بسیار پررنگ و محکم است و از همان دوران ابتدایی بهخوبی آموزش داده میشود. یعنی دانشآموزان میدانند که حق مالکیت من در مورد کار و ایدهای که دارم، چه چیزی هست و من نباید از ایده دیگری سوءاستفاده کنم!
از سوی دیگر، سطح آشنایی دانشآموزان با قوانین در ژاپن، بسیار بالا و حیرتانگیز است. من از شما میپرسم که چیزی به نام مالکیت معنوی را چطور باید به دانشآموزان آموزش داد؟ احترامگذاشتن به حریم اقتصادی در ژاپن بسیار پررنگ و محکم است و از همان دوران ابتدایی بهخوبی آموزش داده میشود. یعنی دانشآموزان میدانند که حق مالکیت من در مورد کار و ایدهای که دارم، چه چیزی هست و من نباید از ایده دیگری سوءاستفاده کنم! بچهها در دبیرستان با احکام دادگاههای اقتصادی هم آشنا میشوند! همه این موارد، برای یک زندگی صنعتی یا یک زندگی پیشرو لازم است. وقتی شما از اول به بچههایتان آموزشهای لازم را بدهید، در آینده که همین نسل مستقیماً وارد بازار کار میشوند، مشکلات کمتری دارند! آنها میدانند که یا باید ایده خود را داشته باشند تا پول دربیاورند، یا برای ایده دیگری کار کنند.
مبحث مهم دیگری که در اینجا قابلطرح است؛ مسئله نیازهای جامعه و آگاهی از این نیازهاست. کتابهای درسی، منبع مهمی برای معرفی تمام صنایع کشور است. در جریان این معرفی، نیازهای کشور در هر قسمت به نیروی کار و سرمایه، بهروشنی توضیح داده میشود. پس وقتی بچهها از مدارس فارغالتحصیل میشوند، پاهایشان روی زمین است و سربههوا نیستند. بچهها میدانند برای کدام بخش ساخته شدهاند، برای کدام ظرفیت استعداد دارند و کدام بخش میتواند میزبان آنها در آینده باشد! این چیزها را از دوران ابتدایی ذرهذره آموزش میبینند و با تمام جزئیات آشنا میشوند. نکته مهم، همین آشنایی و انتقال دقیق اطلاعات است که از دوران ابتدایی در ژاپن اتفاق میافتد و جزئی از برنامه آموزشی است. وضعیتی که در ایران اصلاً وجود ندارد و به آن حتی فکر هم نمیشود و اصلاً جدی نیست.
هر جامعه و کشوری، هدف خاص خودش را دارد. اگر این تعریف نیاز از همان زمان بچگی اتفاق بیفتد و برایش برنامهریزی کرده باشیم و بچهها بر اساس همین برنامه، در مدرسه با هدفشان آشنا شوند، چقدر در نتیجه آموزش تأثیرگذار خواهد بود؟ دانشآموز و نسل آیندهساز باید با تمام این اطلاعات در مدرسه آشنا شده باشد و برنامه آیندهاش را یاد بگیرد. نه اینکه اطلاعاتی را از کانالهای مجازی یا ماهواره یا شبکههای متفرقه بگیرد و دچار آشفتگی و سردرگمی اطلاعاتی شود. بعد هم که خواست وارد بازار کار انتخابی خود شود، میبیند که از اول اصلاً نیازی به او وجود نداشته و ظرفیت تکمیل است!
/انتهای بخش اول/ ادامه دارد...