درآمدی بر جستار نسبت دین و توسعه با قلم سیدمحمود نجاتی حسینی؛
«گفتمان پیشرفت از منظر قرآن» آن هم از نگاه هرمنوتیک دینی و الهیاتی و هم تراز با منطق فلسفه اجتماعی علوم اجتماعی مدرن [و نه مبتنی بر برداشت‌های تفسیری سنتی و فقهی موجود]؛ متوجه تغییروتحول و توسع کیفی در بنیان‌های وجودشناختی و اگزیستانسیالیستی - اخلاقی - الهیاتی و تصحیح و تکمیل یک انسان‌شناسی فلسفی - دینی و معنوی - اخلاقی برای مراقبت از سلامتی زیست معنوی - مادی انسان است.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ بررسی نسبت توسعه و دین، یکی از آن موضوعاتی است که همواره نقل محافل بوده، هست و در سالیان آینده نیز خواهد بود. هرگاه سخن از تحول به میان می‌آید، هریک از اهالی علوم‌انسانی یا اقتصاد به نکته‌ای ویژه در این باب اشاره می‌کنند و شاید به همین دلیل است که بحث و تبادل نظر پیرامون این مفهوم همچنان ادامه دارد. در این یادداشت که درآمدی مختصر از جستار نسبت دین و توسعه به قلم دکتر سیدمحمود نجاتی حسینی است، به مسئله توسعه، چیستی مفهوم تحول و الزامات ارتباط این دو با دین می‌گوید.

 

توسعه، تحول و تغییر چیست؟

توسعه، یک پروژه سیستمیک و سیستماتیک مبتنی بر برنامه‌ریزی‌های فنی فرهنگی، کارشناسی شده و کاملاً تخصصی است که مقتضی شرایط جامعه و فرهنگ است و باید با ملاحظات اقتصادی، سیاسی، حقوقی و مرتبط با امر محلی و جهانی و به عبارتی جهانی محلی هم همراه باشد. بدون«مردم توسعه‌خواه»، توسعه میسر نیست؛ و بدون «دولت توسعه‌گرا» هم توسعه، ممکن نیست. مردم–توسعه - دولت، سه ضلع یک مثلث‌اند.
اما تحول، یک پروسه زمان‌بر و طولانی‌مدت نه‌چندان ملموس اما محسوس، به‌صورت خودجوش و بی دخالت مستقیم برنامه‌ریزان و کارشناسان فنی فرهنگی دولت و جامعه است. تحول، نتیجه پیش‌بینی‌نشده و غیرمترقبه و غیرقابل‌انتظار و گاه دور از انتظار کنش‌های اجتماعی همه ماست؛ و ممکن است در طی یک سده و یا نیم سده و یا در طی زندگی چند نسل بی آن که لمسش کنیم، رخ دهد.

درعین‌حال تحول خودجوش امری انتزاعی و بی‌علت و بی‌دلیل نیست. یا مکانیزم‌های بیرونی بر ایجاد تحول تأثیرگذارند [علت‌های جامعه‌شناختی از جنس ساختاری نهادی محیطی سازمانی] و یا مکانیزم‌های درونی تأثیرگذار بر رخ داد تحول‌اند [دلایل و نیات و انگیزه‌ها و مقاصد کنشگران فردی، گروهی، جمعی]. پس تحول را می‌توان نتیجه گاه ناخواسته توسعه‌گرایی دولت و توسعه خواهی ملت و توسعه سازی هم دانست. تحول می‌تواند مقدمه و پیشران پیشرفت باشد. همان گونه که توسعه می‌تواند نقش علت آماده‌کننده برای تحول را ایفا کند. به این معنا، هر پیشرفتی دورنمای توسعه و تحول است و نیز هر پیشرفتی نتیجه تبعی و تابعی توسعه و تحول است. پیشرفت، پس‌رفتن روبه‌جلو و راندن جامعه و تاریخ و فرهنگ به سمت جلوتر رفتن به صورتی متحول‌تر و توسعه‌یافته‌تر است.

از همین منظر است که تغییر و دگرگونی معنای خود را می‌یابد؛ لذا اکنون باتوجه‌به روشن‌شدن نسبی مفاهیم«تحول و توسعه و پیشرفت»می‌توان یک تعبیر عملیاتی شده از ماهیت مفهوم – پدیده«تغییر» و یا دگرگونی به دست داد. تغییر، به یک معنا، ملموس شدن و عینی‌تر شدن و تجربه‌پذیر شدن و مشاهده‌کردن نتایج مثبت یا منفی [و یا هم‌زمان هر دو نوع] ناشی از توسعه و تحول و پیشرفت در زندگی روزمره است. بااین‌حال مسئله ما همچنان این است: «دین – توسعه: چرا و چگونه؟ و با چه مسیر و چه نتیجه و چه هدفی؟»

چون وفق آنچه گفتیم، سرنخ همه دگرگونی‌ها و تغییرات و پیشرفت‌ها و تحولات رخ‌داده و یا در حال رخ‌دادن در زندگی جمعی و فردی نهایت امر باید در«توسعه‌یافتگی» [وجه مثبت] و«توسعه‌نیافتگی» [وجه منفی] خود را نشان دهند؛ پس مناسب است بحث را از ادبیات«توسعه» و نسبت آن با «دین» آغاز کنیم. در تمام این مباحث - فارغ از واریانس‌های موجود در آنها - آنچه بیش از همه از لحاظ «جامعه‌شناسی توسعه» و«انسان‌شناسی توسعه»جلب نظر می‌کند؛ اجماع اکثریت این دانش‌پژوهان بر «وجه دنیوی و مادی و سکولار و عرفی» هر نوع پیشرفت و توسعه و تحول و تغییر است. و البته آنچه به‌تبع از این دیدگاه بیرون‌افتاده است و یا نادیده گرفته شده است، جایگاه و سهم و مقام و نسبت «امر معنوی اخلاقی دینی» با توسعه و پیشرفت و تحول و تغییر است. هر چند در بازبینی‌ها و بازاندیشی‌های متأخرتر در ادبیات توسعه و مرتبط با«توسعه انسانی» تلاش شده است تا نقش امر اخلاقی - معنوی هم در فرایند و طراحی و نظریه‌پردازی توسعه لحاظ شود، بااین‌حال در تحلیل نهایی برای ایفای امور معنوی - اخلاقی در توسعه و پیشرفت، عمدتاً نقش تبعی دیده شده است؛ تا یک نقش اصلی و هم‌وزن با عوامل مادی و فنی.

 

سؤال‌های اصلی در باب نسبت دین و توسعه چیست؟

این مسئله دست‌کم سه پرسش کلیدی و مهم و شالوده‌ای را به دنبال دارد؛ که بنای بحث در این جستار فشرده است:

یکم - امر دین و امر معنوی - اخلاقی و نسبت آن با توسعه و تحول و تغییر و پیشرفت جامعه، چگونه در ادبیات علوم اجتماعی و به‌ویژه متون برجسته جامعه‌شناسی دین صورت‌بندی‌شده است؟

دوم- در جهان امر واقع چه نمونه‌های تاریخی از نسبت امر دین و امر معنوی - اخلاقی با توسعه و تحول و تغییر و پیشرفت جامعه می‌توان به‌عنوان شاهد مثال آورد؟

سوم- از لحاظ فلسفه اجتماعی و تحلیل هنجاری - راهبردی وابسته به آن، تیپ ایدئال دین و توسعه و تحول و پیشرفت و تغییر چگونه خواهد بود؟

اینها البته پرسش‌هایی هستند برای تأمل در نسبت دین و توسعه و نه تردیدگرایی یا تشکیک گرایی در نسبت دین و توسعه. اینها حقیقتاً پرسش‌هایی در میانه«امکان و امتناع» و نیز «ایجاد و ایجاب» نسبت دین و توسعه هستند.

پرسش یکم - دین و دین گرایی که معنویت‌گرا و غیرمادی گرا است؛ چگونه با رشد اقتصادی [وجه کمی و مادی و کاملاً اقتصادی، پولی، توسعه‌گرایی] هم‌خوانی دارد؟ یا می‌تواند داشته باشد؟

پرسش دوم- دین و دین گرایی که تعبدی و سنتی و آخرت‌گرایانه و دنیا ستیز است؛ چگونه با وجه کیفی توسعه اقتصادی [بهزیستی و رفاه گرایی و مصرف‌گرایی و برخورداری حداکثری از دنیا]؛ توسعه اجتماعی - فرهنگی [رشد دموکراسی، آزادی و امنیت و نظم و عقلانیت؛ افزایش سرمایه اجتماعی، امید اجتماعی، اعتماد اجتماعی، اطمینان اجتماعی و نیز توسعه زیست‌جهان کنشگران در مواجهه با سیستم کارشناسی و بروکراتیک حکومتی و دولتی]؛ و توسعه سیاسی - حقوقی [ایجاد و توسع در حقوق بشر و شهروندی، قانون‌گرایی، گسترش حوزه عمومی و ایجادشدن جامعه مدنی شهروند مبنا و دولت قانون] می‌تواند هم‌زیستی و همراهی و هم‌خوانی داشته باشد؟

پرسش سوم- دین و دین گرایی که بسته و ایستا و بنیادگرا است؛ چگونه می‌تواند با تحول فرهنگی و تغییر اجتماعی در جهان پیشرفته و فوق مدرن کنونی و نتایج ملموس و مشهود این پیشرفت‌های رو به افزون و دائمی [از جهانی‌شدن و رسانه‌ای شدن و مجازی‌شدن و اینترنتی شدن و گسترش شبکه‌های اجتماعی تا رواج زندگی‌های روزمره و سبک‌های زندگی عرفی دین هراس که بعضاً دین پرهیز و دین‌گریزند و یا گاهی دین‌ستیز] هم‌گرایی و تعامل و هم‌زیستی و همخوانی و همراهی داشته باشد؟

پرسش چهارم- دین و دین گرایی کلاسیک در خود فرورفته و منزوی و منقطع از جهان و متعلق به جهان قدیم؛ چگونه می‌تواند با جهان مدرن هر روز جدید و رو به پیشرفت که بر علم‌گرایی و تکنولوژی گرایی استوار است، رفاقت و رقابت کند؟

پرسش پنجم- نهایت امر این که دین و دین گرایی در کلیت خود فارغ از جنبه‌های چندفرهنگی و چند دینی و چندتمدنی آن چگونه می‌تواند در جهان مادی‌گرای مدرن شده و پیشرفته و پیچیده موفق به پیگیری پروژه اصلی ادیان یعنی رستگاری معنوی و رهایی اخلاقی را محقق کند؟

 

و سرانجام توسعه و دین چه نسبتی باهم دارند؟

همان گونه که نگارنده در مطالعه‌ای دیگر درباره دین و پیشرفت و «گفتمان قرآنی پیشرفت»بحث نموده است[1]؛ در اینجا نیز باید نشان داده شود: چرا و چگونه گفتمان غربی و فرهنگی تمدنی از«پیشرفت» [که موضوع فلسفه اجتماعی کلاسیک و نیز علوم اجتماعی مدرن است] تنها در مباحث توسعه و رشد و تغییر جامعه و ملت دولت و کشور سرزمین درگیر شده است؛ اما «گفتمان پیشرفت از منظر قرآن» آن هم از نگاه هرمنوتیک دینی و الهیاتی و هم تراز با منطق فلسفه اجتماعی علوم اجتماعی مدرن [و نه مبتنی بر برداشت‌های تفسیری سنتی و فقهی موجود]؛ متوجه تغییروتحول و توسع کیفی در بنیان‌های وجودشناختی و اگزیستانسیالیستی - اخلاقی - الهیاتی و تصحیح و تکمیل یک انسان‌شناسی فلسفی - دینی و معنوی - اخلاقی برای مراقبت از سلامتی زیست معنوی - مادی انسان است.

از این نگاه: چنانچه «دین و دین گرایی» چه به شکل پروژه [کار منظم و منتظم و سازمان‌یافته و برنامه‌ریزی شده و پیش‌بینی‌شده بروکراتیک] و یا به‌صورت پروسه نتایج پیش‌بینی‌نشده تحولات ساختاری نهادی در تاریخ و نیز رخدادهای غیرمنتظره در محیط و طبیعت و فرهنگ و جامعه و همچنین نتایج پیش‌بینی نشده، کنش‌های جامعه‌ای (شامل: کنش‌های اقتصادی، سیاسی حقوقی، فرهنگی اجتماعی، اخلاقی معنوی عقیدتی) منجر به «توسعه و رشد و تحول و تغییر» شود و یا به همگرایی و هم‌زیستی و همخوانی و همراهی با فرایند توسعه و تحول و تغییر برسد؛ آنگاه امکان بالایی برای: تحقق«پیشرفت معنوی مدنی» به‌عنوان «مسیر توسعه» و «تکامل عقلانی اخلاقی» به‌عنوان «نتیجه توسعه» متصور خواهد بود.

در غیر این صورت مسیرهای اجتماعی فرهنگی و سیاسی حقوقی و اقتصادی دیگری پیشروی جامعه خواهد بود؛ مسیرهایی که ممکن است مخاطره‌آمیز برای حفظ سلامت مادی معنوی «انسان نسل آینده» و نیز خطرناک برای بازتولید یک فرایند تمدنی معنوی عقلانی اخلاقی باشند. باید به یاد داشت که «توسعه» شمشیر دو لبه است!

 

[1] نک :

نجاتی حسینی، سید محمود(1398)«گفتمان پیشرفت از منظر قرآن:ایده هایی برای یک مطالعه پدیدارشناختی هرمنوتیکی دینی(تاریخی،اجتماعی،مقایسه ای و چند فرهنگی )»؛در:آ کوچکیان،احمد(به اهتمام )(1398) لب و لباب نظریه پیشرفت شناسی قرآنی ، «مجموعه مباحث دومین کنفرانس قرآن پژوهی پیشرفت:مبانی نظری و پارادایمی اجتهاد تفسیری پیشرفت شناخت »، 29و 30آبان ماه 1398 ،قم،مرکز تحقیقات استراتژیک توسعه(رشد)، صص 100 -103 .

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha

آنها دیگر نمی‌خواهند خانه‌دار باشند!

میل «مهاجرت» بهانه‌ای برای رفتن یا ناامید از ماندن؟

سلبریتی‌ها چقدر زور دارند؟

ایده فکری نه اما تا دلتان بخواهد منع برای نوجوان در آستین تربیتی خود داریم

شرکت‌های آدمکش در معرکه غزه!

انسانِ ساکن کشور‌ درحال‌توسعه از «هوش مصنوعی» نمی‌ترسد، چرا؟

جمهوری اسلامی؛ سیاست بر بنیاد فرهنگ

جنگجویان صندل پوش، دریای سرخ را به هم ریختند

سیستم در مبدأ فوتبال مدرن

روزهایی که برای همه «مرگبار» نیست!

رضاخان و جامعه‌ای که روزبه‌روز خشن می‌شد

کارزار سرکوبگرانه نخبگانی که درباره فلسطین می‌نویسند!

پیش به سوی ایتالیا با شاه و ثریا!

چهره‌های مشهور کجا متولد می‌شوند؟!

ما برای فلسطین ایستاده‌ایم!

تولد یک «قوی سیاه» در دریای سرخ

عزاداری مجازی، صرفاً مشاهده‌گر یا عزادار واقعی!

«فلسطین» موضوع اصلی انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا

دانشگاه باید با جامعه در تماس باشد

آنچه اسرائیل نمی‌تواند در نبرد با «حزب‌الله» پیش‌بینی کند