گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ دکتر داود پرچمی[1]: شکاف اجتماعی، گسست و انشعاب بين افراد، نهادها و گروه های اجتماعی است که در منافع، ارزش ها و موقعیت آنها ریشه دارد. این گسست ممکن است سبب شکل گیری گروه ها و نیروهای اجتماعی متعارضی شود که برای اعضای خود هویت جمعی قائل اند. برخی شواهد بیان کننده فراهم شدن زمینه بروز شکاف های اجتماعی مختلف در جامعه ما هستند. این نوشتار خلاصهای از یک پژوهش میدانی است که به بررسی و شناخت شکاف اجتماعی، ابعاد و عوامل مؤثر بر آن می پردازد. نتایج پژوهش نشان میدهند در مرحله اول بیشترین واریانس به ارزش های فرهنگی، ارزش های مذهبی و پس از آن به ارزش های سیاسی مربوط است. همچنین نتایج این پژوهش نشان میدهد که در تهران، میانگین شکاف سیاسی، شکاف فرهنگی و شکاف نسلی بیش از انواع دیگر آن است. گزارهای که شاید تا حد زیادی با پیشفرضهای فکری ما تفاوت داشته باشد.
شکافهایی که دهان باز میکنند!
تغییرات سریع ارزشی و فرهنگی ناشی از تقابل و گذار از سنت به مدرنیسم، تحولات و نابسامانی ها و هجمه های فرهنگی نظام سرمایه داری جهانی، توزیع نابرابر منابع، دگرگونی قشربندی اجتماعی و سبک های زندگی متفاوت و جامعه پذیری های گوناگون، گروه بندی های اجتماعی را پررنگ تر و خطوط تفکیک و جدایی بین آنها را عمیق تر می کند. این گروه بندی ها و عضویت های گروهی ناشی از آنها و تعاملات اعضای آنها با هم به اعضای خود هویت می بخشد و احساس جدایی از سایر گروه ها و تعلق بیشتر به گروه خودی را تشدید می کند. تشدید تعلقات درون گروهی و سازمان دهی و متشکل شدن آنها، امکان تقابل عملی و بروز تضاد و خشونت اجتماعی را فراهم می کند.
شکاف اجتماعی، گروه بندی متشکل هویت بخش آماده رویارویی اعضای یک جامعه با یکدیگر، به دلیل تفاوت در ارزش ها و دسترسی به منابع است. در همه جوامع، میزانی از شکاف اجتماعی بین گروه های مختلف وجود دارد. انواع شکاف اجتماعی، قدرت نسبی تفکیک اجتماعی دارند؛ اما نوع، شدت، ظرفیت کنترل و هدایت آنها متفاوت است. قدرت شکاف ها از عواملی مانند شدت تغییرات در جامعه، تعداد جمعیت پیروان، شدت باور و اعتقاد به ارزش های گروه های کوچک، کم اهمیتی ارزش های عام فراگروهی، قوت رقابت و تقابل بین گروهی، روی هم افتادگی شکاف ها و مضاعف یا مشددشدن آنها تأثیر می گیرد.
نتایج برخی پژوهش ها نشان می دهند شکاف در مراحل مختلف غیر فعال و فعال وجود دارد. با اینکه شکاف های اجتماعی مانند شکاف های نسلی، جنسیتی، قومی و مذهبی از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۰ فعال نبوده اند، عوامل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مختلفی چون نارضایتی از عملکرد دولت، بی عدالتی، تبعیض، بی اعتمادی و ... فراهم کننده زمینه های تهدیدزایی اند که بی توجهی به آنها برای وحدت ملی به ویژه برای اقوام و اقلیت های مذهبی خطر آفرین قلمداد شده است که ممکن است سبب فعال شدن شکاف اجتماعی نیز شود.
از طرفی شکاف قومی میان بعضی اقوام ایرانی نیز در سالهای اخیر فعال شده است. باقی ماندن برخی از مناطق - که غالبا قومی هستند - در توسعه نیافتگی و نابرخورداری بر اثر برنامه ریزی ها و سیاست گذاری های نادرست، سبب بروز احساس محرومیت و تفاوت بین اقوام و در نهایت، فعال شدن شکافها در این مناطق شده است. تشکیل دولت متجدد مرکزگرا، ملت سازی ناقص و ایجاد نابرابری قومی در ابعاد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و احساس تبعیض قومی، نقش برجسته ای در این فعال شدن داشته است.
آیا شکافهای قومی در ایران فعال شدهاند؟
تحولات جمعیتی، علاوه بر تغییرات کمی، مسلما به لحاظ کیفی نیز تحولاتی با خود به همراه آورده اند. مهم ترین عنصر کیفی جمعیت که بر میزان هویت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی درون جامعه تأثیر گذار است، میزان هم گرایی نسل های مختلف جمعیتی و ارزش های آنهاست. وجود شکاف نسلی و افزایش آن با گذشت زمان، به ویژه در جامعه فعلی ایران که بنیان های آن ارزشی است، از جمله پیامدهای تحولات جمعیتی در نسبت با مسئله شکافهای اجتماعی است.
این شواهد نشان می دهند برخی سیاست گذاری ها، برنامه ها، اقدامات سوء و رویدادها در سال های اخیر از یک سو و اقدامات نیروهای رقیب در عرصه بین المللی از سوی دیگر، همبستگی و انسجام اجتماعی ما را کاهش و زمینه برای فعال شدن شکاف های اجتماعی را افزایش داده اند. این شرایط موجب گسترش بی اعتمادی فردی و بین گروهی نظیر جوانان، زنان، اقلیت های مذهبی، برخی اقوام و ... افزایش کنش های رقابت جویانه گروه های اجتماعی و کاهش تعاملات همکارانه شده و بر پیشرفت و توسعه جامعه در ابعاد مختلف تأثير گذاشته است.
غفلت از این مسئله اجتماعی مهم و انجام ندادن اقدام مناسب برای جلوگیری و رفع آن، شرایطی به وجود آورده و در برخی مواقع حساس، سبب شده است نیروهای اجتماعی در مقابل هم بایستند و پس از آن وقایع، شکاف ها نیز عمیق تر، ماندگار تر و تثبیت شده اند. نگرانی آن است که شکاف ها که از تفاوت و تعارض در ارزش ها و منافع آغاز شده اند و به مرور زمان به پیروان خود هویت بخشیده اند، آنها را برای اقدامات عملی خصمانه و خشن، سازماندهی و به تضاد و خشونت اجتماعی تبدیل کنند. نظریهپردازان این حوزه، شکاف اجتماعی را دارای مراحل غیر فعال، نیمه فعال و فعال می دانند که مهم ترین حالت آن زمانی است که شکاف های غیر فعال یا نیمه فعال به فعال تبدیل و دارای پتانسیل برای بسیج سیاسی گروه های درگیر و اقدام برای برخورد با یکدیگر می شوند. از اینرو، مطالعه و شناخت چگونگی، علل و عوامل شکاف های اجتماعی امری ضروری در فضای جامعهشناسی ایران است.
انواع شکافهای اجتماعی کداماند؟
رویکردهای نظری و نظریه پردازان شکاف اجتماعی - که پیشینیان آنها بر حوزه سیاسی و بروز شکاف ها هنگام انتخابات سیاسی متمرکز بوده اند - انواع مختلفی از شکاف را به تناسب جوامع و در زمان های مختلف شناسایی کرده اند که مهم ترین آنها عبارت اند از: شکاف های فرهنگی، مذهبی، سیاسی، اقتصادی، طبقاتی، نسلی و جنسیتی.
هر یک از انواع شکاف به تناسب شرایط فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جوامع و با تأثیر گرفتن از علل مختلف، امکان ظهور و بروز می یابند. متناسب با رویکرد جامعه شناختی اختیار شده در این مطالعه، برای تعریف مفهوم شکاف اجتماعی و مفاهیم مرتبط و همچنین علل نظری مؤثر بر آن، از نظریه های دارای سابقه جامعه شناختی و تبیین کننده مسئله پژوهش استفاده شده است. پژوهش های داخلی عموما بر یکی از ابعاد شکاف اجتماعی مانند شکاف قومی یا نسلی متمرکزند و یا رابطه آن را با یک متغیر خاص مانند همبستگی با هویت اجتماعی بررسی کرده اند. تمرکز عمده پژوهش های خارجی نیز بر شکاف سیاسی و تأثیر آن بر رفتار انتخاباتی و علل بروز آن است. مطالعات خارجی انجام شده درباره شکاف اجتماعی، بر رابطه شکاف و انتخابات و رفتار رأی دهی و حوزه سیاسی متمرکزند. در مطالعات داخلی بر نوعی شکاف مانند شکاف قومی و نسلی تمرکز شده است. مطالعه حاضر به دنبال ارائه تعریف دقیق تری از مفهوم شکاف اجتماعی با رویکردی جامعه شناختی و بررسی آن به منزله پدیده ای اجتماعی، مراحل شکل گیری، انواع و عوامل مؤثر بر آن و چگونگی امکان تبدیل آن به تضاد اجتماعی است.
نظریهپردازان این حوزه، شکاف اجتماعی را دارای مراحل غیر فعال، نیمه فعال و فعال می دانند که مهم ترین حالت آن زمانی است که شکاف های غیر فعال یا نیمه فعال به فعال تبدیل و دارای پتانسیل برای بسیج سیاسی گروه های درگیر و اقدام برای برخورد با یکدیگر می شوند
مبانی نظری واژه شکاف در علوم اجتماعی ابتدا در حوزه سیاسی و در شکل گیری تفاوت بین احزاب، صف کشی هواداران آنها و آرای رأی دهندگان مطرح شده است. مبتنی بر این زاویه نگاه، شکاف ها زمانی مهم قلمداد می شوند که منافع نخبگان سیاسی و احزاب را که از اهمیت نمادین برخوردارند، در برگیرند و پیرامون آنها سازماندهی به وجود آورند. این تعاریف بر تمایزهای سیاسی متمرکزاند؛ اما در شکاف اجتماعی، عناصر و شرایط دیگری لازم است تا بستر ساختاربندی سیاسی شوند. تفاوت ها و تمایز های اجتماعی پیشین، بر صورت بندی سیاسی آن مقدم است؛ تفاوت هایی مانند تفاوت جنسیت، نسل، قوم، مذهب، طبقه و دسترسی به منابع، بستری را به وجود می آورند که اعضای یک جامعه در باور و عمل سیاسی خود به صورت سازماندهی شده به تقابل با یکدیگر بپردازند.
همانطور که لیپست و روكان، شکاف را مرزهایی تعریف کرده اند که گروههای مختلف اجتماعی را از یکدیگر متمایز می کند و یا آنها را در مقابل یکدیگر قرار می دهد. از نظر آنها مفهوم شکاف سه دلالت ذهنی محسوس دارد؛
نخست، یک شکاف شامل تقسیم اجتماعی است که می توان افراد را بر اساس ویژگی های ساختاری - اجتماعی از یکدیگر متمایز کرد.
دوم، گروه های متمایز از یکدیگر باید از هویت جمعی خود آگاه و مایل باشند براساس آن رفتار کنند.
سوم، شکاف باید بروز سازمانی یابد.
همچنین بارتولینی و مایر به پیروی از این دو معتقدند مفهوم شکاف اجتماعی سه عنصر دارد: اولین عنصر آن تجربی است که مرجع تجربی و وجود تفاوت ها را نشان می دهد و می توان آن را از لحاظ ساختاری - اجتماعی تعریف کرد. دومین عنصر، عنصر هنجاری است که مجموعه ای از ارزش ها و باورهاست که موجب احساس هویت می شود و خودآگاهی گروههای اجتماعی درگیر را منعکس می کند. عنصر سوم، عنصر سازمانی و رفتاری است که مجموعه تعاملات فردی، نهادها و سازمان هایی چون احزاب سیاسی را شامل و بخشی از شکاف شناخته می شود.
بارتولینی و همکارانش معتقدند شکاف دو مؤلفه دارد: هم نشان دهنده تقسیم بندی جامعه به گروه هایی با هویت ها و منافع متمایز در یک نظام اجتماعی است و هم نشان دهنده تقابل، تنش و حتی تضادی است که این گروه ها برای رسیدن به منافع خود با یکدیگر دارند. به بیان دیگر، تفاوت هویت ها عامل اصلی تمایز و شکاف اجتماعی است. هویت، نتیجه فرایند معنایابی از ویژگی یا ویژگی های تعلق و تمایز بخش ناشی از عضویت گروهی و نقش های اجتماعی افراد در فرایند جامعه پذیری آنان است. عوامل متمایز شامل هر ویژگی می شود که ممکن است موجب تمایز فرد، گروه و جامعه از دیگران شود؛ عواملی مانند دین، مذهب، طبقه اجتماعی، جنسیت، نسل ارزش ها و باورهای فرهنگی، سیاسی، قومی، ملی و ...
در واقع، شکاف به صورت بالقوه خطوط یا مرزهای تقسیم کننده یک جامعه براساس معیارهایی مانند تفاوت نژادی، زبانی، مذهبی، مدرن و سنتی، طبقه و موقعیت یا نقش های اجتماعی است که به اشکال مختلف ظهور می یابد. شکاف های اجتماعی، خطوط رقابت و منازعه بر سر هنجارها، باورها، ارزش ها، شان و منزلت، اقتدار اجتماعی و ... هستند؛ این خطوط تمایز و تعارض می توانند گروه ها را به اشکال و علل مختلف در مقابل هم قرار دهند.
در بررسی مفهوم شکاف های اجتماعی لازم است به تنوع جغرافیایی، تاریخی، فرهنگی نیز توجه شود. بر حسب چنین تنوع و دگرگونی هایی، بعضی از دانشمندان، شکاف های اجتماعی را از نظر تأثیر گذاری بر زندگی سیاسی، دارای مراحل فعال، نیمه فعال و غیر فعال می دانند. در مرحله غیر فعال، نیروها بر اساس تفاوت ها تفکیک می شوند. در مرحله نیمه فعال، نیروهای تفکیک شده بر اساس تفاوت ها، در یک مقطع زمانی خاص، به رقابت و تقابل با هم می پردازند و در مقاطع دیگر غیر فعال می شوند و در مرحله فعال نیروهای تفکیک شده تقریبا به طور دائم، دارای پتانسیل هایی برای بسیج سیاسی، سازماندهی و برخورد با یکدیگر می شوند.
در تعریف نهایی می توان گفت شکاف اجتماعی، گروه بندی متشکل هویت بخش آماده رویارویی اعضای یک جامعه با یکدیگر، به دلیل تفاوت در ارزش ها و دسترسی به منابع است. تا زمانی که هویت گروهی ناشی از تفاوت ارزش ها و منابع، تفکیک نشود و رقابت بین گروهی ایجاد نکند، شکاف اجتماعی نیست و هنگامی که به رویارویی برسد، به تضاد اجتماعی تبدیل می شود. شکاف اجتماعی وجود ماهای متعدد متعارض بر سر منابع و ارزش ها در یک جامعه است که آمادگی رویارویی با یکدیگر را داشته باشند.
[1] استادیار جامعهشناسی دانشکده ادبیات دانشگاه شهید بهشتی(با همراهی فاطمه درخشان، دانشجوی دکتری جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبائی)
/انتهای پیام/