بررسی وضعیت مشارکت اجتماعی در جامعه ایرانی در گفت‌وگو با حسین میرزایی؛

مشارکت اجتماعی از پستو خارج می‌شود؟!

مشارکت اجتماعی از پستو خارج می‌شود؟!
در دوران همه‌گیری کرونا مردم در پویش‌های اجتماعی شرکت کردند و این نشان می‌دهد که اگر ضرورت ایجاب کند، می‌تواند قشر زیادی را درگیر پویش‌های اجتماعی بکند و امر مشارکت اجتماعی را از پستو خارج کند و نشان دهد که مردم ما مردمی هستند که می‌توانند مشارکت داشته باشند.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ درباره مفهوم مشارکت جامعه ایران، جامعه‌شناسان نظرات متفاوتی دارند و این تنوع نگاه به سیاست‌گذاران نیز کرده است. وقتی از مشارکت جامعه ایران سخن به میان می‌آید، همواره از مشارکت مردم در صحنه‌های مختلف اوایل انقلاب اسلامی مثال زده می‌شود؛ اما این حضور فعالانه در صحنه‌، امروز دیگر رسمیت ندارد. البته برخی صاحب‌نظران استدلال‌هایی دارند که سطح مشارکت مردم در ایران کاهشی نبوده است. برای بررسی شرایط مشارکت اجتماعی در ایران با حسین میرزایی گفت‌وگویی ترتیب دادیم و نظرات وی را جویا شده‌ایم. میرزایی، دکتری مردم‌شناسی دارد و هم‌اکنون عضو هیئت‌علمی دانشگاه علامه طباطبایی است. ایشان در این گپ و گفت یک‌ساعته، گریزی هم به تاریخچه مشارکت مردم ایران زده و پس از آن، به امر مشارکت جامعه ایران در زمان فعلی پرداخت. وی طرفدار این نگاه است که سطح مشارکت مردم کاهش نیافته است و زمانی که ضرورت اجتماعی ایجاب کند، مردم در صحنه حاضر می‌شوند. مشروح این گفتگو در ادامه می‌آید.

 

حد خوب مشارکت سیاسی در ایران

درباره امر مشارکت در جامعه ایرانی، چند نگاه وجود دارد؛ برخی معتقدند مشارکت کاهش پیدا کرده و برای تأیید این ادعا به انتخابات تکیه می‌کنند و انتخابات را مصداقی برای مشارکت اجتماعی تلقی می‌کنند. باتوجه‌به کاهش آمار حضور مردم در پای صندوق‌های رأی، این گروه ابراز می‌دارند که مشارکت در جامعه ایرانی کاهش پیدا کرده است. عده‌ای از صاحب‌نظران هم معتقدند که مشارکت در جامعه ایرانی به‌هیچ‌وجه کاهش پیدا نکرده است و حتی در برخی زمینه‌ها نیز افزایش یافته است. گروهی دیگر نیز می‌گویند که مشارکت کاهش نداشته است؛ بلکه شیوه آن تغییر کرده و حامل مفاهیم دیگری مانند واکنش هوشمندانه، منفعلانه یا کنش اعتراضی است. شما قائل به کدام یک از این نگاه‌ها هستید؟

میرزایی: من معتقدم که مشارکت سیاسی فقط وجهی از مشارکت اجتماعی بوده که ممکن است بخشی از جامعه را درگیر نکند. شما تقریباً در هیچ جای دنیا مشارکت صددرصد سیاسی ندارید. بر اساس نتایج مطالعات آماری، به‌صورت اتوماتیک ۲۵ درصد جامعه که واجد مشارکت سیاسی هستند، اصلاً در امور سیاسی مشارکت نمی‌کنند.

من احساس می‌کنم که بسیاری از افراد اصلاً در باغ سیاست و این چیزها نیستند و از موضوعات بسیاری اصلاً خبردار نمی‌شوند! مثلاً فردی که شغل آزاد دارد، اصلاً برای او مهم نیست که کدام دولت روی کار می‌آید؛ زیرا با تغییر دولت، هیچ تغییری در کار او ایجاد نمی‌شود؛ بنابراین طبق یافته‌های آماری، ۲۵ درصد افرادی که واجد شرکت در امور سیاسی هستند، اصلاً در پویش‌های سیاسی شرکت نمی‌کنند و میزان مشارکت ۷۵ درصد باقیمانده نیز وابسته به شرایط است. به‌عنوان نمونه، در سال ۱۳۸۸، میزان مشارکت مردم در انتخابات ۸۰ درصد بود؛ بنابراین نمی‌توانیم شکل مشارکت سیاسی را به‌عنوان پایه مشارکت اجتماعی در نظر بگیریم.

اتفاقاً من معتقدم که در دیگر اشکال مشارکت، میزان حضور و مشارکت مردم از مشارکت در پویش‌های سیاسی بالاتر است. یک درگیری فکری بزرگ در ایران وجود دارد و آن این است که اصلاً ما آدم‌های مشارکت‌جویی هستیم یا نیستیم؟ برخی صاحب‌نظران در دوره‌ای می‌گفتند ما در ورزش‌های فردی قوی‌تر و در ورزش‌های جمعی ضعیف هستیم. بعدها که تیم‌های والیبال و بسکتبالمان نتایج خوبی گرفتند و توانستند تا سطح جهانی صعود کنند، همه چیز تغییر کرد.

برخی از اساتید دانشگاه مثل دکتر فرهادی که مقالات زیادی با موضوع مشارکت دارند، معتقدند ما ایرانی‌ها بسیار اهل مشارکت بودیم و اگر امروز خلئی از این بابت می‌بینیم، محدود به یک دوره خاص می‌شود و این‌طور نیست که ما اصولاً افراد مشارکت‌جویی نباشیم. در مقابل، افرادی هستند که می‌گویند ما ایرانی‌ها اصلاً کار تیمی نمی‌کنیم و مصادیقی که گفته می‌شوند، موردهای خاصی هستند که نمی‌توان آنها را تعمیم داد. من هم معتقدم اتفاقاً در سبقه تاریخی‌مان، مشارکت جایگاه مهمی برایمان داشته است و به عینه مشاهده کرده‌ام دانشجویان دانشگاه‌های ایرانی نیز همچون دانشجویان دانشگاه‌های خارجی، کار تیمی می‌کنند.

تقریباً در هیچ جای دنیا، مشارکت اجتماعی به این شکل دیده نمی‌شود و افراد تصور می‌کنند کسی که نمی‌تواند از نظر مالی زندگی‌اش را بچرخاند، مشکلش به خودش ربط دارد و می‌تواند برای حل مشکلش به دولت و سازمان‌های دولتی مراجعه کند.

حال درباره ریشه تاریخی مشارکت بگویم. ما یک سازه بین‌المللی داریم به اسم «قنات» که دنیا، ایران را با آن می‌شناسد. قنات سازه‌ای بود که تکنولوژی پیشرفته‌ای برای مدیریت آب یک کشور خشک محسوب می‌شد. سبقه‌اش نیز به گذشته برمی‌گردد؛ یعنی ما از حدود ۳ هزار سال قبل و حتی قبل‌تر از آن قنات داشتیم و تا صدسال قبل این قنات‌ها کار می‌کردند. وقتی شما می‌توانید چنین سازه‌ای را در اقصی‌نقاط کشور پیدا کنید، این فکتی است که نشان می‌دهد مشارکت در کشورمان، امری ضروری بوده و مردم به آن قائل بوده‌اند؛ زیرا نگهداری و رسیدگی به قنات، حتماً یک کار مشارکتی بوده است. هیچ‌وقت افراد به‌صورت فردی نمی‌توانستند چنین سازه‌ای را ایجاد، نگهداری و حفظ کنند؛ لذا این نشان می‌دهد که مبنای مشارکت در کشور ما وجود داشته و از اهمیت برخوردار بوده است و در گذشته مردمانی بوده‌اند که آگاهانه برای منافع خودشان کنار همدیگر جمع شده‌اند و یک کار هدفمند، آگاهانه و تعمدی را انجام داده‌اند تا به یک نتیجه و محصول خاص که به نفع عموم بوده، برسند. به نظر من، قنات نمونه خوب تاریخی مشارکت اجتماعی است و اگر در معنای امروزین آن نیز نگاه کنیم، در همین دوره‌ای که گفته می‌شود امروزه مشارکت اجتماعی کاهش پیدا کرده است، ما به عینه شاهد بودیم که در ایام همه‌گیری بیماری کرونا، مردم در طرح کمک‌های مؤمنانه چگونه مشارکت کردند تا بتوانند به هم‌میهنانشان کمک کنند. این یک اتفاق بی‌نظیر و نادر بود و تقریباً در هیچ جای دنیا، مشارکت اجتماعی به این شکل دیده نمی‌شود و افراد تصور می‌کنند کسی که نمی‌تواند از نظر مالی زندگی‌اش را بچرخاند، مشکلش به خودش ربط دارد و می‌تواند برای حل مشکلش به دولت و سازمان‌های دولتی مراجعه کند.

 

البته بخشی از این مسئله به دین‌داری جامعه ایرانی برمی‌گردد. شاید در دیگر کشورهای جهان، مؤلفه‌های دینی چندان پر رنگ نیستند؛ از همین رو، مشارکت اجتماعی به آن شکلی که در کشورمان اتفاق می‌افتد، در آن کشورها رخ نمی‌دهد.

میرزایی: مردم کشورهای دیگر نیز به همدیگر کمک می‌کنند. من نمی‌دانم در دین‌هایی مانند مسیحیت تا چه میزان به مسئله کمک به هم‌نوع تأکید شده است، اما دیده‌ام در کشورهای مختلف، خیریه‌هایی وجود دارد که به افراد ناتوان و ساکنان کشورهای آفریقایی کمک می‌کنند. 

 

یک نوع حس ترحم است.

من نمی‌دانم در دین‌هایی مانند مسیحیت تا چه میزان به مسئله کمک به هم‌نوع تأکید شده است، اما دیده‌ام در کشورهای مختلف، خیریه‌هایی وجود دارد که به افراد ناتوان و ساکنان کشورهای آفریقایی کمک می‌کنند.

میرزایی: بله. اگر یکی از ساکنان دیگر کشورهای جهان کمک بخواهد، به‌راحتی کمکی دریافت نمی‌کند و شاید این امر به نهادمند کردن آن جوامع برمی‌گردد. این در حالی است که در ایران، خانواده‌هایی زندگی می‌کنند که در سطح خودشان خیریه کوچکی را با پول خودشان شکل داده‌اند تا بتوانند با بخشی از پولشان به اطرافیان کمک کنند تا مشکلاتشان را حل کنند.

مشارکت در زندگی روزمره ما موج می‌زند. در زندگی روزمره و به‌صورت مقطعی ما نمونه‌هایی از مشارکت را مشاهده می‌کنیم که قابل‌توجه است. از این جنس مشارکت، یک نمونه را برای شما بگویم. یک بار لاستیک ماشین من توی جوی آب افتاد و همین که خواستم از ماشین پیاده شوم تا ببینم چه اتفاقی افتاده، دو نفر آمدند و اجازه ندادند از ماشین پیاده بشوم و سریع به من کمک کردند. براین‌اساس، من فکر می‌کنم هر کسی میزان مشارکت اجتماعی در کشور را باتوجه‌به تجربه شخصی خود می‌سنجد. مثلاً وقتی عنوان می‌شود که میزان مشارکت اجتماعی در جامعه پایین است، بسیاری از اوقات به تجربه‌های شخصی مطرح‌کننده آن حرف برمی‌گردد. آن افراد نمی‌توانند از طریق ذکر مصادیق حرفشان را اثبات کنند. در واقع افرادی که معتقدند میزان مشارکت اجتماعی در کشور پایین است، تجربه و حسی دارند که سعی می‌کنند برای آن مثالی پیدا کنند.

 

پس از نظر شما هر کسی بر اساس تجربه زیسته خود، میزان مشارکت اجتماعی در کشور را می‌سنجد؟

مشارکت در انتخابات در بسیاری از کشورها امری الزامی است و هر فردی که در انتخابات شرکت نکند، جریمه می‌شود. به همین دلیل نرخ مشارکت در انتخابات در آن کشورها بالاست.

میرزایی: بله. هر کسی سعی می‌کند تجربه شخصی خودش را به‌عنوان یک امر غالب مطرح کند. افرادی که معتقدند میزان مشارکت اجتماعی در کشور ما پایین است، مثلاً دیده‌اند که ساکنان یک ساختمان در امر مدیریت محل زندگی‌شان با مشکل مواجه شده‌اند، اما مردم کشورهای خارجی با این مشکل مواجه نیستند؛ بنابراین به این نتیجه می‌رسند که مردم ایران، مشارکت‌جو نیستند. آن‌ها در واقع تجربه شخصی خود را به همه امور تعمیم می‌دهند و اعتقادی دارند و می‌خواهند برای آن مصداقی بیاورند. اما بالاخره وقتی شما در سطح کلان‌تری به میزان مشارکت اجتماعی در کشور نگاه می‌کنید، متوجه می‌شوید که میزان مشارکت اجتماعی در کشور پایین نیست.

شما در هیچ جای دنیا مشارکت اجتماعی صددرصدی پیدا نمی‌کنید. اما چرا در غرب، ساکنان ساختمان در خصوص مدیریت محل زندگی‌شان مشکلی پیدا نمی‌کنند؟ برای اینکه آنها مدیریت ساختمان‌ها را نهادمند کرده‌اند و یک سندیکا دارند که در آنجا فردی که اصلاً در ساختمان زندگی نمی‌کند، برای مدیریت ساختمان تعیین می‌شود؛ بنابراین ما در بسیاری از اوقات، در مقایسه با مردم کشورهای دیگری که همه امور را نهادمند کرده‌اند، آدم‌های مشارکت‌جویی دیده نمی‌شویم. مثلاً مشارکت در انتخابات در بسیاری از کشورها امری الزامی است و هر فردی که در انتخابات شرکت نکند، جریمه می‌شود. به همین دلیل نرخ مشارکت در انتخابات در آن کشورها بالاست. ازاین‌رو معتقدم باید با نگاهی بی‌طرفانه به اصل مشارکت‌جو بودن یا نبودن جامعه‌مان نگاه کنیم و از فکت‌هایی استفاده کنیم که بشود نظریه‌ها را بر پایه آنها پیش برد. این مسئله که جامعه ما در امور اجتماعی مشارکت ندارد، برای من پذیرفته شده نیست؛ چون من آن را به این شکل نمی‌بینم.
ما در حال حاضر مشاهده می‌کنیم که دانشجویان در کارهای تیمی و امور فرهنگی و هنری مشارکت چندانی نمی‌کنند که این دلیل دارد. باید به این توجه کرد که آیا نیازسنجی شده است که دانشجویانمان دوست دارند چه کاری را انجام بدهند؟ شاید اصلاً آنچه که ما به دانشجویانمان پیشنهاد می‌دهیم، جزء علایق آن‌ها نیست؛ لذا مشارکت نمی‌کنند. گاهی دانشجویان در انتخابات دانشگاهی شرکت نمی‌کنند، چون مشارکت در آن جریان را به سود خودشان نمی‌بینند. به نظر من، فکت‌هایی که ما آن‌ها را فکت‌های مسلمی برای اثبات کاهش میزان مشارکت اجتماعی در جامعه مطرح می‌کنیم، با شواهد تطبیق ندارند.

 

آیا برای تعیین میزان مشارکت اجتماعی در جامعه شاخصی وجود دارد؟

میرزایی: کار دشواری است. البته شاخص‌هایی برای سنجش میزان مشارکت اجتماعی در جامعه داریم، اما به نظر من آن شاخص‌ها، تمام مشارکت اجتماعی را نشان نخواهند داد. مثلاً می‌گویند وقتی تعداد سمن‌های نهادهای غیردولتی یک جامعه زیاد باشد، مردم آن جامعه مشارکت‌جو هستند و در غرب این‌طور است. اما این شاخص، از بطن فرهنگ جامعه ما بیرون نیامده است.

من نمونه هیئت‌ها را برای شما مثال می‌زنم که در کشور ما سبقه دارد؛ تعداد هیئت‌های ما از ابتدای انقلاب تا کنون رشد صعودی داشته است و هر سال هیئت‌های بیشتری شکل می‌گیرند. مدیریت هیئتی نیز به معنای مشارکت اجتماعی و داوطلبانه برای مدیریت یک امر است. همه ما این را قبول داریم که دهه اول محرم در همه شهرهایمان با بقیه روزهای سال متفاوت است و همه قواعدی که در روزهای دیگر سال وجود دارد، در این دهه شکسته می‌شوند و نظم شهرها کاملاً به هم می‌ریزد. به‌عنوان نمونه، اگر راننده‌ای در روز عاشورا وارد یک خیابان ورود ممنوع شود، پلیس با او کاری ندارد، و یا اینکه غذای رایگان در سطح شهر توزیع می‌شود. اما این حجم از دخالت مردم در امور مرتبط با دهه اول ماه محرم را - که هیچ‌کدام نیز منفردانه نیست - آیا می‌توانیم به‌عنوان شاخصی برای تعیین میزان مشارکت اجتماعی مردم در نظر بگیریم؟ پاسخ من مثبت است.

مساجد ما نیز به‌صورت مشارکتی اداره می‌شوند. البته ممکن است همه افراد در مسجد حضور نیابند، اما به‌هرحال مساجد، سازمان‌ها یا نهادهایی هستند که به‌صورت مشارکتی اداره می‌شوند. به نظر من، این موارد نمونه‌های خوبی است که می‌تواند شاخص باشد. اگر در کشور آمریکا و کشورهای اروپایی، تعدد انجمن‌های مردم‌نهاد، شاخصی برای تعیین میزان مشارکت مردم در امور اجتماعی به‌حساب می‌آیند، در کشور ما مساجد و هیئت‌ها باید ملاک و شاخص باشند. الان شما در تهران خیابانی را پیدا نمی‌کنید که هیئت نداشته باشد و میزان شرکت داوطلبانه آدم‌ها در این هیئت‌ها نشان می‌دهد که مردم چه میزان مشارکت‌جو هستند؛ بنابراین میزان کارهای داوطلبانه‌ای که به‌صورت جمعی اتفاق می‌افتد، شاخصی برای سنجش میزان مشارکت مردم در امور و پویش‌های اجتماعی است.

 

 

هیئت‌ها و مساجد؛ تجلی مشارکت اجتماعی در ایران

شرکت در مساجد و هیئت‌ها بیشتر مشارکت فصلی و مناسبتی به‌حساب می‌آیند. این‌طور نیست؟

میرزایی: انجمن‌ها نیز به‌صورت فصلی و مناسبتی فعالیت می‌کنند. روح مشارکت مهم است. ما باید ببینیم که آیا اگر فضای مناسبی ایجاد شود، آدم‌ها در پویش‌های اجتماعی مشارکت می‌کنند یا خیر؟ وقتی فعالیت داوطلبانه باشد، فرد باید خودش را برای مشارکت در آن فعالیت مجاب کند و فردی که خود را برای مشارکت در یک کار مجاب کند، در برنامه‌های مشابه نیز شرکت می‌کند. البته ممکن است مشارکت اجتماعی نیز همچون مشارکت سیاسی در دوره‌های مختلف فراز و نشیب داشته باشد، اما به نظر می‌رسد هیئات و مساجد می‌توانند شاخص خوبی برای سنجش میزان مشارکت مردم در پویش‌های اجتماعی باشند.

 

مشارکت، لزوماً حاکمیت محور نیست

وقتی ما از مسئله مشارکت در ایران صحبت می‌کنیم، همیشه با این برچسب روبرو می‌شویم که مشارکت یک امر حاکمیتی است؛ نمونه‌های آن را هم شما مثل زدید؛ از هیئت گرفته تا راهپیمایی‌ها و... در واقع برخی از افراد معتقدند اراده حاکمیت بخشی از افراد جامعه را مجاب می‌کند تا اقداماتی را انجام بدهند. آیا می‌توانیم بگوییم این اراده حاکمیت است که منجر به مشارکت اجتماعی می‌شود؟ البته این ایده تقریباً در مشارکت سیاسی لغو شده است.

میرزایی: حاکمیت می‌تواند زمینه را برای مشارکت، مثبت یا منفی کند؛ اما اینکه خودش عامل تعیین‌کننده مشارکت‌ها باشد، درست نیست. مثلاً حاکمیت قبل از انقلاب، ضد دین نبود، اما دین را تبلیغ نمی‌کرد و برایش اهمیتی نداشت که ۱۰ هیئت در سطح کشور فعال باشند یا هزار هیئت شکل گرفته باشند. اما بعد از انقلاب، رویکرد حکومت کشور ما دینی بوده و زمینه را برای تشکیل هیئت‌ها آماده کرده است. من هم معتقد هستم که حاکمیت نمی‌تواند نقش اصلی را بازی کند، اما می‌تواند زمینه را مهیا کند و به شکل غیرمستقیم در امور مرتبط با پویش‌های اجتماعی ورود کند. این یعنی هیچ حاکمیتی نمی‌تواند مردم را ملزم به شرکت در پویش‌های اجتماعی بکند.

 

از زمان آغاز مبارزات انقلاب اسلامی تا به امروز که بیش از ۵ دهه از آن روزها سپری می‌شود، ما تجربه مشارکت اجتماعی بسیار جدی را داشتیم که با تلاش و تصمیم خود مردم شکل گرفته است. از نظر شما در این سال‌ها، میزان شکل‌گیری مشارکت‌های اجتماعی حاصل از تصمیمات و تلاش‌های مردم، کاهش پیدا کرده یا افزایش داشته است؟

میرزایی: بحث کاهش و افزایش ما را مجبور می‌کند وارد مباحث آماری شویم و آمار در خصوص میزان مشارکت اجتماعی جامعه، آن‌چنان که بایدوشاید تعیین‌کننده نیست. اما من می‌خواهم از یک ضرورت صحبت کنم؛ زمانی که ضرورت اجتماعی ایجاب کند که مردم ما در صحنه حاضر باشند، این اتفاق افتاده است. به‌عنوان نمونه، همان‌طور که افراد در جنگ داوطلبانه حضور پیدا کردند، در دوران همه‌گیری کرونا نیز مردم در پویش‌های اجتماعی شرکت کردند و این نشان می‌دهد که اگر ضرورت ایجاب کند، می‌تواند قشر زیادی را درگیر پویش‌های اجتماعی بکند و امر مشارکت اجتماعی را از پستو خارج کند و نشان دهد که مردم ما مردمی هستند که می‌توانند مشارکت داشته باشند.

 

این یعنی مشارکت اجتماعی در بزنگاه‌های تاریخی، نمود بیشتری داشته است؟

در دوران همه‌گیری کرونا نیز مردم در پویش‌های اجتماعی شرکت کردند و این نشان می‌دهد که اگر ضرورت ایجاب کند، می‌تواند قشر زیادی را درگیر پویش‌های اجتماعی بکند و امر مشارکت اجتماعی را از پستو خارج کند و نشان دهد که مردم ما مردمی هستند که می‌توانند مشارکت داشته باشند.

میرزایی: بله. حتماً این‌طور است. مردم به طور معمول فکر می‌کنند که با وجود شهرداری، چرا باید کوچه و خیابان‌هایشان را تمیز بکنند؟ اما اگر روزی شهرداری به هر دلیلی از کار بیفتد یا اعلام کند که به مدت یک ماه نمی‌تواند کار کند، حتماً در چند روز اول شهر به‌هم‌ریخته می‌شود؛ اما در نهایت، مردم به این فکر می‌کنند که چه باید بکنند. البته کم‌وزیاد دارد. به یاد دارم که در اصفهان، مردم به شهرداری نامه زدند و گفتند یکی از خیابان‌های شهر وضعیت خوبی ندارد؛ اما شهرداری به وضعیت آن خیابان رسیدگی نکرد و در نهایت، مغازه‌داران آن خیابان مبلغی را جمع کردند و آن خیابان را درست کردند. مشابه این جریان را در شهر دیگری هم مشاهده کردم، اما ساکنان آنجا، اقدام مغازه‌داران آن خیابان را انجام ندادند. الان کارخانه‌های ماشین‌سازی ما هم چنین کاری را می‌کنند. آن‌ها می‌دانند که تولید اتومبیل کشور در انحصار آنهاست؛ بنابراین نیازی به افزایش کیفیت محصولاتشان و کاهش قیمت‌ها نمی‌بینند و ضرورتی برای رقابت‌کردن با کارخانجات دیگر ندارند؛ بنابراین از نظر من نمی‌توان میزان مشارکت اجتماعی مردم را سنجید؛ اما همان‌طور که گفتم، باتوجه‌به شواهد، معتقد به کاهش میزان مشارکت اجتماعی مردم جامعه‌مان نیستم و اگر ضرورت اجتماعی ایجاب کند، مشارکت با کمک مؤلفه‌های دیگر، کاهش و افزایش پیدا می‌کند. در یک دوره‌هایی بالا بوده و در یک دوره‌هایی نیز پایین آمده است و دلیل آن هم دوره‌های زمانی، فضای کلی اجتماع و مؤلفه‌های دیگر است و اصولاً نمی‌توانیم برای آن یک نمودار کاهشی ترسیم کنیم.

 

 

تغییر بنیادین در گروه‌های مرجع جامعه ایرانی

وقتی درباره مشارکت اجتماعی صحبت می‌کنیم، سخن از گروه‌های مرجع نیز مطرح می‌شود. گروه‌های مرجع در سال‌های اخیر چه تحولاتی داشته‌اند و چگونه باید این گروه‌هایی که در جامعه تأثیر می‌گذارند، تحلیل شوند؟

میرزایی: جوامع انسانی پویا هستند و ممکن است یک گروه در دوره‌ای مرجع باشد و در دوره دیگری به فراموشی سپرده شود. به‌عنوان‌مثال، تا مدت‌ها نهاد روحانیت در کشور ما یک گروه مرجع بود و به تعبیری روشنفکرهای جامعه آن‌ها بودند و یا نهاد خانواده همیشه به‌عنوان یک نهاد مرجع محسوب می‌شد، اما به‌خصوص در دوران مدرن و ۲۰ سال اخیر که با روی کار آمدن پدیده‌های جدیدی همچون اینترنت، شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی مواجه بودیم، بسیاری از معادلات تغییر کرد و نهاد روحانیت، دیگر قدرت ۵۰ سال پیش خودش را ندارد و حتی شاید شرایط معکوس هم شده باشد. خانواده نیز به‌عنوان یک گروه مرجع رو به تضعیف است و افراد، دیگر مانند گذشته مرجعیت خانواده را نمی‌پذیرند. امروزه بلاگرها یا سلبریتی‌ها به‌عنوان یک نهاد مرجع مطرح می‌شوند و افراد تحت‌تأثیر آنها قرار می‌گیرند. در واقع قدرت رسانه، بلاگرها و سلبریتی‌ها را به نهاد مرجع تبدیل کرده است؛ بنابراین بسیاری از نهادهای سنتی تأثیرگذار گذشته، کم‌رنگ شده‌اند. مثلاً اگر امروز حوزه علمیه قم اعلام کند که این لیست پیشنهادی من برای انتخابات است، تأثیری در فضای اجتماعی نخواهد گذاشت، اما به یاد دارم که در گذشته، خانواده‌ام در انتخابات به اینکه حوزه علمیه قم چه کسی را به‌عنوان فرد اصلح معرفی می‌کند، اهمیت می‌دادند و می‌خواستند بدانند که آن نهاد، چه کسی را به‌عنوان فرد شاخص به جامعه می‌شناساند. سلبریتی‌ها در آن زمان هم مطرح بودند، اما امروزه به فضای مجازی رفته‌اند. قبلاً گروه دوستانی که به‌عنوان گروه مرجع شناخته می‌شد، گروه دوستانه‌ای بود که افراد در محله، مدرسه یا دانشگاه داشتند؛ اما الان شبکه اجتماعی دوستان، ما را الزاماً این‌گونه تعریف نمی‌کند. امروزه افراد دوستانی دارند که اصلاً آنها را نمی‌شناسند و هیچ‌وقت همدیگر را ندیده‌اند که آن دوستان می‌توانند گروه مرجعی را تعریف کنند؛ بنابراین امروزه گروه‌های مرجع گذشته به‌هیچ‌عنوان قابل‌اتکا نیستند و گروه‌های مرجع جدید هستند که می‌توانند مشارکت اجتماعی ایجاد کنند.

 

آیا نمی‌شود با صراحت گفت که شبکه‌های اجتماعی باعث تقویت یا تضعیف مشارکت اجتماعی اقشار مختلف جامعه شده‌اند؟

میرزایی: خیر. به نظر من نمی‌شود خیلی راحت درباره این موضوع صحبت کرد. چون ما گروه‌هایی را هم داریم که ضد مشارکت در فضای مجازی عمل می‌کنند. این نشان می‌دهد که گروه‌های فعال در شبکه‌های اجتماعی در میزان مشارکت اجتماعی افراد نقش دارند، اما اثر این نقش می‌تواند کاهشی یا افزایشی باشد.

 

برخی عنوان می‌کنند که فعالیت گروه‌ها و سلبریتی‌های فعال در شبکه‌های مجازی همیشه به مشارکت اجتماعی در جامعه ختم نمی‌شود؛ مثلاً در سال ۱۴۰۱، علی‌رغم اینکه بسیاری از سلبریتی‌ها مردم را به نافرمانی مدنی دعوت کردند، اما در آن مقطع در میزان مشارکت، تغییر آن‌چنانی رخ نمی‌دهد و از سمت دیگر نیز اتفاق حاد اجتماعی رخ نمی‌دهد و خود نظام نیز با یک طمأنینه‌ای به جلو می‌رود. آیا این گزاره که شاهد سرکوب گروه‌های مرجع هستیم، درست است؟ یا اینکه اینها هنوز به‌عنوان گروه‌های مرجع پذیرفته نشده‌اند؟ بلکه کنشگرهای مجازی هستند که مردم به واسطه سرگرمی و تأمین نیازهایشان به سراغ اینها رفتند؟

امروزه گروه‌های مرجع گذشته به‌هیچ‌عنوان قابل‌اتکا نیستند و گروه‌های مرجع جدید هستند که می‌توانند مشارکت اجتماعی ایجاد کنند.

میرزایی: ما یک مفهومی به اسم خِرَد جمعی داریم که به نظر من مفهوم مهمی است. تک‌تک ما یک عقلی برای فعالیت‌هایمان داریم. حتی اگر مهم‌ترین فردی هم که رویمان تأثیر می‌گذارد، بگوید کاری را انجام بده و ما برای آن کار مجاب نشویم، آن کار را انجام نمی‌دهیم. مثلاً فرض کنید من پولی برای سرمایه‌گذاری دارم و پیش صاحب‌نظری می‌روم و آن فرد می‌گوید که یونجه بخر. من هرگز مجاب نمی‌شوم که باید با پولم یونجه بخرم؛ بنابراین آن کار را انجام نمی‌دهم و خرید وسیله موردنظرم را به خرید یونجه ترجیح می‌دهم؛ لذا ما در سطح اجتماعی هم یک خرد جمعی داریم که به ما کمک می‌کند تا به خواست گروه‌های مرجع، کاری را انجام ندهیم و اتفاقی را رقم نزنیم. در سال ۱۴۰۱، انقلابی در فضای مجازی صورت گرفت، اما در سطح جامعه آن‌چنان نبود و درجه اتفاق در جامعه، بسیار پایین‌تر از درجه اتفاقات سال ۸۸ بود و فقط در فضای مجازی سروصدای زیادی به راه انداخت. مردم در سال ۱۴۰۱، گرچه نسبت به برخی موضوعات اعتراض داشتند، اما گویا باور نداشتند که انقلاب می‌شود و مدتی بعد مشخص شد افرادی که در رقم‌خوردن اتفاقات سال ۱۴۰۱ نقش داشتند، پول گرفته بودند؛ بنابراین گروه‌های مرجع می‌توانند در رقم‌خوردن بسیاری از مسائل و اتفاقات نقش ایفا کنند. من معتقد نیستم که مرجعیت گروه‌ها و سلبریتی‌های فعال در شبکه‌های اجتماعی از بین رفته است، اما به‌هرحال، خرد جمعی نمی‌گذارد که افراد، تمام خواسته‌های گروه‌های مرجع را بپذیرند؛ بلکه مردم با خرد جمعی، ترمز خیلی از چیزها را می‌کشند در واقع خرد جمعی، عقلی را در جامعه حاکم می‌کند که کمک می‌کند افراد، همه آنچه را که گروه‌های مرجع می‌گویند، نپذیرند.

 

 

باید اهمیت مشارکت برای مردم تبیین شود

مؤلفه‌هایی چون میزان رضایت اجتماعی و اعتماد عمومی تا چه میزان روی تقویت مشارکت اجتماعی مردم تأثیر می‌گذارد؟

چرا بسیاری از افراد در دوره انتخابات به دنبال این هستند تا مردم را به سمت گروه خاصی سوق بدهند؟ زیرا برای آن فرد محرز شده است که اگر آن گروه خاص روی کار بیاید، برای خودش، گروهش یا کل مردم نفع عمومی دارد

میرزایی: اگر ما ضرورت مشارکت را پیدا بفهمیم و بدانیم که چرا باید مشارکت اجتماعی داشته باشیم، مسئله حل می‌شود. می‌دانید چرا برخی از افراد در انتخابات شرکت نمی‌کنند؟ چون آنها تفاوت دولت‌ها را درک نمی‌کنند و می‌گویند این بیاید یا آن بیاید، همه چیز گران می‌شود. حال ما باید یک کار تبیینی انجام داده و نشان بدهیم که این دولت با آن دولت فرق دارد، اما آن فرق، برای این آدم معنادار نیست؛ چون مسئله او چیز دیگری است. در کارهای اجتماعی نیز همین‌طور است؛ یعنی اگر فردی نفع خود را در یک امر اجتماعی ببیند، حتماً مشارکت کرده و برای آن تلاش می‌کند.

چرا بسیاری از افراد در دوره انتخابات به دنبال این هستند تا مردم را به سمت گروه خاصی سوق بدهند؟ زیرا برای آن فرد محرز شده است که اگر آن گروه خاص روی کار بیاید، برای خودش، گروهش یا کل مردم نفع عمومی دارد. اتفاقاً گروه‌هایی که در انتخابات شرکت می‌کنند، سعی می‌کنند نشان دهند که اگر روی کار بیایند، به نفع مردم است. اما باید مشخص شود چه کسی چه چیزی را در نفع عمومی می‌بیند. این به نظر من بسیار مهم است؛ بنابراین اگر افراد ضرورت اجتماعی را درک کنند، خودبه‌خود به مشارکت کشیده می‌شوند.

 

حاکمیت باید ضرورت را برای مردم تبیین کند؟

میرزایی: الزاماً خیر.

 

از طریق گروه‌های مرجع چطور؟ آیا این گروه‌ها می‌توانند این تبیین را داشته باشند؟

میرزایی: هم گروه‌های مرجع و هم حاکمیت در این مسیر مؤثر هستند. برخی از ضرورت‌ها را افراد به ذات خود تشخیص می‌دهند. مثلاً در دوره‌ای درباره کارآفرینی حرف زده شد، اما آیا همه می‌توانند این کار را انجام بدهند و استارت‌آپ راه‌اندازی کنند؟ خیر. تبیین بسیاری از ضرورت‌ها با سیاست‌های حاکمیتی تولید می‌شود. مثلاً اگر شهرداری، مبنا را روی شهر مردم‌محور قرار بدهد، می‌تواند مردم را با امور مدیریتی شهر درگیر کند و به نتیجه خوبی برسد. برگزارکنندگان هیئت‌ها نیز به واسطه مشارکتی که در شکل‌گیری نهادشان دارند، از نتیجه کار رضایت دارند و روح مشارکت برای آنها معنا پیدا می‌کند. از این رو، حس خوب از مشارکت در یک فعالیت نیز آن نقطه کلیدی است که ما از چه طریقی می‌توانیم ضرورت مشارکت را برای مردم تولید کنیم. اگر این روشن باشد، می‌توانیم در هر فعالیتی مشارکت را جلب کنیم.

 

برخی این‌طور عنوان می‌کنند که «بترسید از روزی که جامعه بی‌تفاوت شود.» به نظر من این جمله، حرف اشتباهی نیست. از نظر شما برای افزایش سطح مشارکت اجتماعی و تقویت مردم باید چه کاری انجام دهیم؟

واقعاً در کدام یک از مقاطع تحصیل، مشارکت را برای ما برجسته کرده‌اند؟ آیا شما در ساختار آموزش‌وپرورش چیز سیستماتیکی می‌بینید که افراد را به مشارکت و همکاری سوق بدهد؟ حقیقتاً این‌طور نیست.

میرزایی: من معتقدم در بسیاری از مسائل اجتماعی از جمله مشارکت، نقش نهادهای آموزشی است که وظیفه خودشان را به‌درستی انجام نمی‌دهند؛ من به‌شدت به سیستم آموزش و پرورشمان نقد دارم. واقعاً در کدام یک از مقاطع تحصیل، مشارکت را برای ما برجسته کرده‌اند؟ آیا شما در ساختار آموزش‌وپرورش چیز سیستماتیکی می‌بینید که افراد را به مشارکت و همکاری سوق بدهد؟ حقیقتاً این‌طور نیست.

الان در یکی از کشورهای اسکاندیناوی کاملاً کتاب را از دوره ابتدایی حذف کرده و به بازی تبدیل کرده‌اند. بچه‌ها چون بازی را دوست دارند، در خلال بازی مفاهیم را یاد می‌گیرند. این یک اصل مهم تربیتی است که اگر می‌خواهید چیزی را به کسی یاد بدهید، باید کار را از جایی شروع کنید که او ایستاده است. بچه‌ها با بازی کارهای جمعی را یاد می‌گیرند. معتقدم آموزش‌وپرورش کشورمان، روی بسیاری از مسائل اساسی فرهنگی کار نمی‌کند. این در صورتی است که معتقدم بچه‌ها از ۳ سالگی به بعد باید متوجه شوند که می‌توانند یک سری از کارها را به‌صورت جمعی انجام بدهند و نتیجه مطلوب‌تر را ببینند؛ بنابراین اگر من همکاری، تعاون و مشارکت را بخشی از زندگی‌ام بدانم، لذت بیشتری خواهم برد. اگر ضرورت مشارکت در ساختار آموزش‌وپرورش شکل نگیرد، وضع به همین حالی که الان است، پیش می‌رود و قاعدتاً در امر مشارکت با مشکل مواجه خواهیم شد.

 

/انتهای پیام/