گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ آمارهای مرکز تحقیقات کنگره آمریکا نشان میدهد آمریکاییها صاحب حدود نیمی (۴۸ درصد) از کل ۶۵۰ میلیون قبضه سلاح غیرنظامی موجود در سراسر دنیا هستند. کشتارهای مسلحانه نیز در آمریکا طی دو دهه اخیر افزایش قابل توجهی داشته است. براساس مطالعات انجام گرفته میزان مرگ و میر ناشی از استفاده از سلاح گرم در آمریکا از سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۲۱ به میزان ۴۵.۵ درصد افزایش یافته است. به نوشته نیویورک تایمز از ۵۰ ایالت آمریکا، ۲۹ ایالت در دسته ایالتهای وضعیت قرمز قرار میگیرند که وضعیت آنها از نظر آمار قتل با سلاح گرم، بحرانی و بالاتر از میانگین ملی آمریکا است. در این میان کودکان آمریکایی نیز از قربانیان اصلی تشدید خشونتهای مسلحانه در این کشور هستند. پایگاه «آرشیو خشونت مسلحانه اسلحه» در آمریکا طی گزارشی در همین زمینه اعلام کرده است: «در سال ۲۰۲۲ میلادی ۶ هزار و ۲۳ کودک در رده سنی ۱۷ سال و کمتر در اثر تیراندازی کشته یا زخمی شدهاند. این درحالی است که آمار قربانیان کودک تیراندازیها در آمریکا در سال ۲۰۲۱ حدود ۵ هزار و ۷۰۸ مورد بود». «راشل کی آلبرز»[۱] نویسند، بازاریاب و مدیر یک آژانس برند سازی است. در مقالهای که نشریه آنلاین «JSTOR Daily» آن را منتشر کرده است به موضوع بازاریابی اسلحه برای کودکان در آمریکا پرداخته است موضوعی که به افزایش مرگ و میز کودکان توسط اسلحه در این کشور دامن زده است. البته وی غیر از حرص و طمع شرکتهای اسلحه سازی دلایل دیگری نیز ذکر میکند که چرا جامعه آمریکا در دوران پس از جنگ داخلی، دوران جنگ سرد و سالهای پس از جنگ ویتنام پذیرای خرید و انباشت اسلحه بوده است. وی تلاش برای نجات «مردانگی آمریکا» را یکی از این دلایل میداند. به گفته وی فروش اسلحه به کودکان در این دورانها به عنوان تلاشی برای حفظ و تقویت فضیلت مردانگی در کودکان آمریکایی تلقی میشده است.
رکورد زنی فروش اسلحه در آمریکا
در حالی که آمریکاییها در سال ۲۰۲۰ میلادی به خاطر قرنطینه ناشی از کرونا در کنار هم در خانه ماندند؛ فروش اسلحه در این کشور رکورد تازهای را به نام خود ثبت کرد. آمریکاییها در سال ۲۰۲۰ حدود ۲۲.۸ میلیون اسلحه را خریداری کردند که بالاترین رقم در تاریخ ایالات متحده است. در سال ۲۰۲۱، کمتر از ۲۰ میلیون اسلحه در آمریکا فروخته شد که آن را به دومین سال پرفروش اسلحه در آمریکا تبدیل کرد. به گفته «بنیاد ملی ورزش تیراندازی»[۲]، چهل درصد از این خرید اسلحه توسط خریدارانی که برای اولین بار اسلحه میخریدند، انجام شد. نهاد تحقیقاتی دانشگاه شیکاگو «NORC» تخمین میزند که از هر پنج خانواده آمریکایی یک نفر بین مارس ۲۰۲۰ و مارس ۲۰۲۲ (اسفند ۹۸ تا اسنفد ۱۴۰۰) اسلحه خریداری کرده است.
محققان گزارش میدهند که تعداد نوجوانانی که «اسلحه دستی» حمل میکنند در دو دهه گذشته ۴۱ درصد افزایش یافته است. کارشناسان در مورد علت افزایش خرید اسلحه، مالکیت اسلحه برای اولین بار و حمل اسلحه توسط جوانان اختلاف نظر دارند. اما با افزایش نرخ مرگ و میر در کنار افزایش آمار فروش، برخی پاسخ را در خود صنعت اسلحه سازی آمریکا جست و جو میکنند
در عین حال، اسلحه رکوردهای اخیر را نیز شکسته و به عامل اصلی مرگ و میر در میان کودکان و نوجوانان تبدیل شده است. تیراندازیهای مرگبار در مدارس آمریکا در سال تحصیلی ۲۰۲۰-۲۰۲۱ بیش از هر سال دیگری ثبت شده است. محققان گزارش میدهند که تعداد نوجوانانی که «اسلحه دستی»[۳] حمل میکنند در دو دهه گذشته ۴۱ درصد افزایش یافته است. کارشناسان در مورد علت افزایش خرید اسلحه، مالکیت اسلحه برای اولین بار و حمل اسلحه توسط جوانان اختلاف نظر دارند. اما با افزایش نرخ مرگ و میر در کنار افزایش آمار فروش، برخی پاسخ را در خود صنعت اسلحه سازی آمریکا جست و جو میکنند و برخی مانند «گاوین نیوسام»[۴]، فرماندار «کالیفرنیا» که در ماه ژوئن فرمان اضطراری ممنوعیت فروش اسلحه به نوجوانان را امضا کرد، در حال بررسی نقش بازاریابی اسلحه در افزایش این موج دوگانه هستند. قانون حمایت از تجارت قانونی اسلحه که سال ۲۰۰۵ تصویب شد اسلحه سازان را در برابر مسئولیت جنایاتی که با سلاحهای آنها انجام میشود محافظت میکند. اما این قانون از جنبه بازاریابی مبهم است. در ماه فوریه، خانوادههای ۹ نفر از قربانیان تیراندازی مدرسه «سندی هوک»[۵] در سال ۲۰۱۲ میلادی به دلیل بازاریابی اسلحه «AR-۱۵» برای نوجوانان، در مقابل شرکت اسلحه سازی «رمینگتون آرمز»[۶] تسویه حساب تاریخی ۷۳ میلیون دلاری به دست آوردند.
خانوادههای قربانیان «اووالده»[۷] در تگزاس نیز در حال طرح دعوی مشابهی علیه «دانیل دیفنس»[۸] هستند. این اولین بار نیست که بازاریابی اسلحه توسط «رمینگتون» برای جوانان تحت نظارت قانونی قرار میگیرد؛ اما این اولین بار است که آنها مسئول شناخته میشوند. در سال ۱۹۹۱، یک زن تگزاسی شکایتی را تنظیم کرد و استدلال کرد که یک ضمیمه تبلیغاتی ۱۶ صفحهای در مجله «Boys' Life»، که توسط رمینگتون و دیگران حمایت میشد، پسر ۱۲ ساله او و دوستانش را به آزمایش اسلحه سوق داد که در نتیجه باعث مرگ پسر بچه شد. دادگاه در نهایت حکم داد که این مرگ و میر یک «پیامد قابل پیش بینی منطقی» تبلیغات رمینگتون نیست.
دادگاهها مدتها است که بر این باور هستند که بازاریابی اسلحه برای کودکان در متمم اول قانون اساسی محافظت شده است، زیرا فرض بر این است که بچهها از قبل میدانند اسلحه کشنده است
حمایت از بازاریابی اسلحه برای کودکان
«آن جی. کیمبال»[۹] و «سارا ال. اولسون»[۱۰]، وکلای دادگستری مینویسند که دادگاهها از لحاظ تاریخی در سمت حفظ حق اسلحه ساز برای خرید و فروش به کودکان اشتباه کرده اند و معتقدند که «این واقعیت تاسف بار که سلاح گرم میتواند به صورت مجرمانه یا بی احتیاطی برای ایجاد جراحت مورد سوء استفاده قرار گیرد، نمیتواند اساس مسئولیت را تشکیل میدهد...، زیرا این واقعیت رایج است». به عبارت دیگر، دادگاهها مدتها است که بر این باور هستند که بازاریابی اسلحه برای کودکان در متمم اول قانون اساسی محافظت شده است، زیرا فرض بر این است که بچهها از قبل میدانند اسلحه کشنده است. اما محکومیت رمینگتون به پرداخت غرامت در سال ۲۰۲۲ میلادی این وضعیت را تغییر داد. خانوادههای «سندی هوک» با این استدلال که رمینگتون سلاحهای خود را با تمجید از کشتار و مرگ نظامیگرایانه به پسران نوجوان میفروشد، پیروز شدند. نگرانی در مورد همین تمجید از اسلحه، «گاوین نیوسام» فرماندار کالیفرنیا را بر آن داشت تا اعلامیه خود را در مورد ممنوعیت بازاریابی اسلحه در کالیفرنیا اعلام کند.
تسویه حساب «رمینگتون» و توصیف نیوسام از تفنگ تهاجمی برای بچهها بهعنوان «شرارت» نشاندهنده تغییر قابلتوجهی در گفتگو درباره خشونت با اسلحه و کودکان است، اما بازاریابی چه ارتباطی با آن دارد. در طول قرن بیستم، تیراندازی به بازار عرضه شد و در بسیاری از موارد، توسط مردم به عنوان یک ورزش سالم و پاک شناخته میشد که همه افراد خانواده میتوانستند از آن لذت ببرند. کمپینهای بازاریابی پرتکاپو با هدف قرار دادن میلیونها پسر و مشارکت بین انجمن ملی اسلحه (NRA) و پیشاهنگی پسرآن آمریکا (BSA) ارتباط کمی به این موضوع داشت.
در حالی که پسران روستایی در قرن ۱۸ و ۱۹ تیراندازی را به عنوان بخشی از زندگی مزرعهای و مرزی میآموختند، اسلحه سازان تولید را در طول جنگ داخلی آمریکا و و پس از آن به شدت گسترش دادند و دریافتند که تقاضای روستاییان و شکار پس از جنگ نمیتواند با عرضه اسلحه همخوانی داشته باشد. به عبارت دیگر، در این برهه زمانی بین عرضه اسلحه و تقاضا برای آن تناسبی وجود نداشت. اوایل قرن بیستم شاهد تلاشی هماهنگ از سوی صنعت اسلحه برای پرورش میل به اسلحه در جوانان شهری و حومه شهر هستیم. تولید کنندگان اسلحه با چشمهای بسته معتقد بودند که باید به بچهها یاد داد که آنها اسلحه را را بخواهند.
«مچلینگ»مینویسد، «هراس» ملی در مورد مردانگی آمریکایی وجود داشت. او سالهای پس از جنگ داخلی را بهعنوان دهههایی توصیف میکند که نگرانیهای داروینی اجتماعی در مورد اینکه جامعه مدرن، مردان آمریکایی را زنانه میکند، مشخص شده. انجمن ملی اسلحه با تأسیس برنامههای جوانان خود در سال ۱۹۰۳، با هدف جذب پسران شهری و حومه شهر، به نگرانیهای ملی در مورد از بین رفتن «فضیلت مردانه» پاسخ داد
نجات مردانگی با کمک اسلحه
«مچلینگ»[۱۱] مینویسد، در همان زمان، یک احساس «هراس» ملی در مورد مردانگی آمریکایی وجود داشت. او سالهای پس از جنگ داخلی را بهعنوان دهههایی توصیف میکند که با عدم اطمینان اقتصادی، افزایش مهاجرت، شهرنشینی و نگرانیهای داروینی اجتماعی در مورد اینکه جامعه مدرن، مردان آمریکایی را زنانه میکند، مشخص شده است. انجمن ملی اسلحه با تأسیس برنامههای جوانان خود در سال ۱۹۰۳، با هدف جذب پسران شهری و حومه شهر، به نگرانیهای ملی در مورد از بین رفتن «فضیلت مردانه» پاسخ داد. «مچلینگ» ادامه میدهد: اندکی پس از آن، در سال ۱۹۱۰، «پیشاهنگی پسران آمریکا» برای پسرانی که بهای تمدن شهری را پرداخته بودند و از تجربه بیابانی که فضایل مردانه مانند اعتماد به نفس و آمادگی جسمانی را پرورش میداد، دور بودند، تاسیس شد. «پیشاهنگی پسرآن آمریکا» فعالانه خود را از این که به عنوان یک سازمان شبه نظامی شناخته شود، دور کرد، در عوض تیراندازی با اسلحه را به شهروندی دموکراتیک مسئول و به فضایل مردانه خودکنترلی پیوند داد. به پسران آموزش داده میشد که اسلحه را نه به عنوان سلاح جنگی و کشتار، بلکه به عنوان نمادی از میهن پرستی و حفظ صلح آمریکایی ببینند. (در راستای این دیدگاه از اسلحهها به عنوان حافظان صلح و کلت به عنوان صلح ساز شناخته میشد.)
اسلحه سازان نیز اسلحه را به عنوان ابزاری برای رشد شخصیت یک پسر و نه وسیلهای برای به قتل رساندن تبلیغ میکردند. «پاملا هاگ»[۱۲] مورخ در کتاب «The Gunning of America» توضیح میدهد که چگونه چگونه شرکت تسلیحاتی وینچستر[۱۳] در سال ۱۹۱۸ یک «طرح پسرانه» ایجاد کرد تا ۳۳۶۳۵۳۷ پسر را از طریق کمپینهای پست مستقیم به سپاه اسلحه نوجوانان خود دعوت کند. شعارهای تبلیغاتی حکم میکرد که هر «پسر واقعی» یک تفنگ وینچستر میخواهد تا «مردانگی» خود را پرورش دهد. هنگامی که والدین مقاومت کردند - فروشندگان اغلب شکایت داشتند که والدین مشتریان مشتاق نیستند - وینچستر از خرده فروشان خواست تا به منبع اصلی یعنی به کودکان و نه به والدین مراجعه کنند و به «مشتریان پسر» خود در مورد تفنگ هایشان بگویند. بازاریابی برای اسلحه بادی «دیزی» به طور مشابه مستقیماً به مشتریان هدف آنها خطاب میکرد: «به پدر بگویید که یک دیزی میخواهید... که به همان اندازه خوب، تمیز، سرگرمکننده و شانس مرد شدن را میخواهید که او داشت.» دیزی به بچهها قول داد محصولشان «شما را برای اسلحه بزرگ آماده میکند، همان چیزی که پدر مهربان اکنون از آن استفاده میکند»
«وینچستر» برای جلب نظر والدین، تیترهایی را منتشر و اعلام کرد: «به پسر شما باید تیراندازی آموزش داده شود.» چنین تبلیغاتی تیراندازی را به عنوان بخشی طبیعی از رشد کودک به سمت مردانگی تقویت کرد، با نسخهای که روی آن نوشته شده بود: «آیا صدای پسر شما شروع به تغییر کرده است؟... سپس، اشتیاق او برای اسلحه توجه شما را میطلبد... سپاسگزاری مادام العمر او را به دست آورید و با شروع مناسب به او بر لذت و عزت نفس او بیفزایید. به طور طبیعی، شما میخواهید که او به یک تیراندازخوب تبدیل شود ... همانطور که یک پسر باید شنا یاد بگیرد.»
به این ترتیب، «وینچستر»، «دیزی» و «پیشاهنگی پسرآن آمریکا» تلاشهای همانگی را انجام دادند تا اسلحه را به عنوان یک بخش «سالم» از سرگرمی در فضای باز قرار دهند. در سال ۱۹۱۶، «رمینگتون» کتاب کودکان خود را با همین رویکرد منتشر کرد: «چگونه یک پسر اولین رمینگتون را ساخت». «بولتن ملی سخت افزار»[۱۴] نوشت که این کتاب «به شیوهای به اسلحههای گرم میپردازد که گویی یک مسئله عاشقانه است». این تاکید عاشقانه بر اسلحه به عنوان عنصر سازنده مردانگی آمریکایی تا دهه ۱۹۴۰ ادامه یافت. اما در حالی که سازمانهایی مانند «پیشاهنگی پسرآن آمریکا» تلاش میکردند تا تیراندازی جوانان را از تصاویر جنگ جدا کنند، آغاز دوران جنگ سرد شاهد تجدید نگرانی ملی در مورد زنانه شدن مردان و پسران آمریکایی بود. «مچلینگ» مینویسد: «لفاظی جنگ سرد مملو از صحبت در مورد قدرت و ضعف بود، در مورد بدنهای «سخت» و «نرم»، درباره مواضع «سخت» و «نرم» نسبت به کمونیسم و در مورد پرخاشگری و انفعال. یک آمریکای قوی نیاز به بدنهای مردانه قوی داشت که هویت ملی آمریکا را به تصویر میکشید.»
«پیشاهنگی پسرآن آمریکا» ممکن است سعی کرده باشد اسلحه را از جنگ و کشتار دور کند، اما برای پسران طبقه متوسط آن زمان، مردانگی با صحنههای جنگ و مرگی که در اخبار، فیلمها و کتابهای معروف میدیدند در هم آمیخته بود که اغلب توسط وینچستر و رمینگتون حمایت میشد. بازاریابهای اسلحه آشکارتر از سالهای قبل، میهنپرستی و مرگ را به هم مرتبط میکردند و همه این کارها به نام حفظ صلح انجام میشد
«مچلینگ» میگوید والدینی که زمانی باید متقاعد میشدند برای پسرانشان تفنگ بخرند، اکنون «با کمال میل تفنگهای اسباببازی و سربازان پلاستیکی خریدند» ایستگاههای تلویزیونی فیلمهای وسترن و جنگ جهانی دوم را پخش میکردند، کتابهای رمان در مورد تفنگ داران و قهرمانان جنگ به وفور یافت میشد و پسرها نیز به نوبه خود این داستانها را وارد بازی خود میکردند. اسلحههای اسباببازی وسایل «سرباز بازی» یا «کابوها و سرخپوستان» بودند. «پیشاهنگی پسرآن آمریکا» ممکن است سعی کرده باشد اسلحه را از جنگ و کشتار دور کند، اما برای پسران طبقه متوسط آن زمان، مردانگی با صحنههای جنگ و مرگی که در اخبار، فیلمها و کتابهای معروف میدیدند در هم آمیخته بود که اغلب توسط وینچستر و رمینگتون حمایت میشد. بازاریابهای اسلحه آشکارتر از سالهای قبل، میهنپرستی و مرگ را به هم مرتبط میکردند و همه این کارها به نام حفظ صلح انجام میشد. یک کتاب مصور رمینگتون در دهه ۱۹۵۰ نوجوانانی را نشان میدهد که اسلحه در دست دارند. در متن آن آمده بود: «تفنگهای رمینگتون به شکوه آمریکا کمک کردند.»، اما این آغاز پایان شهرت بینقص اسلحه بهعنوان نمادی «سالم» از ارزشهای آمریکایی بود. به گفته مچلینگ، دهه ۱۹۵۰ «عصر طلایی شکار ورزشی برای طبقه متوسط» بود. این برخلاف تغییر فاحشی بود که در دو دهه بعد با افزایش خشونت با سلاح گرم و شکل گیری جنبش ضد جنگ رخ داد. تفنگهای اسباب بازی و اسباب بازیهای جنگی به طور فزایندهای بحث برانگیز شدند. «پیشاهنگی پسرآن آمریکا» شروع به دور نگاه داشتن برنامههای تیراندازی جوانان خود از انجمن ملی اسلحه کرد و پیامهای خود را بر حفاظت و ایمنی حیات وحش متمرکز کرد. بر این اساس، اسلحهسازان تبلیغات خود را که جوانان را هدف قرار میداد کاهش دادند، در حالی که تبلیغات بزرگسالان خود را با تمرکز بر حیوانات، نه افراد، به عنوان هدف تطبیق دادند. در یکی از آگهیهای مجله ۱۹۷۰ که یک تفنگ تنها را در پس زمینه چرمی قهوهای به تصویر میکشد، مآمده بود: «مدل ۷۷۰ جدید وینچستر به گونهای طراحی شده است که گرگ صحرایی[۱۵]، گربه وحشی[۱۶] و گوزن کانادایی[۱۷] را به راحتی شکار میکند» این را با یک تبلیغ وینچستر در سال ۱۹۴۴ مقایسه کنید که نشان میدهد سربازی با تفنگ به سمت «دشمن» نشانه میرود با این عنوان: «حالا... او برای آزادی شلیک میکند».
در پایان دهه ۱۹۷۰، مالکیت اسلحه به طور پیوسته رو به کاهش گذاشت و برای بیش از سه دهه به نزول ادامه داد. پس از آن، چیزی که مچلینگ آن را «مردانهسازی مجدد» فرهنگ آمریکایی مینامد، در واکنش به «سندرم ویتنام» و انزجار ملت به همراه آن شکل گرفت. همانطور که «وندی وارنی»[۱۸] در کتاب «مردان و ماشینها: تصاویر مردانگی در اسباببازیهای پسرانه»[۱۹] توضیح میدهد، بازاریابی اسلحه بار دیگر رونق گرفت و همراه با آن، نوع جدیدی از اسباببازی جنگی «که مردان را به عنوان ماشین نشان میداد» رونق گرفت. دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ شاهد موجی از اسباببازیهای مبتنی بر فناوری مانند «مرد پولادین» [۲۰]، «تبدیل شوندگان»[۲۱] و «هیولاهای ماشینی»[۲۲] بودیم که نیمی انسان، نیمی سلاح بودند و مردانگی را به شبیه ماشین بودن پیوند میدادند.
با این حال، اسلحه سازان با کاهش شدید سود و بازار قدیمی دست و پنجه نرم میکردند. آنها با مراقبت از مشتریان جوانتر به این وضعیت پاسخ دادند. در سال ۱۹۹۶، «ماریون هامر»[۲۳]، رئیس وقت انجمن ملی اسلحه آمریکا ماموریت این سازمان را رقابت برای تسخیر قلب و ذهن فرزندان والدین آمریکایی اعلام کرد و گفت «بهتر است بدون هیچ محدودیتی با دشمنان خود درگیر شویم. «گارن جی. وینتموت»[۲۴] مینویسد: در سال ۲۰۰۲، انجمن ملی اسلحه ۱۰۰ میلیون دلار «در کمپینی برای گرد هم آوردن کودکان و اسلحه ها» سرمایه گذاری کرد. «مچلینگ» بیشتر توضیح میدهد که این کمپین برای «به خدمت گرفتن نسل جدیدی از تیراندازان جوان»، شامل «انتشار مجله، تیراندازان جوان، دادن اسلحه گرم و مهمات به گروههای جوانان، حمایت مالی از مسابقات تیراندازی؛ و تفنگهای بازاریابی که به طور خاص طراحی و تبلیغ میشوند تا برای تیراندازان جوان جذاب باشند» بود.. بیست سال بعد، برخی ممکن است به فروش تاریخی اسلحه در سالهای ۲۰۲۰ و ۲۰۲۱ نگاه کنند و این تلاشها را موفقیت آمیز بدانند. برخی دیگر میخواهند دوران بازاریابی اسلحه برای کودکان را به تاریخ بسپارند. سازندگان و طرفداران اسلحه قطعاً این کار را نمیکنند. به گفته «چاک میشل»[۲۵]، رئیس انجمن تفنگ و تپانچه کالیفرنیا و مشاور عمومی آنها حقوق متمم اول قانون اساسی و ممنوعیتهای بازاریابی اخیر را به عنوان تلاشی برای از بین بردن «نسل بعدی شکارچیان و تیراندازان» میدانند. مرز بعدی برای سازندگان اسلحه، حمایت مالی از کودکان آنلاین فعال در شبکههای اجتماعی به عنوان راهی برای دور زدن قوانین منع فروش سلاح گرم در رسانههای اجتماعی است. یک قرن پیش در آگهیهای تبلیغاتی وینچستر آمده بود که «هر پسر واقعی» یک اسلحه میخواهد. تبلیغکنندگان امروزی به آن شعارها نیاز ندارند، زیرا پسران واقعی خودشان این پیام را میفروشند.
پینوشت
[۱]. Rachael Kay Albers
[۲]. National Shooting Sports Foundation
[۳]. handgun
[۴]. Gavin Newsom
[۵]. ۱۴ دسامبر ۲۰۱۲ (۲۴ آذر ۹۱) «آدام لانزا»ی ۲۰ ساله، ابتدا مادر خود را در خانه به قتل رساند و سپس با یک سلاح تهاجمی «ایکسام۱۵» از خانواده ایآر۱۵ ساخت شرکت «بوشمستر» و یک سلاح کمری از سری گلوک ۲۰ به دبستان «سندی هوک» رفت بنا به برخی گزارشها، وی دو اسلحه دیگر هم همراه خود داشت، اما از آنها استفاده نکرد. لانزا پس از ورود به این مدرسه ۲۰ دانشآموز ۶ تا ۷ ساله و ۶ معلم و کارمند مدرسه را به قتل رساند و سپس اقدام به خودکشی کرد. این حادثه، مرگبارترین تیراندازی در یک دبستان در تاریخ آمریکا بوده است. «لانزا» سلاحهای خود را به صورت قانونی خریده بود.
[۶]. Remington Arms
[۷]. ۲۴ می ۲۰۲۲ (۳ خرداد ۱۴۰۱) «سالوادور راموس» ۱۸ ساله با حمله به مدرسهی ابتدایی «راب» در شهر «اووالده» در ایالت تگزاس ۱۹ دانشآموز و ۲ معلم را به قتل رساند. این حادثه، مرگبارترین تیراندازی در یک مدرسه در تاریخ ایالت تگزاس و دومین تیراندازی مدرسهای از نظر تعداد قربانیان پس از تیراندازی سال ۲۰۱۲ در مدرسهی ابتدایی «سندی هوک» بود.
[۸]. Daniel Defense
[۹]. Anne G. Kimball
[۱۰]. Sarah L. Olson
[۱۱]. Mechling
[۱۲]. Pamela Haag
[۱۳]. Winchester Arms Company
[۱۴]. The National Hardware Bulletin
[۱۵]. coyote
[۱۶]. cougar
[۱۷]. caribou
[۱۸]. Wendy Varney
[۱۹]. Of Men and Machines:Images of Masculinity in Boys
[۲۰]. Men of Steel
[۲۱]. Transformers
[۲۲]. Beast Machines
[۲۳]. Marion Hammer
[۲۴]. Garen J. Wintemute
[۲۵]. Chuck Michel
/انتهای پیام/