گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ حسین امیری: بحث درباره شهرداری تهران و شهردار تهران این روزها داغ است. از حکم صادرنشده رئیسجمهور تا ادامه دعوا بر سر قرارداد با چینیها هرازگاهی در محافل رسانهای و سیاسی داغ میشود و رنگوروی سیاسی تندی هم دارد. یکی از همین موضوعات اقدام شهرداری تهران برای ساخت مسجد در یکی از پارکهای شهر بود. اصالت و صداقت این واکنشها درباره این اقدام - چه از جانب جریانهای انقلابی و چه جریانهای معاند - جای سؤال دارد؛ اما چیزی که اهمیت دارد، این است که مسجدسازی، یک نیاز بدیهی و اساسی است که باید بر اساس معیارهای فرهنگ ایرانی - اسلامی صورت بگیرد. مسجد، جایگاه ویژهای در طراحی شهرسازی ایرانی - اسلامی دارد و جانمایی آن در اماکن تفریحی، بدون پژوهش و توجیه فرهنگی و اعتقادی، میتواند شبههبرانگیز باشد.
در حال حاضر، ۷۳ هزار باب مسجد در کشور وجود دارد که به طور متوسط، برای هر ۱۰۴۲ نفر، یک مسجد میشود؛ اما در استان تهران، این سرانه کمتر است. مجموع مساجد استان تهران، ۳۵۰۰ باب است که ۵۰۰ مسجد از این تعداد به دلایل مختلف تعطیل است. بدون احتساب مساجد تعطیل، برای هر ۴۱ هزار نفر در استان تهران یک مسجد وجود دارد و این استان از حیث سرانه برخورداری از فضای مسجد، فقیرترین استان کشور محسوب میشود؛ لذا نهضت مسجدسازی برای فراهمآوردن دسترسی مردم به فضای مسجد برای بهجایآوردن فریضه نماز و سایر عبادات یومیه، تعامل، همدلی دینی و اجتماعی و شرکت در مناسک مذهبی، یک نیاز مهم و اساسی است.
شهر تهران بهخاطر تراکم جمعیت استان و همجواری با استان البرز، در طول روز شاهد جمعیت دهها میلیونی است؛ هر چند که بسیاری از این جمعیت، به واسطه اشتغال در ادارات و مراکز تجاری و آموزشی، نماز ظهر و عصر خود را در نمازخانههای مربوطه اقامه میکنند، اما بسیاری از مراجعین روزانه ادارات و مسافرین، برای اقامه نماز دچار مشکل هستند. همچنین شهرکهای جدید و محلات پر جمعیت مدرن دارای برجهای متعدد، از سرانه مسجد یا نمازخانه کافی برخوردار نیستند.
نهضتی جدی مسجدسازی در تهران، بر اساس نیاز واقعی محلات مختلف، یک مورد ضروری و غیرقابلانکار است، اما این نهضت، باید بر اساس پژوهش، نیازسنجی و سنت مسجدسازی انجام پذیرد. سنت مسجدسازی باید مشارکت حداکثری مردم محلات و با تسهیلگری دولت و نهادهای شهری انجام شود. اما پیش از آن، باید تصمیم بگیریم که در زمانه حاضر، به مسجد چه نگاهی میتوانیم داشته باشیم. آیا تنها یک نماد زیبای شهری است که قرارگرفتن آن در پارکها و فضاهای شهری میتواند یک فضای بصری معنوی ایجاد کرده و نشانه وجود مذهب در شهر باشد یا نه، مسجد کارکردی اساسی در محله و جامعه دارد که جانمایی آن بر اساس کارکرد و هویت اجتماعیاش تعریف میشود. اگر قرار است مسجد از اصالت خود دور نشده و در زمانه حاضر هم کارکردی مطابق با نیاز معنوی و اجتماعی شهروندان داشته باشد، باید با نگاهی دیگر به آن نگریست.
کارکرد مسجد در جامعه مدرن
در صدر اسلام مسجد علاوه بر اینکه محل عبادت بود، محل آموزش، گردهمایی مسلمین و حتی سکونت بیخانمانها و مهاجرین هم بود. در حقیقت در مدینةالنبی، مسجد مرکز حکومت اسلامی محسوب میشد و همه امور جامعه در مسجد صورت میپذیرفت. تا سالهای طولانی نیز این روند ادامه داشت تا اینکه برخی حکام اسلامی در دوره خلفای راشدین در شهرهای مختلف، غیر از دارالخلافه به تأسیس دارالحکومه نیز پرداختند، بااینحال هنوز هم مسجد محل رجوع مردم و محل ارتباط مردم و حکومت بود.
در سدههای بعدتر، مسجد جایگاه خود بهعنوان یک نهاد مردمی و آموزشی را حفظ کرد و کماکان حکومتها بهعنوان یک رسانه از آن استفاده میکردند؛ مراسمهایی مانند نمازجمعه، نماز عیدین فطر و قربان و... فرصتهایی بودند که اعلامیههای جمعی در آن به گوش مردم و حکومت میرسید. مسجد، محل آموزشهای دینی و اجتماعی، محل تجمع و چارهاندیشی و محل پناه مردم شهرها هنگام نزول بلایا بود.
با یک بررسی آماری مشخص میشود که سرانه دسترسی به مسجد در کشور، هنوز چندان مطلوب نیست و بهخصوص در استان تهران، بسیار نامطلوب است و نهضتی برای ساخت مسجد در این استان موردنیاز است؛ لکن جانمایی ساخت مسجد باتوجهبه نیاز و میزان جمعیت ساکن و غیرساکن، از اهمیت زیادی برخوردار است.
در دویست سال اخیر نیز مساجد مرکز فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی و محل ارتباط روحانیت با مردم بودهاند. بسیاری از نهضتهای دویستساله اخیر از مساجد شکل گرفت. در دوره پهلوی دوم، نقش مساجد در انقلاب اسلامی بسیار پررنگ بود؛ مساجد مشهور تهران، قم و شهرهای بزرگ دیگر، بهعنوان محل تمرکز فعالیتها و مساجد محلات، بهعنوان مرکز فعالیتهای محلی و روشنگری روحانیت بهصورت دائم فعال بود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مساجد هویت و رسمیت بیشتری یافتند. با شکلگیری پایگاههای بسیج، کانونهای فرهنگی مساجد، گروههای تئاتر و سرود مساجد و سایر تشکلهای مردمی در طول جنگ تحمیلی، مساجد به یک مرکز فرهنگی - اجتماعی مهم در هر محله تبدیل شد. ثبتنام و اعزام نیروهای رزمنده، ارسال کمکهای مردمی به جبههها، تأمین امنیت محلات، آموزشهای نهضت سوادآموزی و... در مساجد انجام میگرفت. در دهه هفتاد، آموزشهای عامتری مانند مهارتآموزی، بهداشت و بهداری، زبان انگلیسی و کنکور با همت بسیج و نهادهای انقلابی در مساجد متمرکز شد و مساجد در این دهه بهعنوان مراکز آموزشی و فعالیت اجتماعی محلات قرار گرفتند.
از انتهای دهه هفتاد، به واسطه تلاش دولت در گسترشNGOها(سمنها) در کشور، گسترش نهادهای آموزشی دولتی مانند آموزشگاههای فنی حرفهای و آموزشگاههای خصوصی، بخشی از فعالیتهای مساجد کمرونق شد. در انتهای دهه نود نیز با افزایش نابسامانیهای اجتماعی و رنگباختن هویت محلی، زنگ خطر برای نهادهای انقلابی به صدا در آمد و تلاش برای برگرداندن هویت محلی به محلات شهرها با طرحهای مختلف آغاز شد.
امروزه علیرغم گسترش نهادهای مختلف فرهنگی، اجتماعی و آموزشی، جایگاه مسجد بهعنوان یک نهاد سنتی اجتماعی هنوز هم در اغلب فرهنگها و بومها تا حد زیادی پابرجاست. هر چند کمکاری نهادهای فرهنگی، باعث کمرونق شدن این جایگاه شده است، اما حضور پایگاه بسیج، کانونهای فرهنگی، صندوقهای قرضالحسنه و... امروزه مساجد را بهعنوان یک مرکز اجتماعی فعال حفظ کرده است.
مسجدسازی وظیفه کیست؟!
نخستین مسجد در اسلام توسط پیامبر بهعنوان حاکم جدید مدینةالنبی ساخته شد. در طول تاریخ هم حکومتها مساجد بزرگ را بهعنوان سمبل آبادی و تمدن اسلامی در شهرهای بزرگ سرزمینهای اسلامی ساختند. این مساجد علاوه بر اینکه محل اقامه نماز جماعت و جمعه بودند، محل تجمع و تبادل نظر مسلمین و رفع بسیاری از حوایج فرهنگی، آموزشی و طبی بود.
ساخت مسجد از ابتدای تمدن اسلامی توسط حکومتها انجام شده است و یکی از شاخصههای رشد و آبادانی یک تمدن، وجود مساجد بزرگ و فاخر بوده است؛ اما امروزه مساجد با مشارکت مردم ساخته میشوند و مهمتر از ساخت مسجد، اداره آن است که با مشارکت مردم میسر است. ساخت مسجد توسط نهادهای دولتی بدون توجه به امکان اداره مردمی آن، باعث تعطیلی و متروکه شدن مساجد خواهد شد.
نگاهی به سفرنامههای مهم تاریخی در دوره اسلامی، نشان میدهد که مساجد آباد، اصلیترین شاخصه معماری و آبادانی شهرها و مهمترین مرکز اجتماعی تمدن اسلامی محسوب میشدند و حکومتها، مساجد آباد و بزرگ را مایه تفاخر خود میدانستند؛ اما رفتهرفته با رشد فرهنگ وقف بین مسلمین، مسجدسازی از انحصار دولتها خارج شده و به یک پدیده مردمی تبدیل شد.
با رواج پدیده وقف در بین مردم ایران، کمکم در محلات مختلف هر شهر، باتوجهبه احساس نیاز به مسجد، یا خیرین زمینی را برای امر مسجدسازی وقف میکردند یا مردم محل، با جمعآوری نذورات عمومی، زمینی را خریداری میکردند و سپس با مشارکت همدیگر و از محل نذورات بهمرورزمان به اقتضای سطح درآمد مردم محله مسجد را بنا و تکمیل میکردند. سایر هزینههای مسجد نیز از محل نذورات مردمی و در ایام خاص تأمین میشد. امروزه نیز چنین شیوهای همچنان برقرار است.
علاوه بر نذورات که کمک داوطلبانه به ساخت مسجد است و همواره توسط خیرین و افرادی که نذر خاصی دارند، انجام میشود، در برخی از مناطق، رسوم جالبی برای جمعآوری کمک به مساجد در طی قرنهای متمادی به وجود آمده است؛ رسومی که شبیه گلریزان هستند و در ابتدای مراسم عزاداری محرم یا مراسم سخنرانی شبهای ماه مبارک رمضان برگزار میشود. پس از رواج صنعت چاپ، قبضهای مخصوصی بهعنوان قبض حق عضویت در هیئتها و دستههای عزاداری مساجد برخی از شهرها رایج شد که در طول سال، اعضای آن مسجد بهعنوان یک سنت، حق عضویتی را برای ساخت، نگهداری و برگزاری مراسمها پرداخت میکردند. این سنت بهقدری مستحکم است که با گذشت سالها و کوچ خانواده از یک محله و شهر، پسر بزرگ خانواده در ایام محرم برای ادای حق عضویت خانواده، سالی یکبار به محله بر میگردد و حق عضویت را پرداخت میکند.
سرنوشت مسجد بدون محله
تبدیل مسجد به پایگاه فعالیتهای مختلف اجتماعی، آموزشی و فرهنگی، وابسته به حضور مخاطب ثابت و شناخته شده است. این مخاطب و جمعیت ثابت است که هویت مشخصی را به مسجد میدهد؛ به طور مثال، مسجد محلات فقیرنشین، به واسطه ساکنانی که اکثرا مشاغل سطح پایین دارند، نیاز به تشکلهای آموزشی، حمایتی و مشاوره خانواده داشته و این تشکلها معمولاً در این مساجد ریشهدارتر و باسابقهتر هستند. در مساجد مناطقی که ساکنین آن، اغلب از قشر متوسط جامعه هستند، فعالیتهای مذهبی و قرآنی بیشتر مورد استقبال قرار میگیرد. مساجد خارج از محلات - مانند مساجد مستقر در شهرکهای اداری و دانشگاهی - معمولاً به واسطه داشتن مخاطبین خاص هویت خاصی پیدا میکنند. این مساجد تا حدودی شبیه مساجد محلات هستند، ولی با تنوع کمتر فعالیتهای اجتماعی و حتی تعطیلی برخی از وعدههای نماز، مساجدی که در مراکز بدون جمعیت ثابت تأسیس شدهاند، از حداقل فعالیتهای هویتبخش مسجد نیز بینصیب شدند.
یکی از نمونه مساجد بدون مخاطب ثابت، مساجد ترمینالها هستند. مشهورترین نمونه مسجد ترمینالی، مسجد پارکسوار آزادی در میدان آزادی است که در دهه نود و با طراحی بسیار زیبایی ساخته شد، اما پس از افتتاح، تقریباً حتی از کارکرد نمازخانه هم برخوردار نشد و تقریباً به حالت تعطیل در آمد. ساخت اینگونه مساجد علاوه بر اینکه اتلاف هزینه و وقت جامعه و بیتالمال است، نوعی وهن دین و مسجد نیز محسوب میشود؛ چرا که مساجد خالی از نمازگزار و مردم را به نمایش میگذارد و نوعی ضدتبلیغ برای مساجد ایجاد میکند.
از طرف دیگر با بالارفتن تعداد مساجدی که تنها کارکرد آنها برگزاری نماز جماعت یا اقامه نماز فرادی در آن در طول روز است، کمکم در ذهن جامعه تصویر نادرستی از کارکرد مسجد در مرکزیت فعالیت اجتماعی شکل گرفته و ملجأ و مأمن مسلمین در امور اجتماعی، دینی، فرهنگی و آموزشی از بین میرود و در نهایت، کارکرد مساجد دیگر و مساجد فعال محلات نیز در طول زمان دچار تغییرات منفی خواهد شد.
از طرف دیگر، در معماری اسلامی، مسجد جایگاه ویژهای دارد. معماری سایر اماکن از جمله بازار، کاخها، تفرجگاهها، خانهها و... بر اساس جانمایی و ارتفاع مسجد صورت میگیرد. مساجد معمولاً در نسبت با سایر اجزای محله در جایگاهی قرار میگیرند که محل نزدیک به بازار بوده و به محل رجوع روزانه مردم نزدیک باشند و از طرف دیگر، در مرکزیت محله باشند تا صدای اذان مسجد به همه خانههای محله برسد.
آیا جای مسجد در پارک است؟!
ساخت مسجد از ابتدای تمدن اسلامی توسط حکومتها انجام شده است و یکی از شاخصههای رشد و آبادانی یک تمدن، وجود مساجد بزرگ و فاخر بوده است؛ اما امروزه مساجد با مشارکت مردم ساخته میشوند و مهمتر از ساخت مسجد، اداره آن است که با مشارکت مردم میسر است. ساخت مسجد توسط نهادهای دولتی بدون توجه به امکان اداره مردمی آن، باعث تعطیلی و متروکه شدن مساجد خواهد شد.
سؤالی که مطرح میشود این است که اگر قرار باشد در همه بوستانهای شهری، مسجد بنا شود، چه فعالیتهایی در این مساجد باید انجام شود؟ چه مخاطب ثابتی در این بوستانها هستند که بتوانند چراغ فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی مسجد را روشن نگه دارند؟ آیا میشود پایگاه بسیج، کانون فرهنگی، هیئتامنا و... را برای چنین مساجدی تشکیل داد؟ آیا میشود امور این مساجد را از طریق نذورات مردمی اداره کرد یا برای اداره امور روزمره هم میبایست به بودجه دولتی یا بودجه شهرداری دست یازید؟ اینها سؤالاتی است تا حدود زیادی جواب آنها روشن است.
اگر مساجد فرضی در بوستانها دارای نهادهای فرهنگی فعال باشند، کمک شایانی به کاهش مفاسد و مظاهر ضد فرهنگی در بوستانها و تفرجگاهها خواهد کرد، اما از آنجا که بوستانها، بهخودیخود دارای جمعیت نیستند، نمیتوانند از برخی نهادها برخوردار باشند. به طور مثال، پایگاه بسیج تعریف مشخصی دارد. پایگاههای بسیج یا در محلات قرار دارند یا در اقشار مختلف که فعالیتهای متفاوتی نسبت به پایگاههای مستقر در مساجد انجام میدهد. پایگاههای مستقر در مساجد، همان پایگاههای بسیج محلات هستند و هویت خود را از محله میگیرند؛ لذا شرط تشکیل پایگاه در یک مسجد، وجود محلهای در حوزه جمعیتی آن مسجد است. اما کانونهای فرهنگی مساجد، از این لحاظ منعی برای حضور در مساجد فرضی بوستانها ندارند و در صورت داشتن فعالیتهای متنوع و برنامههای آموزشی باکیفیت، میتوانند مخاطبینی از محلات نزدیک جذب کنند. اما آیا صرف تشکیل یک کانون فرهنگی در بوستان بهعنوان برگزارکننده برنامههای آموزشی و فرهنگی، کمکی به فضای فرهنگی بوستان میکند؟ آیا برای چنین امری، نیاز به مسجد هست؟مسجدی بدون حوزه جمعتی مشخص، تا ابد نیازمند کمکهای دولتی و کمک خیرین غیرمحلی خواهد بود و برای نگهداری و خادمی مسجد نیز باید نیروی خدماتی تحت استخدام شهرداری استفاده شود؛ درحالیکه مساجد محلات، حتی اگر با سرمایه دولتی تأسیس شوند، در ادامه با نذورات مردمی اداره میشوند و هزینهای را به بودجههای دولتی تحمیل نمیکنند؛ لذا بودجههای لازم برای امور روزمره مساجد در هیچکدام از ردیفهای بودجهای دستگاههای دولتی مشخص نشده است و تنها بودجه مشخص سالانه، کمکهای جزئی سازمان امور مساجد است که برای امور خاص انجام میشود.
مسجد به پارک برود یا نه؟
در نظام شهرسازی اسلامی، مسجد جایگاه ویژهای دارد؛ هم از لحاظ زیباشناسی و از لحاظ دسترسی، مسجد در شهرسازی اسلامی در مرکزیت محله قرار دارد و مانند نگینی در مرکز محله میدرخشد. معمولاً مسجد در نزدیکی مرکز خرید بنا میشود که هم مردم و هم کسبه محل به آن دسترسی داشته باشند. در این شرایط، قرارگرفتن مسجد در بوستانهایی که در طول هفته و شبانهروز، جمعیتی در آن حضور ندارد، هویت مسجد و اقامه نماز یومیه در آن را دچار نقصان میکند.
گذشته از اینکه ساخت مسجد بهعنوان یک مرکز فرهنگی و مذهبی یک نیاز اساسی در جامعه امروز است و مساجد فعلی، پاسخگوی نیاز جامعه نیست، در شهر تهران این نیاز صدچندان است. بر اساس بررسیهای آماری، تهران از حیث سرانه دسترسی به مسجد، فقیرترین شهر و استان کشور محسوب میگردد، بهخصوص اینکه در طول روز، تهران با مسافران روزانه میلیونی مواجه است که برای انجام عبادات یومیه و استراحت کوتاه، نیاز به مکانی امن و دارای فضای معنوی و دور از هیاهوی شهر دارند. اما باید توجه کرد که جانمایی ساخت مسجد یک مسئله مهم است. مسجد باید در نسبت با محلات ساخته شود تا از یک سو دارای مخاطب و جمعیت ثابت باشد و برنامهها و تشکلهای مسجد با این مخاطب ثابت معنا داشته باشند و از سوی دیگر، جمعیت محلی بتواند اداره مسجد را برعهده بگیرد.
مسجد از دیرباز در فرهنگ اسلامی محل تمرکز فعالیتهای اجتماعی بوده است. ساخت مسجد تنها بهمثابه مکانی برای اقامه نماز، مساوی است با ساخت نمازخانه و در چنین وضعیتی، نیازی به ساخت مسجد با تعاریف اسلامی آن نیست؛ اما اگر مسجد به معنی واقعی کلمه در بوستانهای شهری ساخته شود و تشکلهای فرهنگی، اجتماعی و مذهبی در آنها فعال شود، میتواند به بهبودی فضای فرهنگی تفرجگاهها و بوستانها بینجامد، درحالیکه فقدان جمعیت ثابت، این امکان را به حداقل ممکن میرساند.
/ انتهای پیام /