گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ در حال حاضر، قریب به ۱۷ میلیون نفر از مردم ایران در حاشیه شهرها یا سکونتگاههای غیررسمی زندگی میکنند. در این عرصه خانوادههایی که در مناطق حاشیهنشین زندگی میکنند و متأثر از همین فضا سبک زندگی خود را انتخاب میکنند موضوعی است که کمتر به آن توجه شده است.
در همین رابطه در گفتگو با دکتر مرضیه ابراهیمی؛ استادیار دانشکده ادبیات و علوم انسانی، استاد رشته علوم اجتماعی دانشگاه شهید بهشتی به بررسی ابعاد این موضوع پرداختهایم. دکتر ابراهیمی فارغالتحصیل مقطع دکتری در رشته علوم اجتماعی با گرایش مسائل اجتماعی ایران است که درباره خانواده در حاشیه معتقد است که اهمیت محل سکونت آدمها میتواند در تنظیم کنشهای آنها در جامعه تأثیرگذار باشد. بخش نخست این گپ و گفت در ادامه آمده است:
همواره در مواجه با مسئله خانوادههای حاشیه نشین نگاه یا نگاه معماری و شهرسازی است یا اگر هم نگاه مطالعات اجتماعی باشد خیلی عام است. در ابتدا توضیح بفرمایید که از منظر مطالعات خانواده به خانواده حاشیه نشین به عنوان گزینه مستقل پرداخته شده و تحقیقات منسجمی درباره اش موجود است یا خیر؟پیش از پاسخ به پرسش شما باید تاکید کرد که بحث خانواده به جهت اینکه یکی از مهمترین نهادهای اجتماعی است به خودی خود بحث مهمی است. پیوند بحث خانواده با یک آسیب یا مسئله اجتماعی، آنهم مسئلهای که ابعاد مختلفی دارد، به لحاظ
وقتی شما مسئله خانواده را به عنوان مهمترین نهاد میبینید، قاعدتا باید این پیش بینی را داشته باشید که به جر مسائل برآمده از تحولات و تغییرات جامعه که به شکل معمول خانواده با آن مواجه است، حاشیه نشینی هم یکسری بحرانها و مسائل را به آن تحمیل و این وضعیت را تشدید میکند
جغرافیا و برنامه ریزی این پدیده را مسئله ساز میکند. یعنی شما در هیچکدام از این رویکردها نمیبینید که عنوان شود حاشیه نشینی بحثی است که پیامدهای مثبتی دارد. تمام رویکردها هم به سمت کاهش یا کنترل این مسئله میرود که به نوعی از جامعه حذف شود. وقتی شما مسئله خانواده را به عنوان مهمترین نهاد میبینید، قاعدتا باید این پیش بینی را داشته باشید که به جر مسائل برآمده از تحولات و تغییرات جامعه که به شکل معمول خانواده با آن مواجه است، حاشیه نشینی هم یکسری بحرانها و مسائل را به آن تحمیل و این وضعیت را تشدید میکند.
اینکه کار خیلی مستقلی در این باره انجام شده باشد، نبوده یا لااقل من ندیده ام. ولی به شکل پراکنده ممکن است کسی حاشیه نشینی را مطالعه کرده باشد و سبک زندگی و شرایط خانوادگی آدمها را ارزیابی کرده باشد. به نظر میرسد محور اصلی سوال شما یعنی نگاه مستقل به مسئله خانواده حاشیه نشین پرداخته نشده است. منظورم را اینطور روشن میکنم که معمولا متغیر اصلی و محور اصلی در مطالعات، حاشیه نشینی بوده و در کنار آن خانواده دیده شده است. اما اینکه محور خانواده باشد و بحث حاشیه نشینی را بر اساس آن بتوان برنامه ریزی و نگاه کرد، نبوده است.
از منظر شما این مسئله چقدر اهمیت دارد؟ وقتی موضوع حاشیه نشینی را انتخاب میکنیم و به خانواده حاشیه نشین میبپردازیم برخی ایراد میگیرند که چرا سراغ این موضوع جزئی که خانواده حاشیه نشین است، رفته ایم! از نظر مطالعات اجتماعی پرداختن به خانوادهای که در بستر حاشیه نشینی دچار آسیبهای مضاعف میشود، چقدر اهمیت دارد؟کلیدواژه حاشیه نشینی به لحاظ اجتماعی حرف زیادی با خود دارد. یعنی ما یک چیزی را از محور و بطن جامعه جدا کرده و به سمت حاشیه رانده ایم. این نه در مورد خانواده که در مورد هر چیز یا هر فرد دیگری میتواند خطرناک باشد. به خاطر اینکه اگر یک چیزی در مرکز توجه ما نباشد، قاعدتا از کنترل ما خارج میشود و قدرت این را نداریم که شناخت پیدا کنیم.
همان اندازه که آن خانواده میتواند پتانسیل آسیب زدن به جامعه و از بین بردن تعادل را در جامعه داشته باشد و کارکردهای اصلی خانواده آنجا اجرا نشود به همان اندازه هم در محیطهای دانشگاهی و برنامه ریزی و سیاستگذاری در نظر نگرفتن این مسئله میتواند مهم باشد.
معمولا اولین گام و مهمترین گام مطالعات اجتماعی شناخت وضعیت موجود است. یعنی باید مشخص شود اکنون خانواده در چه شرایطی است و بعد تصمیم گرفته شود که به چه چیزهایی نیاز دارد؟ چه برنامه ریزی برای آن لازم است و در حوزه مسائل خانواده چگونه میتوان برای آن کار انجام دهیم؟
خانواده نهادی است که از یکسری کنشگران اجتماعی در شرایط متفاوت تشکیل شده یعنی پدر و مادر خانواده هر یک ویژگیهای خاص خود را دارند. اگر ما همه این آدمها و کنشگران را درون یک نهاد مهم به حاشیه برانیم، قاعدتا باید منتظریک بحران باشیم. زمانی در نگاه کیفی یکسری مسائل انقدر اهمیت دارد که با دو و سه و چهار مورد هم مهم است. یعنی نباید منتظر باشیم که عدد یک چیزی بالا برود تا بگوییم مسئله مهمی است. نگاه بدی که در جامعه رایج شده این است که بخشی از مسائل مهم جامعه را وقتی نمیتوانیم با عدد و آمار اثبات کنیم -کمااینکه اگر بتوانیم آن را به حاشیه میرانیم- چنین میپنداریم که مگر چقدر با این مسئله مواجه هستیم؟ ولی درک نمیکنیم که بخشی از مسائلی که درکلانشهر ما وارد میشود از همان حاشیه میآید. یعنی فرض مان بر این است که شاید اعتیاد، فقر و آسیبها و مسائل اجتماعی در همین شهر تولید میشود درحالی که مطالعات متمرکز نشان میدهد که بخش زیادی از این مسائل را حاشیه تحمیل میکند و قاعدتا اگر شما یکی، دو تا، ۱۰ تا و صدتایش را بتوانید کنترل کنید، مسائل کلانشهرتان را هم راحتتر میتوانید کنترل کنید.
درواقع غیر از اینکه خود این خانواده به حاشیه رانده شده، موضوع این است که خانوادههای حاشیه نشین هم به حاشیه رانده شده اند و همان اندازه که آن خانواده میتواند پتانسیل آسیب زدن به جامعه و از بین بردن تعادل را در جامعه داشته باشد و کارکردهای اصلی خانواده آنجا اجرا نشود به همان اندازه هم در محیطهای دانشگاهی و برنامه ریزی و سیاستگذاری در نظر نگرفتن این مسئله میتواند مهم باشد.
یکی از مهمترین وقایعی که خانوادههای حاشیه نشین با آن مواجه هستند این است که ما بخشی از فرصتها و امکانات را از آنها میگیریم. ما نمیتوانیم تحت هیچ شرایطی بگوییم محل زندگی افراد، اهمیتی برای سبک زندگی شان ندارد. خیلی از تئوریهای جامعه شناسی میگوید در هرجایی که زندگی میکنید حتی اگر با آیتمهای غیراجتماعی دیگر هم بخواهید بسنجید، سبک زندگی تغییر میکند. کمااینکه یکی از متغیرهایی اصلی که همواره وارد پژوهشمان میکنیم این است که کدام منطقه و محله هستید و محل سکونت تان چه شکلی است؟ یکی از سوالات مهمی که در پرسشنامه هایمان داریم از متراژ خانه تا تعداد اتاقهای خانه است. یعنی فرضمان بر این است که اینها به مسائل خانواده ربط دارد. پس چطور میتوانیم بگوییم آدمی که در حاشیه یک شهر با حداقل امکانات و در بدترین شرایط بهداشتی و آموزشی زیست میکند میتواند خانوادهای مثل سایر خانوادهها باشد.
اگر به ماجرا اینگونه نگاه کنیم که اهمیت محل سکونت آدمها میتواند در تنظیم کنشهای آنها در جامعه تاثیرگذار باشد قاعدتا دیگر در سیستم اجتماعی و برنامه ریزیها موضوع را به خاطر اینکه خیلی معلوم نیست و مثل اعتیاد خیلی آن را نمیبینیم، بیشتر به آن توجه میکنیم و یا زیر چتر سایر متغیرها قرار میدهیم. درواقع این نگاه شما خیلی ارزشمند است که ما بتوانیم اول خانواده را محور قرار دهیم و بعدا یکسری نگاههای دیگر. قطعا ما از کسی که کار عمرانی و مهندسی انجام میدهد انتظار این را نداریم که اول خانواده و بعد بافت را ببیند. او برعکس ما میبیند، ولی ما هم در حوزه اجتماعی باید تلاش کنیم که متغیر اصلی مان را خانواده قرار دهیم.
برخی معتقدند که تعریف کنونی از حاشیه نشینی و به تبع آن خانواده حاشیه نشین، تفسیر موسعی میشود. یعنی ما مناطقی را داریم که اسکان غیررسمی ندارند ولیکن در فرم و رنج خانواده حاشیه نشین زندگی میکنند. مثل منطقه دروازه غار تهران که خیلی فقیرنشین است یا دولتخواه. چون الان میخواهیم وارد بحث خانواده حاشیه نشین شویم تعریفی از خانواده حاشیه نشین داشته باشیم که لزوما به اسکان غیررسمی میگوییم یا نه؟ قاعدتا در تعریف حاشیه نشینی موارد اجتماعی شاید به نحوی کمتر دیده شده است. یعنی ما یکی از نقدهایی که میتوانیم بکنیم این است که فقط حاشیه نشینی را به اسکان غیررسمی و محدودههای خارج از شهر تعریف کرده باشیم، اما درست قضیه این است که یک مقدار جامعتر ببینیم.
بعضی وقتها معتقدیم این افراد حاشیه نشین هم نیستند، ولی چرا مسائلشان شبیه مسائل افراد و خانوادههای حاشیه نشین است؟ این ایراد بسیار بزرگی است به این جهت که یک جا هم که اسکان رسمی دارید، شرایط غیررسمی اش را برقرار کرده اید. این از نظر سیاست و برنامه ریزی یک خطر خیلی بزرگ است
این ایراد و نقدی که وارد میکنند تقریبا درست است که ما بعضی وقتها معتقدیم این افراد حاشیه نشین هم نیستند، ولی چرا مسائلشان شبیه مسائل افراد و خانوادههای حاشیه نشین است؟ این ایراد بسیار بزرگی است به این جهت که یک جا هم که اسکان رسمی دارید، شرایط غیررسمی اش را برقرار کرده اید. این از نظر سیاست و برنامه ریزی یک خطر خیلی بزرگ است. جامع دیدن ما یک مزیت و یک عیب دارد؛ مزیتش این است که شما میتوانید به داد سایر جاهایی که سبک زندگی شان به سمت حاشیه نشینی میرود، برسید. یعنی اگر دامنه بررسی را کوچک کنم از این طرف ممکن است که افرادی از جامعه پژوهشی بیرون بروند و البته آسیبهایی دارد.
ما مناطقی را داریم که سرشار از مسائل اجتماعی است، ولی چون اسکان رسمی است و حاشیه نشین نیستند پس بررسی شان نمیکنیم. یک مشکل دیگر هم اینکه اگر تعریف را تغییر دادیم در پژوهش هایمان به مشکل برمی خوریم. یعنی متری که قرار است با آن متر کنیم را داریم تغییر میدهیم. ممکن است کسی بگوید که فلان خانواده حاشیه نشین نیست، ولی براساس سلیقه من زندگی اش با یکسری آیتمها به حاشیه نشینی نزدیک بود؛ که این خودش خطر است، چون ممکن است فردی را با یک تصور حاشیه نشین بدانیم و فرد دیگری را با یک تصور متفاوت در جای دیگر حاشیه نشین ندانیم، درحالی که هر دو اسکان رسمی دارند، ولی سبک زندگی شان به آنها میخورد. در نتیجه این خطر را دارد.
شخصا تعریف حاشیه نشینی را یک مقدار جامعتر میبینم به این معنا که هر جایی یک خانواده را از داشتن یکسری امکانات ضروری که فقط خوردن و خوابیدن نیست بلکه امکانات ضروری آموزشی و سلامت محروم کرده ایم در حلی که میتوانستیم در نقش سیاستگذار و دولت کاری انجام دهیم، خانواده را به یک خانواده حاشیه نشین تبدیل کرده ایم. چون از مرکز توجه خودمان بیرونش کرده ایم و با این تعریف خیلی از خانوادههای ما حاشیه نشین هستند. یک وقتی خود خانوادهها سبک زندگی شان نزدیک است یعنی هرچقدر هم امکانات سلامت به یک خانواده بدهید بحث فقر فرهنگی را داریم و تغییری نمیکند. در اینجا سخن از اینکه این خانواده حاشیه نشین است، نیست و دیگر در ابعاد فرهنگی و مهارتهای خانواده وارد میشویم، اما اگرنتوانستیم به لحاظ برنامه ریزی و سیاستگذاری این امکانات را دراختیارشان قرار دهیم آنجا از نظر من این خانواده حاشیه نشین میشود.
یعنی مبدا ماجرا را به نحوی اقتصادی و اجتماعی میبینید.مسئله اجتماعی، فرهنگی و حتی از نظر امکانات ساخت و معماری و همه این دست موارد است. یعنی چنانچه فردی در یک بافت فرسوده زندگی میکند که هر لحظه ممکن است روی سرش بریزد نمیتوانید بگویید که امنیت اجتماعی و روانی اش به خطر نیفتاده است. شما نمیتوانید از او آموزش خوب و سلامت روانی طلب کنید. یعنی نگاه جامعی که حتی همان اصولی که سایر رشتهها هم میبینند در آن میبینیم. چون پیچیده بودن امر اجتماعی به همین دلیل است که من نمیتوانم بگویم که این دیوارها و سبک خانه به بحث اجتماعی هیچ ربطی ندارد. کمااینکه ربط دارد. کسی که در شمال شهر و در یک خانه هفتصد متری زندگی میکند و درب ضدسرقت دارد مثل کسی میخوابد که در خانه اش پرده آویزان نیست؟ البته نمیخواهیم برچسب بزنیم و بگوییم آیتم اجتماعی و فرهنگی این دو متفاوت است بلکه فرهنگ به معنای کلی باروها را در نظر داریم که نمیتواند یکسان باشد. درنتیجه همه آیتمها مهم است. پیشنهاد میکنم اگر میخواهیم یک خانواده را در حوزه علوم اجتماعی حاشیه نشین تعریف کنیم، برایش شاخصهایی در نظر بگیریم که همه اینها را شامل شود.
/انتهای بخش اول/ ادامه دارد...