گروه راهبر «سدید»؛ امروزه مقوله اداره و رشد جامعه تفاوتهای جدی با گذشته کرده است؛ شاید بتوان مهمترین تفاوت را در پیچیدهتر شدن و برنامهمند شدن این مدیریت دانست؛ بدون اغراق حجمی از برنامه ریزی که امروزه تنها برای خارج ساختن زباله از یک کلانشهر مانند تهران صورت میگیرد بیش از میزان تمام برنامه ریزیهایی است که حکومتها در هزار سال پیش داشته اند. با شرایط پیش آمده نکته مهمی که به ذهنها خطور میکند آن است که این مدیریت پیچیده را تحت نظر کدام مدل از حکمرانی میتوان پیش برد. یکی از مدلهایی که طی چند دهه گذشته در جهان و علی الخصوص در جهان سوم رایج گشته، مدلی موسوم به توسعه است. توسعه یکی از مهمترین واژگان بنیادین در نظریه پردازی و اجرا، برای قرن بیستم است به گونهای که گاهی جهان بر محوریت آن به سه دسته «توسعه یافته؛ در حال توسعه و توسعه نیافته» تقسیم میشود.
ریشه برنامه های توسعه در کشور ایران به عصر پهلوی و برنامه هفت ساله توسعه عمرانی باز می گردد که هدف آن اصلاحات اجتماعی از طریق وضعیت اقتصادی کشور بود.[1]
نگاهی به تاریخچه توسعه
تا سال ۱۹۵۰ توسعه دارای الگوی واحدی نبود اما پس از آن شورای تحقیقات علوم اجتماعی آمریکا در پی ارائه شالوده ای منسجم از سرمایه داری توسعه برآمد.[2] مطالب این الگو حاوی ارزش های انسان بورژوای غربی مانند دموکراسی؛ نظام چند حزبی؛ صنعتی شدن؛ بازار آزاد و... بود.
رقابت ایدئولوژیک آمریکا و شوروی پس از جنگ جهانی دوم و آغاز جنگ سرد؛ که خطر گسترش کمونیسم به جهان سوم را در برداشت؛ نویسندگان کمیته سیاست تطبیقی را وادار نمود در پیوند با دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی ایالات متحده و با رویکردی محافظه کارانه و به قصد جلوگیری از تغییرات اساسی و ساختاری در جهان سوم که به واژگونی رژیمهای وابسته به آنان میانجامید نوعی از گفتمان نوسازی را تدارک دیده و بدون توجه به ریشههای اساسی و ساختاری توسعه نیافتگی در جهان سوم به صورت کمی؛ سطحی و صوری شاخصهایی را به ویژه در ابعاد فرهنگی و با رد مطلق سنتهای آن کشور ها؛ از بالا و از بیرون بر آنان تحمیل نماید و از آنجاکه نوسازی به معنای عمیق و علمی آن هیچگاه مطرح نبود، این طرح به توسعه موعود نینجامید.
[3]
در بعد سیاسی این برنامه ها، تمرکز از دموکراسی به نظم و ثبات تغییر پیدا کرد و ارتش و نظامیان به عنوان بهترین گروه نوساز معرفی شدند تا بدین وسیله نظامهای وابسته و سرکوبگر حافظ منافع کمپانیهای خارجی تثبیت گردند. در بعد اقتصادی طرح ریزی مبتنی بر انتقال از جامعه سنتی به جامعه مصرفی برای تأمین بازار مورد نیاز غرب صورت گرفت. رفتن اقتصاد کشورهایی مانند ایران به سمت تک محصولی شدن و وابستگی کامل به نفت در همین راستا صورت گرفت. ترکیه آتاتورک و ایران پهلوی دو نمونه کامل پیاده شده این سیاستها در منطقه بودند. حاصل این برنامهها که نقطه اوج آن در زمان ترومن برای جهان سوم تجویز شد بنا به قول «آندره گوندر فرانک»؛ «توسعه توسعه نیافتگی بود». حاصل این امپریالیسم اقتصادی و تقسیم کار ناعادلانه بین المللی و دستکاری در نظام مصرف بازار جهانی که از طریق شرکتهای چند ملیتی و نهادهایی مانند صندوق بین الملل پول؛ سازمان تجارت جهانی و... رخ داد بر ضرر کشورهای به اصطلاح جهان سوم تمام شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا سال ۱۳۶۸ خبری از برنامه ریزی توسعه نبود، اما از سال ۱۳۶۸ اولین برنامه توسعه نوشته شد و توسعه اقتصادی هدف اصلی آن بود؛ همچنین بعد از دولت آقای هاشمی رفسنجانی که توسعه اقتصادی را سرلوحه برنامههای خود قرار داده بود، دولتهای دیگر نیز با سیاستهای توسعهای روش کار آمدند. برای نمونه دولت سید محمد خاتمی با محوریت توسعه سیاسی؛ دولت محمود احمدی نژاد با محوریت توسعه بومی و دولت دکتر حسن روحانی با محوریت توسعه بین الملل روی کار آمدند.
سخنی در تعریف و چیستی توسعه
مفهوم توسعه ابتدا از علوم تجربی اخذ و به تدریج جایگزین مفاهیم دیگری نظیر ترقی؛ تکامل و رشد شد. واژه توسعه در نخستین کاربرد خود در زبان فرانسه و انگلیس به معنای رسیدن به اهداف یا ایده هایی طبق یک طرح و برنامه بود. توسعه در لغت به معنای بروز نمودن هر آنچه به صورت بالقوه موجود است می باشد.[4]
برای توسعه تعاریف گوناگونی ذکر شده است که در اینجا به تعدادی از آنها اشاره می شود:
برای نمونه مایکل تودارو توسعه را جریانی چند بعدی می داند که مستلزم تغییر در ساخت اجتماعی است.[5]
توسعه در تعریفی دیگر عبارت است از تحولی ژرف در ساخت اقتصادی-اجتماعی تولید؛ توزیع و مصرف کالا.[6]
تعریف توسعه با مضمونی دیگر عبارت است از فرایند پیشرفت در همه ساحت های انسانی با مبنا قراردادن اقتصاد.
از منظر استیگلیتز توسعه عبارت است از حرکت از فرهنگ ها و بستر های سنتی به سمت فرهنگ مدرن.[7]
تعاریف در باب توسعه بسیار وسیع اند، برای نمونه توسعه در تعریف دیگر عبارت است از: مسیر بلوغ اقتصادی و غایت آن. از همین رو توسعه یک فرایند بی امتداد است و کشوری را نمی توان توسعه یافته دانست بلکه به دلیل مرحله مند بودن توسعه؛ کشور هایی که مراحل بیشتری از توسعه را پیموده باشند در مقایسه با کشور های دیگر توسعه یافته حساب می شوند.[8]
تحلیل تعاریف توسعه
در خصوص تعریف توسعه و چیستی توسعه یافتگی مانند بسیاری از واژگان دیگر همچون فرهنگ، علم، دین و... اتحادی در میان اندیشندان وجود ندارد، اما نکته مورد نظر ما در عمده تعاریف توسعه و اسناد آن این است که توسعه هرچند طرحی اقتصادی است، اما در بسیاری از موارد، توسعه اقتصادی از دریچه فرهنگ نگریسته میشود.
برای توضیح بیشتر باید متذکر شد که توسعه در مراحل اولیه خود با نگرشی اقتصادی روی کار آمد، اما با گذشت زمان و تجربه به دست آمده، طراحان و تئوری پردازان توسعه به این نتیجه رسیدند که توسعه اقتصادی مطلوب آنان، انسان خاص خود را هم میمطلبد از همین رو توسعه با ضمیمهای فرهنگی همراه شد که هدف آن برداشتن موانع جدی سنتی-فرهنگی از سر راه توسعه و مهندسی جامعه بر اساس توسعه بود. دراین سلسله از نوشتار در تلاشیم تا نگاهی به ابعاد مختلف نرم توسعه داشته و به این پرسش پاسخ دهیم که «توسعه با فرهنگهای میزبان خود چگونه تعاملی برقرار کرده است؟»
[1] برنامه: ۲۱ تیر۱۳۸۶- شماره ۲۲۳، صفحه۵
[2] سیاست گذاری عمومی: بهار ۱۳۹۵؛ دوره دوم- شماره ۱، صفحه ۱۵۳
[3] مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران: بهار ۱۳۸۳-شماره ۶۳، ص۲۳۳
[4] مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران: بهار ۱۳۸۳-شماره ۶۳، ص ۲۲۵
[5] برنامه؛ تیر۱۳۸۶- شماره ۲۲۳، صفحه ۴
[6] همان؛ صفحه ۵
[7] راهبرد توسعه؛ زمستان ۱۳۹۵-شماره ۴۸، صفحه ۱۶
[8] راهبرد توسعه؛ تابستان ۱۳۸۴-شماره ۲، صفحه ۸۲
/انتهای پیام/