گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ بررسی نسبت توسعه و دین، یکی از آن موضوعاتی است که همواره نقل محافل بوده، هست و در سالیان آینده نیز خواهد بود. هرگاه سخن از تحول به میان میآید، هریک از اهالی علوم انسانی یا اقتصاد به نکتهای ویژه در این باب اشاره میکنند و شاید به همین دلیل است که بحث و تبادلنظر پیرامون این مفهوم همچنان ادامه دارد. دکتر سیدمحمود نجاتیحسینی در این یادداشت آموزشی پیش روی شماست، به مسئله توسعه، چیستی مفهوم تحول و الزامات ارتباط این دو با دین میگوید.
درباره معنای «توسعه- پیشرفت- تحول- تغییر»
پیش از شروع هر بحثی درباره این مقوله جامعهشناختی و این مضمون و مسئله مهم مرتبط با زندگی فردی و جمعی؛ باید برداشتها و دیدگاهها و فهممان از «توسعه» development و نسبت آن با «پیشرفت»progress و «تحول»evolution و «تغییر»change را مرتب و منظم کنیم. «توسعه» را میتوانیم برحسب ماهیت معناشناختی و ریشهشناختی آن به «گذار ریشهای و اساسی جامعه سنتی به مدرن شدن و امروزی شدن و نو شدن و نیز از لفافه سنتی برون آمدن نهادها و جامه نو و مدرن پوشاندن بر تن آدمها و نهادها و سازمانها» تعبیر کنیم.
توسعه، یک پروژه سیستمیک و سیستماتیک مبتنی بر برنامهریزیهای فنی فرهنگی، کارشناسی شده و کاملاً تخصصی است که مقتضی شرایط جامعه و فرهنگ است و باید با ملاحظات اقتصادی، سیاسی، حقوقی و مرتبط با امر محلی و جهانی و به عبارتی جهانی محلی هم همراه باشد
توسعه، از این منظر یک پروژه سیستمیک و سیستماتیک مبتنی بر برنامهریزیهای فنی فرهنگی، کارشناسی شده و کاملاً تخصصی است که مقتضی شرایط جامعه و فرهنگ است و باید با ملاحظات اقتصادی، سیاسی، حقوقی و مرتبط با امر محلی و جهانی و به عبارتی جهانی محلی هم همراه باشد. کارگزاران توسعه، نهادهای فنی فرهنگی متخصص اعم از دولتی و عمومی و خصوصیاند و بخش مردمی آن نیز همه کنشگران اجتماعی و همه گروههای اجتماعی، قومی و نژادی و جنسیتی و مذهبی و اعضای جامعهاند. بدون «مردم توسعهخواه»، توسعه میسر نیست؛ و بدون «دولت توسعهگرا» هم توسعه، ممکن نیست. مردم–توسعه-دولت، سه ضلع یک مثلثاند.
اما تحول، یک پروسه زمانبر و طولانیمدت نه چندان ملموس، اما محسوس، بهصورت خودجوش و بی دخالت مستقیم برنامه ریزان و کارشناسان فنی فرهنگی دولت و جامعه است. تحول، نتیجه پیشبینینشده و غیرمترقبه و غیرقابلانتظار و گاه دور از انتظار کنشهای اجتماعی همه ماست؛ و ممکن است در طی یک سده و یا نیم سده و یا در طی زندگی چند نسل بیآنکه لمسش کنیم، رخ دهد [بهعنوان نمونه: مانند تحولات شگرف و شگفت در نهاد خانواده سنتی و تبدیل آن از خانواده گسترده ده نفری به هستهای چندنفری و سپس اتمی دو نفره و اکنون نیز خانواده تک والد! بیفرزند! و احتمالاً حذف و محو خانواده در آیندههای پیش رو؟!].
تحول، یک پروسه زمانبر و طولانیمدت نه چندان ملموس، اما محسوس، بهصورت خودجوش و بی دخالت مستقیم برنامه ریزان و کارشناسان فنی فرهنگی دولت و جامعه است. تحول، نتیجه پیشبینینشده و غیرمترقبه و غیرقابلانتظار و گاه دور از انتظار کنشهای اجتماعی همه ماست
درعینحال تحول خودجوش امری انتزاعی و بیعلت و بیدلیل نیست. یا مکانیزمهای بیرونی بر ایجاد تحول تأثیرگذارند [علتهای جامعهشناختی از جنس ساختاری نهادی محیطی سازمانی] و یا مکانیزمهای درونی تأثیرگذار بر رخ داد تحولاند [دلایل و نیات و انگیزهها و مقاصد کنشگران فردی، گروهی، جمعی]. پس تحول را میتوان نتیجه گاه ناخواسته توسعهگرایی دولت و توسعهخواهی ملت و توسعه سازی هم دانست.
برای نمونه رخ دادن فردگرایی انزوایی افراطی خودخواهانه جمع ستیز و نیز بحرانهای اجتماعی مانند از خود بیگانگی و آنومی و آنتروپی واینرسی اجتماعی در جامعه و همچنین موج فزاینده مهاجرتها و خودکشی را میتوان تابعی از تحولات فرهنگی اجتماعی کلان در یک سده اخیر و یا نیم سده و حتی در سالهای پس از ۲۰۰۰ میلادی تاکنون دانست.
تحول میتواند مقدمه و پیشران پیشرفت باشد. همانگونه که توسعه میتواند نقش علت آماده کننده برای تحول را ایفا کند. به این معنا، هر پیشرفتی دورنمای توسعه و تحول است و نیز هر پیشرفتی نتیجه تبعی و تابعی توسعه و تحول است. پیشرفت، پس رفتن روبهجلو و راندن جامعه و تاریخ و فرهنگ به سمت جلوتر رفتن بهصورتی متحولتر و توسعهیافتهتر است، بیآنکه جامعه و مردمان آن بهپیش از وضعیت پیشین خود و عقب برگردند یا برگردانده شوند. از این نظر، پیشرفت دقیقاً در برابر «پسرفت»، یعنی بهعقب برگشتن بدون هرگونه تحول و توسعه قرار میگیرد.
مسئله تغییرات مداوم و زندگی روزمره امروزی
از همین منظر است که تغییر و دگرگونی معنای خود را مییابد؛ لذا اکنون با توجه به روشن شدن نسبی مفاهیم «تحول و توسعه و پیشرفت» میتوان یک تعبیر عملیاتی شده از ماهیت مفهوم – پدیده «تغییر» و یا دگرگونی بهدست داد. تغییر، به یک معنا، ملموس شدن و عینیتر شدن و تجربه پذیر شدن و مشاهده کردن نتایج مثبت یا منفی [و یا همزمان هر دو نوع] ناشی از توسعه و تحول و پیشرفت در زندگی روزمره است. لمس کردن از نزدیک نتایج توسعه و حس اینکه در زندگی فردی و جمعی و در تکنولوژی و صنعت و اقتصاد و فرهنگ پیشرفت کردهایم - به نسبت دیروز – به معنای تغییر و دگرگونی است.
تغییرات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی برخلاف نتایج پیشرفت و تحول که در بلندمدت رخ میدهند و برخلاف نتایج توسعه که در میانمدت قابللمس است؛ نتیجه تغییر و دگرگونی اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در کوتاهمدت آشکار میشود و در زندگی روزمره نیز به عینه قابل رویت و لمساند. امروزه در پرتوی تغییر رسانهای جهان و جامعه و نیز به تأثیر از انقلاب در تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات و سرگرمی؛ زندگی فردی و جمعی و نیز انسان عصر حاضر دائم در حال دگرگونی از نوع مثبت و منفی آن است. ما تغییرات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را هر روز در زندگیمان بهصورت آثار مثبت و منفی میبینیم. با این حال مسئله ما همچنان این است: «دین – توسعه: چرا و چگونه؟ و با چه مسیر و چه نتیجه و چه هدفی؟» در بخش بعد به این مهم نیز خواهم پرداخت.
دین و توسعه - چیستی و چرایی و چگونگی؟
چون وفق آنچه گفتیم، سرنخ همه دگرگونیها و تغییرات و پیشرفتها و تحولات رخداده و یا در حال رخ دادن در زندگی جمعی و فردی نهایت امر باید در «توسعهیافتگی» [وجه مثبت] و «توسعهنیافتگی» [وجه منفی] خود را نشان دهند؛ پس مناسب است بحث را از ادبیات «توسعه» و نسبت آن با «دین» آغاز کنیم. البته این امر به معنای یکی دانستن و یک دست تلقی کردن توسعه با تغییر و تحول و پیشرفت نیست، چراکه همانگونه که پیشتر نیز گفتیم اینها مفاهیم – پدیدههای جامعهشناختی مؤثر و مهمی هستند که هرکدام منطق کارکردی و شکل بروز و ظهور خاص و مستقل خود را دارند، اما در نهایت امر و در تحلیل نهایی در بافتار تاریخی- اجتماعی و در محیطزیست انسانی و بوم زیست جامعهشناختی به هم پیوند میخورند. طوری که تو گویی در «توسعه» میتوان ردپا و جا پای تحول و پیشرفت را دید و در تغییر نیز جا پای و ردپای «توسعه» را.
اما درباره توسعه، و در ادبیات پر و پیمان توسعه، بحثهای مفصل و متنوعی وجود دارد که نشاندهنده ماهیت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی پروژه توسعه در سطح جوامع جهانی و منطقهای و ملی و محلی است. اینها حاصل یک سده مباحث چند فرهنگی [مسیحی، یهودی، اسلامی، مارکسیستی، هندو بودیستی] و چند قارهای [امریکای جنوبی و لاتین، آسیایی، افریقایی، اروپایی، آمریکای شمالی، اقیانوسیه] و چند دانشی [تاریخ و جغرافیای توسعه، اقتصاد توسعه، سیاست توسعه، فرهنگ توسعه، جامعهشناسی توسعه، جمعیتشناسی توسعه، روانشناسی اجتماعی توسعه، مطالعات فرهنگی توسعه، انسانشناسی توسعه] درباره مکانیزم پیشرفت و تغییر و تحول در جوامع سنتی برای رسیدن به جامعه مدرن است (به نمونه نک: سایمون ۱۳۹۹). [۱] در تمام این مباحث -فارغ از واریانسهای موجود در آنها- آنچه بیش از همه از لحاظ «جامعهشناسی توسعه» و «انسانشناسی توسعه» جلب نظر میکند؛ اجماع اکثریت این دانشپژوهان بر «وجه دنیوی و مادی و سکولار و عرفی» هر نوع پیشرفت و توسعه و تحول و تغییر است؛ و البته آنچه بهتبع از این دیدگاه بیرون افتاده است و یا نادیده گرفتهشده است، جایگاه و سهم و مقام و نسبت «امر معنوی اخلاقی دینی» با توسعه و پیشرفت و تحول و تغییر است. هرچند در بازبینیها و بازاندیشیهای متأخرتر در ادبیات توسعه و مرتبط با «توسعه انسانی» تلاش شده است تا نقش امر اخلاقی-معنوی هم در فرایند و طراحی و نظریهپردازی توسعه لحاظ شود، با این حال در تحلیل نهایی برای ایفای امور معنوی-اخلاقی در توسعه و پیشرفت، عمدتاً نقش تبعی دیدهشده است؛ تا یک نقش اصلی و هموزن با عوامل مادی و فنی.
این مسئله دستکم سه پرسش کلیدی و مهم و شالودهای را به دنبال دارد؛ که بنای بحث در این جستار فشرده است:
یکم- امر دین و امر معنوی-اخلاقی و نسبت آن با توسعه و تحول و تغییر و پیشرفت جامعه، چگونه در ادبیات علوم اجتماعی و بهویژه متون برجسته جامعهشناسی دین صورتبندی شده است؟
دوم- در جهان امر واقع چه نمونههای تاریخی از نسبت امر دین و امر معنوی-اخلاقی با توسعه و تحول و تغییر و پیشرفت جامعه میتوان بهعنوان شاهد مثال آورد؟
سوم- از لحاظ فلسفه اجتماعی و تحلیل هنجاری-راهبردی وابسته به آن، تیپ ایدئال دین و توسعه و تحول و پیشرفت و تغییر چگونه خواهد بود؟
برای وسعت دادن به پاسخها، این پرسشها را میتوانیم در سه فرمت مرتبط و مهم [کانتی، اسپینوزایی، زیملی] هم طرح کنیم. وفق فرمت کانت میتوان پرسش کرد: «برای نسبت دادن امر دینی در امر پیشرفت و تسری آموزههای دینی به دکترین و اصول و قواعد فنی فرهنگی توسعه چه باید انجام داد؟»
در فرمت اسپینوزایی نیز میتوان بهنوعی دیگر این پرسش را مطرح نمود: «برای نسبت دادن امر دینی درامر پیشرفت و تسری آموزههای دینی به دکترین و اصول و قواعد فنی فرهنگی توسعه حسب مقدورات انسانی و مقتضیات اجتماعی فرهنگی چه میتوان انجام داد؟»
و بالاخره در فرمت زیملی هم پرسش مزبور اینگونه قابلطرح است: «نسبت یافتگی توسعه و دین، چگونه ممکن است؟ جامعهشناسی، چگونه میتواند این نسبت را مطالعه کند؟»
یک خوانش جامعهشناختی از «دین – توسعه»
هرچند از لحاظ اندیشه ورزی سیستمیک و نظریهپردازی سیستماتیک، معمولاً در مباحث «جامعهشناسی دین» پرداختن به «امر توسعه» چندان مرسوم نشده است؛ برای نمونه در کتاب مبنایی و نسبتاً جامع و خواندنی ۶۵۰ صفحهای فورشت ورپستاد (۱۳۹۴) با عنوان: «درآمدی بر جامعهشناسی دین: چشماندازهای کلاسیک و مدرن» هیچ عنوانی برای «دین و توسعه و تغییر و تحول» تخصیص داده نشده است؟!. [۲]، اما درعینحال در برخی متون هم نام دیگر و در ذیل مباحث مرتبط با تأثیرات دین بر جامعه، بخشی از مباحث جامعهشناسی دین به رابطه دین و توسعه معطوف شده است (نیزنک: نجاتی حسینی ۱۳۸۹) [۳].
بهویژه در نزد کلاسیکهایی، چون ماکس وبر [۱۸۶۴-۱۹۲۰ م]، رگههایی از بحث «دین و توسعه» در ذیل مقولهای کلیتر و مبناییتر، یعنی «دین و رفتار اقتصادی و سازمان کار و بازار» از دو جنبه تئوریک و آمپیریک آن مطالعه شده است (به نمونه نک: وبر ۱۳۹۶؛ گرث ومیلز ۱۳۸۹؛ سوئد برگ ۱۳۹۷؛ بندیکس ۱۳۹۶) [۴]؛ و در مطالعه منسجم وبر [اخلاق پروتستان و روح سرمایهداری ۱۹۰۵-۱۹۰۴ م] نیز گشتالت «رفتار و باور دینی» و نسبت آن با «توسعه، رفتار اقتصادی، سازمان کار، بازار، عقلانیت مادی و ابزاری، نظام سرمایهداری» در سطح جوامع اروپایی دارای مذهب پروتستان سدههای پس از رنسانس و دوره اصلاح گری مذهبی منجر به شکلگیری مذهب پروتستانتیزم [سده ۱۶ م: مارتین لوتر و ژان کالون] آمده است (وبر ۱۳۷۳) [۵].
همچنین در مطالعه ارزنده وبر درباره «تاریخ توسعه شهر عقلانی مدرن غربی» نیز بحثهایی درباره نسبت دین و توسعه شهر گرایی و شهرنشینی و شهرسازی و شهرداری آمده است (وبر ۱۳۹۳) [۶]. از این لحاظ و با توجه به اینکه در بحث از «مطالعات شهر اسلامی» نیز میتوان ردپاهایی از نسبت دین و توسعه در سطوح شهری و محلی را جست (نک: نجاتی حسینی ۱۳۹۸؛ ۱۳۹۹) [۷]، لذا با اتکا بهکار وبر و بهصورت مقایسهای، نگارنده در مقالهای فشرده برخی از خطوط ربط دین و توسعه «شهر اسلامی» در جهان اسلام و تمدن اسلامی را نیز بحث کرده است. (نجاتی حسینی ۱۳۹۰) [۸] همچنین در رابطه با مطالعات مهم وبر در حوزه «جامعهشناسی اسلام»، که میتواند پرتوی بر خط سیرهای تئوریکی موردنظر وبر در «جامعهشناسی دین – توسعه» بیفکند، و نیز مسیرهایی را نشان میدهد که میتوان در آن رگههایی از نسبت یا عدم نسبت تاریخی (تحققیافته یا نیافته) اسلام و توسعهگرایی را پی گرفت؛ کار وبر برای فهم توسعه از کانال دین هم راهبردی و هم کاربردی است و درعینحال قابلوارسی انتقادی؛ بهویژه آنجا که درباره «اسلام و دنیوی شدن» [مسامحتا: اسلام و سکولاریسم] بحث میکند (نک: ترنر ۱۳۹۰) [۹].
اما در این حوزه از بحث آنچه بهخصوص بهصورت تأملانگیز و انتقاد خیز باید به آن توجه نمود، این است که وفق تز موردعلاقه وبر: در ادیان ابراهیمی [یهودیت و مسیحیت و اسلامیت] و آسیایی [از هندو - بودیزم تا زرتشتی گری– مانوی گری و کنفوسیانیسم- تائوئیزم - شینتوئیزم] جا پای «عقلانیت ابزاری» [سنجش و وارسی و انتخاب اهداف و وسایل فنی-فرهنگی تحقق این اهداف آنهم بهصورت منطقی و کارشناسی و علمی و عینی] که موتور محرکه تمدن و توسعه و تغییر و تحول است؛ بسی کمرنگ است؛ و تنها در یک جا آنهم در مذهب مسیحی پروتستانتیسم و فرقههایی خاص از آن این عقلانیت تمدن ساز از خلال «عقلانی شدن مدرن حقوق و سیاست و اقتصاد» بروز و ظهور بهصورت «توسعهگرایی» [و ایضاً پیشرفت و تحول و تغییرات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و تبعی] داشته است.
نگارنده بهصورت مقایسهای و با اتکا به این تزهای وبری، مباحث جامعهشناسیهای اقتصادی و سیاسی، حقوقی و تاریخی، تمدنی وبر درباره غرب را که زمینهساز مدرنیته و عقلانی شدن و بهتبع آن توسعه و پیشرفت بوده است؛ در زمینه تمدن اسلام نیز بهکار گرفته است (نجاتی حسینی ۱۳۹۷) [۱۰]. نشان دادهام که از لحاظ تاریخی در دورههایی خاص [از جمله دوره طلایی تاریخ تمدن اسلام در سدههای ۸ تا ۱۲ میلادی] و اصطلاحاً در برخی از پیچهای تاریخی؛ سیستم سیاسی، حقوقی، اقتصادی، اسلامی [در فرمت فقه و در قامت قانون و حکومت و بازار و کار] توانسته است در پیشرفت و توسعه اجتماعات شهری در جوامع جهان اسلام [در شهرهای تاریخی مانند: اصفهان، شیراز، تبریز، نیشابور، ری، یزد و کرمان، بغداد، قاهره، استانبول، مکه و مدینه، فارس، رباط، طرابلس، بیتالمقدس، دمشق، بیروت، بخارا، سمرقند، بلخ، مرو، هرات] نقش ایجابی و حمایتی و مثبت ایفا کند. به عبارت موردنظر ما، که در این جستار بیشتر آن را تشریح خواهیم کرد. دین و دینگرایی و دین ورزی عمدتاً «عامل توسعه» بوده است و نه «مانع توسعه».
درعینحال که در برخی مقاطع تاریخ حساس نیز دینگرایی و نوع قرائت فقهی و مکانیکی و ایستا از زندگی اجتماعی خود «مانع توسعه» شده است. آنهم به این صورت بوده است که دین صرفاً تنها عامل تعیینکننده [دترمینانت] در «توسعهنیافتگی» جهان اسلام نبوده است. بلکه دین و دینگرایی در یک موقعیت تاریخی اجتماعی بحرانی از نوع جنگهای صلیبی [۱۰۹۵ تا ۱۲۹۱ م] و نیز حمله مغولان به جهان اسلام [سدههای ۱۲ و ۱۳ م] و نیز چالشهای درونی امپراتوری پهناور خلافت اسلامی مانند: نزاعهای فرقهای و فکری [از نوع اشاعره عقل ستیز با معتزله عقلگرا و نزاع فقه دینی سنتگرا با فلسفه عقلی مشرب و دانش تجربی مسلک] و مناقشات بر سر انتخاب دنیا یا آخرت [از نوع جهانبینی عرفانی و تصوف دنیا گریز و دنیا ستیز] گیرکرده است.
باری، در یک نوع خاص دیگر از مطالعات تخصصی نیز رگههایی از مباحث مرتبط با نسبت دین و توسعه قابل استنباط است: منظور مطالعات «جامعهشناسیهای اقتصادی -بازار-کار» است (به نمونه نک: سوئد برگ ۱۳۹۸؛ اسلیتر و تونیکس ۱۳۸۶؛ اسملسر ۱۳۹۵؛ گرینت ۱۳۸۲) [۱۱]. اما بهصورت کاملاً مرتبط با مقوله دین و توسعه بهویژه از این منظر که جنس امر توسعه در اصل و اساس یک امر اقتصادی است- هرچند در آن وجوه اجتماعی فرهنگی و سیاسی هم قابل درج است – مطالعات از نوع «جامعهشناسی اقتصادی دین» و یا «اقتصاد دین و دینی» قابلتوجه است. در این زمینه کار ارزنده اوبادیا (۱۳۹۸) با عنوان «جامعهشناسی اقتصاد دین» قابلتوجه است [۱۲]. در مطالعه مزبور این سرفصلها جلب نظر میکند: «دین در عرصه و آیینه اقتصاد؛ پیدایی اقتصاد دینی و حوزههای فکری مرتبط با دین و اقتصاد؛ اقتصاد دینی در عمل؛ مدرنیته و بازار و دین». با این حال در این متن بسیار مرتبط هم حق مطلب درباره نسبت دین و توسعه آنگونه که لازم است، ادانشده است.
چگونه «دین – توسعه» را از لحاظ جامعهشناختی مطالعه کنیم؟
با تلفیق چند پرسش مطرحشده در بخش اول این جستار [نوع پرسش: کانتی- اسپینوزایی- زیملی] در همدیگر اکنون میخواهیم بحث کنیم که به نحو احسن: «چگونه «دین – توسعه» را مطالعه کنیم؟». در این بخش رهنمودهای پژوهشی و فرایند مطالعه این مقوله مطرح میشود، آنهم بهصورت یک «تیپ ایدئال» [بر مبنای روششناسی ارزنده و کاربردی ماکس وبر: یعنی ترسیم ممکنترین صورت حقیقی و ناب و دقیق از یک مطالعه و یک پدیده موردمطالعه - آنگونه که باید حقیقتاً شکلگرفته باشد][۱۳].
به نظر من این پرسشها فعلاً برای طرح مقدماتی، اما مبنایی مسئله «دین–توسعه» شروع خوبی است؛ بهویژه از این لحاظ که در اینجا باید از دانش چندوجهی «علوم اجتماعی ادیان»social sciences of religions [که مشتمل خواهد بود بر: تاریخ تمدن؛ باستانشناسی ادیان؛ جغرافیای فرهنگی تاریخی ادیان؛ جمعیتشناسی و انسانشناسی ادیان؛ روانشناسی اجتماعی ادیان؛ اقتصاد سیاسی ادیان؛ جامعهشناسی تاریخی ادیان؛ فلسفه سیاسی-حقوقی ادیان؛ فلسفه اجتماعی ادیان][۱۴] نیز برای تأمل و مطالعه همهجانبه «دین-توسعه» نیز [در قالب «جامعهشناسی دین–توسعه»][۱۵] بهره برد.
اینها البته پرسشهایی هستند برای تأمل در نسبت دین و توسعه و نه تردید گرایی یا تشکیک گرایی در نسبت دین و توسعه. اینها حقیقتاً پرسشهایی در میانه «امکان و امتناع» و نیز «ایجاد و ایجاب» نسبت دین و توسعه هستند.
پرسش یکم- دین و دینگرایی که معنویتگرا و غیرمادی گرا است؛ چگونه با رشد اقتصادی [وجه کمی و مادی و کاملاً اقتصادی، پولی، توسعهگرایی] همخوانی دارد؟ یا میتواند داشته باشد؟ و یا چگونه این نسبتهای متضاد [معنویتگرایی دین و مادیگرایی توسعه] ممکن میشوند؟
پرسش دوم- دین و دینگرایی که تعبدی و سنتی و آخرت گرایانه و دنیا ستیز است؛ چگونه با وجه کیفی توسعه اقتصادی [بهزیستی و رفاه گرایی و مصرفگرایی و برخورداری حداکثری از دنیا]؛ توسعه اجتماعی -فرهنگی [رشد دموکراسی، آزادی و امنیت و نظم و عقلانیت؛ افزایش سرمایه اجتماعی، امید اجتماعی، اعتماد اجتماعی، اطمینان اجتماعی و نیز توسعه زیست جهان کنشگران در مواجهه با سیستم کارشناسی و بوروکراتیک حکومتی و دولتی]؛ و توسعه سیاسی-حقوقی [ایجاد و توسع در حقوق بشر و شهروندی، قانونگرایی، گسترش حوزه عمومی و ایجاد شدن جامعه مدنی شهروند مبنا و دولت قانون] میتواند همزیستی و همراهی و همخوانی داشته باشد؟ آیا چنین نسبتی از اساس ممکن است یا ممتنع؟
پرسش سوم- دین و دینگرایی که بسته و ایستا و بنیادگرا است؛ چگونه میتواند با تحول فرهنگی و تغییر اجتماعی در جهان پیشرفته و فوق مدرن کنونی و نتایج ملموس و مشهود این پیشرفتهای رو به افزون و دائمی [از جهانیشدن و رسانهای شدن و مجازی شدن و اینترنتی شدن و گسترش شبکههای اجتماعی تا رواج زندگیهای روزمره و سبکهای زندگی عرفی دین هراس که بعضاً دین پرهیز و دینگریزند و یا گاها دینستیز] همگرایی و تعامل و همزیستی و همخوانی و همراهی داشته باشد؟
پرسش چهارم- دین و دینگرایی کلاسیک در خود فرورفته و منزوی و منقطع از جهان و متعلق به جهان قدیم؛ چگونه میتواند با جهان مدرن هرروز جدید و روبهپیشرفت که بر علمگرایی و تکنولوژی گرایی استوار است، رفاقت و رقابت کند؟
پرسش پنجم- نهایت امر اینکه دین و دینگرایی در کلیت خود فارغ از جنبههای چند فرهنگی و چند دینی و چند تمدنی آن [اینکه دین ابراهیمی: مسیحی یهودی اسلامی است؛ یا دین آسیایی: هندوبودیستی و زرتشی مانوی گری است و یا کنفوسیوسی تائوییستی و شینتوئیزم است] چگونه میتواند در جهان مادیگرای مدرن شده و پیشرفته و پیچیده موفق به پیگیری پروژه اصلی ادیان یعنی رستگاری معنوی و رهایی اخلاقی را محقق کند؟ و نیز اینکه: چگونه ممکن است دین و دین گرایان بتوانند در مهمترین حوزه زندگی جمعی کنونی بشریت در هزاره سوم میلادی – یعنی حوزه عمومی سکولار و جامعه مدنی لاییک – یک حضور و مشارکت تعاملی-توافقی-تفاهمی با اکثریت جمعیت سکولار و لاییک حاضر در این دو سپهر جمعی داشته باشد؟
چرا و چگونه گفتمان غربی و فرهنگی تمدنی از «پیشرفت» [که موضوع فلسفه اجتماعی کلاسیک و نیز علوم اجتماعی مدرن است] تنها در مباحث توسعه و رشد و تغییر جامعه و ملت دولت و کشور سرزمین درگیر شده است؛ اما «گفتمان پیشرفت از منظر قرآن» آنهم از نگاه هرمنوتیک دینی و الهیاتی و همتراز با منطق فلسفه اجتماعی علوم اجتماعی مدرن [و نه مبتنی بر برداشتهای تفسیری سنتی و فقهی موجود]؛ متوجه تغییر و تحول و توسع کیفی در بنیانهای وجود شناختی و اگزیستانسیالیستی-اخلاقی-الاهیاتی و تصحیح و تکمیل یک انسانشناسی فلسفی-دینی و معنوی-اخلاقی برای مراقبت از سلامتی زیست معنوی-مادی انسان است
اینها البته همانطوری که پیشتر نیز گفته و یادآوری شد؛ پرسشهایی هستند برای تأمل در نسبت دین و توسعه و نه تردید گرایی یا تشکیک گرایی در نسبت دین و توسعه. اینها حقیقتاً پرسشهایی در میانه «امکان و امتناع» و نیز «ایجاد و ایجاب» نسبت دین و توسعه هستند و باید منطقاً در متن خاص خود یعنی در فرمت «جامعهشناسی دین–توسعه» مطالعه شوند.
نتیجه بحث: «پیشرفت» بهعنوان «مسیر توسعه» و «تکامل» بهعنوان «نتیجه توسعه»
همانگونه که نگارنده در مطالعهای دیگر درباره دین و پیشرفت و «گفتمان قرآنی پیشرفت» بحث نموده است [۱۶]؛ در اینجا نیز باید نشان داده شود: چرا و چگونه گفتمان غربی و فرهنگی تمدنی از «پیشرفت» [که موضوع فلسفه اجتماعی کلاسیک و نیز علوم اجتماعی مدرن است] تنها در مباحث توسعه و رشد و تغییر جامعه و ملت دولت و کشور سرزمین درگیر شده است؛ اما «گفتمان پیشرفت از منظر قرآن» آنهم از نگاه هرمنوتیک دینی و الهیاتی و همتراز با منطق فلسفه اجتماعی علوم اجتماعی مدرن [و نه مبتنی بر برداشتهای تفسیری سنتی و فقهی موجود]؛ متوجه تغییر و تحول و توسع کیفی در بنیانهای وجود شناختی و اگزیستانسیالیستی-اخلاقی-الاهیاتی و تصحیح و تکمیل یک انسانشناسی فلسفی-دینی و معنوی-اخلاقی برای مراقبت از سلامتی زیست معنوی-مادی انسان است.
از این نگاه: چنانچه «دین و دینگرایی» چه به شکل پروژه [کار منظم و منتظم و سازمانیافته و برنامهریزیشده و پیشبینیشده بوروکراتیک] و یا بهصورت پروسه [نتایج پیشبینینشده تحولات ساختاری نهادی در تاریخ و نیز رخدادهای غیرمنتظره در محیط و طبیعت و فرهنگ و جامعه و همچنین نتایج پیشبینینشده، کنشهای جامعهای (شامل: کنشهای اقتصادی، سیاسی حقوقی، فرهنگی اجتماعی، اخلاقی معنوی عقیدتی) منجر به «توسعه و رشد و تحول و تغییر» شود و یا به همگرایی و همزیستی و همخوانی و همراهی با فرآیند توسعه و تحول و تغییر برسد؛ آنگاه امکان بالایی برای: تحقق «پیشرفت معنوی مدنی» بهعنوان «مسیر توسعه» و «تکامل عقلانی اخلاقی» بهعنوان «نتیجه توسعه» متصور خواهد بود.
در غیر این صورت مسیرهای اجتماعی فرهنگی و سیاسی حقوقی و اقتصادی دیگری پیش روی جامعه خواهد بود؛ مسیرهایی که ممکن است مخاطرهآمیز برای حفظ سلامت مادی معنوی «انسان نسل آینده» و نیز خطرناک برای بازتولید یک فرایند تمدنی معنوی عقلانی اخلاقی باشند. باید به یاد داشت که «توسعه» شمشیر دو لبه است!
[۱]سایمون، دیوید (۱۳۹۹) پنجاه متفکر کلیدی توسعه، مهدی فرهمندنژاد، تهران، نشر ثالث.
[۲]فورشت، اینگر و رپستاد، پل (۱۳۹۴) درآمدی بر جامعه شناسی دین: چشم اندازهای کلاسیک و مدرن، مجیدجعفریان، ویراستارعلمی – حسن محدثی گیلوایی، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب.
[۳]نجاتی حسینی، سیدمحمود (۱۳۸۹) جامعه شناسی دین و جامعه شناسی دینی و جامعه – خدا شناسی: بازخوانی انتقادی – مقایسهای از سنتهای فکری در دین پژوهی اجتماعی وفرهنگی، دو فصلنامه علمی پژوهشی اسلام وعلوم اجتماعی (پژوهشگاه حوزه و دانشگاه) دوره ۲، شماره ۴، صص ۷۷-۱۲۰؛ قابل دسترسی اینترنتی در لینک زیر:
https://www.soc.rihu.ac.ir/article_۹۸۳.html
[۴]وبر، ماکس (۱۳۹۶) جامعه شناسی دین، محسن ثلاثی، تهران، نشر ثالث. /گرث، هانس و میلز، رابرت (۱۳۸۹) ماکس وبر: دین، قدرت و جامعه، احمد تدین، تهران، نشر هرمس. /سوئدبرگ، ریچارد (۱۳۹۷) ماکس وبر وجامعه شناسی اقتصادی، شهین احمدی، تهران، انتشارات دنیای اقتصاد. /بندیکس، راینهارد (۱۳۹۶) سیمای فکری ماکس وبر، محمود رامبد، تهران، نشرهرمس.
[۵]وبر، مارکس (۱۳۷۳) اخلاق پروتستان و روح سرمایه داری، عبدالکریم رشیدیان و پریسا منوچهری کاشانی، تهران، شرکت انتشارات علمی وفرهنگی.
[۶]وبر، مارکس (۱۳۹۳) شهر در گذر زمان، شیوا کاویانی – ویرایش نو با افزودگی، تهران، شرکت سهامی انتشار.
[۷]نجاتی حسینی، سیدمحمود (۱۳۹۸) خلاصه مباحث کلاس مطالعات شهرهای اسلامی (ترم مهر ۱۳۹۹-۱۳۹۸ / دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، گروه توسعه اجتماعی، کارشناسی ارشد توسعه محلی) قابل دسترسی اینترنتی در لینک زیر:
https://www.for-mystudents.blogfa.com/post/۳۷۹
نجاتی حسینی، سیدمحمود (۱۳۹۹) خلاصه مباحث کلاس مطالعات شهرهای اسلامی (ترم مهر ۱۴۰۰-۱۳۹۹ / دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، گروه توسعه اجتماعی، کارشناسی ارشد توسعه محلی)؛ قابل دسترسی اینترنتی در لینک زیر:
https://www.for-mystudents.blogfa.com/post/۳۹۸
نجاتی حسینی، سید محمود (۱۳۹۹) حاشیه نشینی و شهر اسلامی:در مواجهه با متن زندگی شهری؛ در گفتگو با سایت نور نیوز، اسفند ۱۳۹۹؛ قابل دسترسی اینترنتی در لینک زیر:
https://www.nournews.ir/n/۶۰۳۸۰
[۸]نجاتی حسینی، سید محمود (۱۳۹۰) جامعه شناسی تاریخی شهر اسلامی، در:نجاتی حسینی، سیدمحمود و روشن فکر، پیام (به کوشش) (۱۳۹۰) مجموعه مقالات همایش شهر اسلامی – ایرانی (موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران – بخش جامعه شناسی دین و اسلام؛ و معاونت خدمات شهری شهرداری تهران – ۱۸ و ۱۹ تیر ۳۹۰ /مرکز همایشهای پارک گفتگو) تهران، نشر طرح آینده، صص ۱۱۱-۱۵۴.
[۹]ترنر، برایان. اس (۱۳۹۰) ماکس وبر و اسلام، سعید وصالی، تهران، نشر مرکز.
[۱۰]نجاتی حسینی، سید محمود (۱۳۹۷) جامعه شناسی دین ماکس وبر و سبک زیست جهان دین ورزی ایرانی – اسلامی (مقاله ارائه شده و پرزنت شده در دومین همایش سالانه «خوانش انتقادی جامعه شناسان کلاسیک و مسایل اجتماعی ایران: ماکس وبر » / دانشگاه خوارزمی – گروه جامعه شناسی و انجمن جامعه شناسی ایران / ۱۴ و ۱۵ اسفند ۱۳۹۷)؛ قابل دسترسی اینترنتی در لینک زیر:
https://www.for-mystudents.blogfa.com/post/۴۲۵
[۱۱]سوئدبرگ، ریچارد (۱۳۹۸) اصول جامعه شناسی اقتصادی، سمیرا کاظم پوریان تهران، انتشارات دنیای اقتصاد. /اسلیتر، دن و تونیکس، فرن (۱۳۸۶) بازار و نظریه اجتماعی، حسین قاضیان، تهران، نشر نی. / اسملسر، نیل. جی (۱۳۹۵) جامعه شناسی اقتصادی، محسن کلاهچی، مقدمه و ویرایش – علی رضا قلی (والا)، تهران، انتشارات کویر. / گرینت، کیت (۱۳۸۲) زمینه جامعه شناسی کار، پرویز صالحی، تهران، انتشارات مازیار.
[۱۲]ابادیا، لیونل (۱۳۹۸) جامعه شناسی اقتصاد دین، علیرضا خدامی، تهران، نقد فرهنگ.
[۱۳]نک:
Huff, Toby. E (۱۹۸۴) max Weber and the methodology of the social sciences, transaction books, USA and UK.
[۱۴]نک:
https://t.me/smnejatihosseini/۷۰۹۱
[۱۵]نک:
https://t.me/smnejatihosseini/۶۹۶۳
[۱۶]نک: نجاتی حسینی، سید محمود (۱۳۹۸) «گفتمان پیشرفت از منظر قرآن:ایدههایی برای یک مطالعه پدیدارشناختی هرمنوتیکی دینی (تاریخی، اجتماعی، مقایسهای و چند فرهنگی)»؛ در:آ کوچکیان، احمد (به اهتمام) (۱۳۹۸) لب و لباب نظریه پیشرفت شناسی قرآنی، «مجموعه مباحث دومین کنفرانس قرآن پژوهی پیشرفت:مبانی نظری و پارادایمی اجتهاد تفسیری پیشرفت شناخت »، ۲۹ و ۳۰ آبان ماه ۱۳۹۸، قم، مرکز تحقیقات استراتژیک توسعه (رشد)، صص ۱۰۰ -۱۰۳.