گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ زینب ارجمندفر: همواره از سیستم آموزشی کشور ژاپن بهعنوان یکی از مشهورترین و پربازدهترین سیستمهای آموزشی در جهان مثال زده میشود. هر چند رتبه اول بهترین کارکرد نظام آموزشی از آنِ کشور فنلاند است، اما ژاپن هم در این زمینه بسیار قوی عمل کرده و در این موضوع جایگاه شناخته شدهای دارد. همواره در ایران نسبت به آنچه سیستم آموزشوپرورش ژاپن خوانده میشود، نگاه تحسینآمیزی وجود دارد. ما در این گفتگو به سراغ یکی از چهرههای فعال در حوزه تعلیموتربیت رفتهایم که روزگاری است در ژاپن به فعالیتهای مرتبط با این عرصه مشغول است. زینب بهرامی، از مسئله آموزش و نسبت آن با مفهوم عدالت در ژاپن میگوید. ایشان در بخش نخست این گفتگو، درباره سیستم آموزشی کشور ژاپن و قیاس ضمنی محتوای آموزش عادلانه در ایران و ژاپن صحبت کرد. او در این بخش از گفتگو به تبیین زمینههای فرهنگی و اجتماعی مؤثر بر تشکیل این سیستمهای آموزشی، انواع مدارس و جایگاه مسئله تحصیل در این کشورها میپردازد.
ژاپن خودش را در حد آمریکا میدید
یک نکته مهم درباره جریان اطلاعات در کشور ما و تفاوت این اوضاع با ژاپن وجود دارد. ارتباط ژاپن با کشورهایی شبیه به آمریکا اصلاً شبیه به ایران نیست. عده زیادی بر این باورند که ژاپن وامدار امریکاست و سالیان درازی است که زیر این سیطره این کشور ادامه حیات میدهد. همچنین فرهنگ عمومی و شفافاندیشی یا شفافسازی از دیگر موارد است که منجر به بروز تفاوتهای عمدهای در این دو کشور میشود. شاید این قیاس در ذهن ما بدون دیدن بسترها و زمینههای فرهنگی - سیاسی و... است. نظر شما چیست؟
بهرامی: من فکر میکنم جریان اطلاعات در کشور ما مسیر اشتباهی دارد و همه چیز خیلی سطحی تحلیل میشود. اینکه ژاپن وامدار امریکاست یا زیر نفوذ امریکاست، یک تحلیل خیلی سطحی هست که متأسفانه در ایران هم شنیده میشود! علت ورود ژاپن به جنگ جهانی دوم این بود که وضعیت خودش را سنجید و دید که هم سطح قدرت امریکاست! ژاپن آن زمان دشمن امریکا بود و خودش را در حد و قواره قدرت امریکا میدید! امروز هم ژاپن از امریکا بهعنوان چتر حمایتی استفاده میکند و اتفاقاً بر خلاف آنچه که مشهور است، به نظر من برنده این بازی ژاپن است.
چهره واقعی ژاپن را بشناسید!
این گزاره که ژاپن تحت نفوذ امریکاست، خیلی دقیق نیست. بعد از جنگ جهانی دوم که بحث رشد اقتصادی در جهان پررنگ شد، ژاپن از امریکا بسیار پیشی گرفت و در جهان تبدیل به قدرت اول شد. اگر بخواهیم فرض بگیریم که ژاپن تحت نفوذ امریکاست، اگر اینگونه بود امریکا اصلاً اجازه این میزان از پیشرفت را به ژاپن نمیداد.
در تاریخ، ژاپن بهعنوان یک کشور استعمارگر شناخته میشود. شما از جنایات غربیها در کشورهای مستعمرهشان خیلی شنیده یا خواندهاید، اما از فجایع استعمار ژاپن در کشورهای مستعمرهاش، اصلاً یا نشنیدهاید یا مفصل نخواندهاید که این متأسفانه نشانگر یک جانبه بودن گردش اطلاعات در کشور ماست. یک نکته مهم دیگر این است که اگر وجه استعمارگری وحشتناک ژاپن مغفول مانده، به دلیل حمایت قوی امریکا از ژاپن است! جنایتهای ژاپن در آسیا، خیلی بیشتر از جنایتهای هیتلر در اروپا و بسیار هم وحشیانهتر بود. کشتاری که ژاپن در آسیا داشت، دهها برابر کشتار امریکا در آن دو بمباران هیروشیما و ناکازاکی بود. اما این تصویر ژاپن مبتنی بر یک توافق دوجانبه شکل گرفته است. امروز اگر حمایت امریکا از ژاپن نباشد، ژاپن به معنای واقعی کلمه نابود میشود! چون در آسیا همه دشمن ذاتی و خونی ژاپن هستند. اگرچه که در ظاهر حفظ سیاست میکنند، اما کره، چین، فیلیپین، روسیه، میانمار، اندونزی و بقیه از ژاپن متنفرند!
این گزاره که ژاپن تحت نفوذ امریکاست، خیلی دقیق نیست. بعد از جنگ جهانی دوم که بحث رشد اقتصادی در جهان پررنگ شد، ژاپن از امریکا بسیار پیشی گرفت و در جهان تبدیل به قدرت اول شد. اگر بخواهیم فرض بگیریم که ژاپن تحت نفوذ امریکاست، اگر اینگونه بود امریکا اصلاً اجازه این میزان از پیشرفت را به ژاپن نمیداد. تجهیزات نظامی ژاپن در حد و اندازهای بود که وارد جنگ جهانی دوم شود. اینطور نبود که یک کشور فقیر و بدبخت وارد جنگ شود. اصلاً جنگ جهانی دوم، بحرانی میان دو کشور ظالم و استعمارگر و مقتدر بود که توافق کردند یکی مغلوب شود و توافق و پذیرش در رابطه بین این دو کاملاً مشهود است و همه چیز دوجانبه بسته شد. امروز ژاپن دیگر آن قدرت نظامی سابق نیست! یک کشور پیر با جمعیتی سالمند است که حاضر نیست حمایت امریکا را از دست بدهد. چرا که اصلاً این حمایت آمریکا باعث شد که جنایتکاران ژاپنی هیچوقت و در هیچ کجا محاکمه نشوند و هیچ زمان در مورد حقیقت جنایات ژاپن کار نشود. به جرات میتوان گفت که پیشرفتهای علمی ژاپن، مدیون ثروتهای بزرگی است که این کشور از چین سرقت کرد. روابط بینالمللی، بسیار پیچیدهتر از آن چیزی هست که جریان اطلاعات در ایران نشان میدهد.
آمریکا چه سود و منفعتی از این توافق دوطرفه میبرد؟
بهرامی: قصد و نیت اول امریکا در زمان جنگ جهانی دوم، جلوگیری از رشد و نفوذ کمونیسم شوروی در دنیا بود. در آن زمان، شوروی بهشدت و با سرعت در حال ترویج و انتقال تفکر کمونیسم در جهان بود و حتی شش سال اول بعد از جنگ جهانی دوم که ژاپن تحت اشغال امریکا بود، شوروی هنوز هم نفوذ خود را حفظ کرده بود. در برنامههای شهرسازی ژاپن، از الگوهای شوروی بسیار کمک گرفته شده است؛ پس امریکا به کنترل قدرت شوروی نیاز داشت. در نتیجه پایگاههای نظامی خود را در ژاپن تأسیس کرد و حالا برای کنترل قدرت روسیه، چین و اثبات اینکه قدرت اول دنیاست، امریکا به ماندن و حضور در ژاپن نیاز دارد.
اینجا کسی بیکار نمیماند
اگر موافقید به موضوع اصلی صحبتمان بازگردیم؛ در هر نظام آموزشی، وقتی که به مسئله عدالت آموزشی بهخوبی توجه شود، بهرهمندیها و مواهب مختلفی نصیب آن جامعه و کشور میشود. مثل بحث طیشدن روال صحیح و متناسب جامعهپذیری یا توانمندسازی افراد که برای هر سیستمی آیندهساز است. وضعیت عدالت آموزشی - به معنای امکان دستیابی برابر همه افراد به فرصتهای آموزشی و تحصیلی - در ژاپن به چه صورت است؟ اصلاً بهعنوان یک فاکتور مهم در سیاستگذاریهای آموزشی به آن توجه میشود؟
در ژاپن اصلاً چیزی به نام شانس معنی ندارد و کسی که در دانشگاه و یا کاری قبول و پذیرفته میشود، به این معناست که حتماً توانش را دارد. ولی اگر در تعریف از مفهوم عدالت آموزشی، منظورتان دسترسی به امکانات آموزشی برای کل جامعه است، بله! باید بگویم کدهایی وجود دارد که همه بچهها باید به آن دسترسی داشته باشند؛ مثل امکانات ورزشی یا امکانات آموزشی که این امکانات در کل کشور یکسان هستند.
بهرامی: اگر تعریف شما از عدالت آموزشی دسترسی همگان به همه چیز باشد، این گزاره بر وضعیت ژاپن صدق نمیکند. اما اگر به معنای دسترسی شایستهترها باشد؛ بله! ژاپن مصداق بارز این تعریف است. به طور مثال در انتخاب شغل آینده همه به همه چیز دسترسی ندارند و اینگونه نیست که همه بتوانند پزشک شوند یا همه بتوانند مهندس شوند. این شغلها بستر آموزش، هزینه، مسیر و کلاً شرایط خاص برای ورود میخواهند که در قانون ژاپن بهروشنی تعریف شده است و همه افراد به آن دسترسی ندارند. از این لحاظ عدالتی وجود ندارد. در ژاپن اصلاً چیزی به نام شانس معنی ندارد و کسی که در دانشگاه و یا کاری قبول و پذیرفته میشود، به این معناست که حتماً توانش را دارد. ولی اگر در تعریف از مفهوم عدالت آموزشی، منظورتان دسترسی به امکانات آموزشی برای کل جامعه است، بله! باید بگویم کدهایی وجود دارد که همه بچهها باید به آن دسترسی داشته باشند؛ مثل امکانات ورزشی یا امکانات آموزشی که این امکانات در کل کشور یکسان هستند. یا مثلاً قوانین dress code (قوانین پوشش) که فوقالعاده سختگیرانه در ژاپن اجرا میشود.
از طرف دیگر جامعه ژاپنی خیلی وقت هست به این نتیجه رسیده که قرار نیست همه در جامعه دکتر و مهندس و وکیل شوند و به مشاغل بالا برسند. من در سالهای حضورم در ژاپن، به دبیرستانهای زیادی رفتهام و وقتی با بچهها در مورد آرزو و آیندهشان حرف میزنم، تصویر خیلی متفاوتتری از آرزوهای همنسلان خودم میشنوم؛ این بچهها، برنامه و فکرشان برای آینده بسیار واقعگرایانهتر از ماست. مثلاً میگویند: من دوست دارم در باغوحش کار کنم یا مثلاً دوست دارم مربی مهدکودک شوم! و از این دوستداشتنیهایشان تصویر روشنی دارند.
خانم بهرامی! در ایران هم این فضا بسیار پررنگ است. مخصوصاً از سالهای دهه شصت که مدارس غیرانتفاعی شکل گرفتند، امکان دستیابی افراد تحصیلکرده در بخش خصوصی به موقعیتهای بالای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بسیار مشهود است و یک فاصله معناداری با سایر افراد جامعه به وجود آمده است. زمانی که نتایج کنکور میآید و میبینیم که طبق آمار، بیش از ۶۰ درصد از ظرفیت بهترین دانشگاههای ایران را سه دهک بالای جامعه پوشش دادهاند، این دغدغه برای همه تازه میشود که پس سهم مدارس دولتی و دانشآموزانش در این میان چیست؟ در واقع ماجرای تحصیل در ایران یکی از مهمترین مصادیق محدود بودن فرصت تحصیل و اشتغال و تأثیرگذاری بر تصمیمسازیهای کلان است که این مهم از کانالهای ثروت و قدرت میگذرد. در ژاپن نقش بخش خصوصی چقدر پررنگ است؟ آیا در ژاپن فرصتها برای قشر متمکن جمع شده یا بهگونهای عمل شده که این برابری در فرصت، برای همه افراد کشور فراهم است؟
بهرامی: سیستم ژاپن بسیار شبیه به ایران است. اینجا هم مدارس دو نوع دولتی و غیرانتفاعی دارد، ولی با تفاوتهایی، مدرسه دولتی بالاتر از غیرانتفاعی است! همان جور که در ایران، دانشگاه دولتی بهتر از سایر دانشگاههاست. در ژاپن تأمین هزینهها و فرصت تحصیل در نه سال اول مدرسه به عهده دولت است و بدون آزمون و اجباری است. اگر کسی بخواهد که فرزندش از دوران راهنمایی آموزشهای خاص ببیند، باید آزمون ورودی بدهد و بعد از آن وارد دبیرستان شود. اما برای ورود به دبیرستان، همه باید آزمون ورودی را بدهند و آزمون دولتیها فوقالعاده سختتر از خصوصیها است! یک چیزی مثل ورود به دانشگاههای دولتی ماست. در ژاپن، بچههایی به کلاس کنکور میروند که خانوادهای برخوردار از نظر تمکن مالی دارند. در هر شهر، چند دبیرستان دولتی خیلی عالی از نظر سطح علمی وجود دارد که افراد با نمرات بالا را جذب میکنند و بعد مدارس دولتی معمولی و بعد مدارس غیرانتفاعی، در ردههای بعدی هستند. در میان مدارس غیرانتفاعی هم مدارس خیلی خوب وجود دارند که گاه آزمون ورودیشان از دولتیها بهمراتب سختتر است و به یک دلیل خاص شهره شدهاند و محبوبیت دارند؛ مثلاً تیم ورزشیشان قهرمان کشوری است! تا اینجا سیستم ژاپن به ایران شباهت دارد و بچههایی که به مدارس خوب رفتهاند، مشاغل خوب را میگیرند.
اما چرا این حس بیعدالتی در ژاپن وجود ندارد؟ چون برای همه افراد فرصت شغلی هست. یعنی شما در هر رشتهای و در هر دبیرستانی درس خوانده باشید، برایتان کار هست و این یک مسئله تضمین شده است. همانطور که قبلاً به شما گفتم ژاپن یک کشور صنعتی است و جامعه را برای این هدف آماده میکند و در این سیستم همه چیز پیشبینی شده است. از همان اول دبستان تا پایان دبیرستان، در مدارس شخصی وجود دارد به نام home room teacher که به بچهها میگوید چه کسی در چه رشتهای در دبیرستان میتواند قبول شود و در ادامه آن دانشگاه و بعد از آن به چه کاری میتواند مشغول شود. در ژاپن چیزی به نام فقیر و ثروتمند وجود ندارد و همه مردم از نظر مالی متوسط هستند. ژاپن یکی از پایینترین سطوح اختلاف درآمدی در سطح جهان و در میان کشورهای توسعهیافته را دارد. بله! کسانی هستند که ثروتهای خاصی دارند و اصلاً خارج از دستهبندیهای متعارفاند؛ اما الگوی زیست عمومی به این مسئله دامن نمیزند.
ژاپنیها واقعگرا هستند
آیا امکان تحصیل در مدرسه و در ادامه نقش پذیرفتن در جامعه و کار پیدا کردن در ژاپن برای یک کودک روستایی و یا در مناطق حاشیهنشین با کودکان شهرنشینی مثل کیوتو در یک سطح است؟ آیا بچهها از کیفیت آموزشی یکسانی در مدرسه بهرهمندند؟
جامعه ژاپنی، جامعهای واقعگراست. از دوران خردسالی هم تربیت بچهها واقعگرایانه است؛ بچهها به توانمندی خود نگاه میکنند و به بنیه مالی و بودجه خانواده و شرایط خانوادگی خود توجه دارند و بعد برای آینده رؤیاپردازی میکنند. مثلاً در مورد رشته پزشکی، رفتن به این رشته برای خانوادههای کمبضاعت بسیار سخت است و شاید واقعاً غیرممکن باشد و بچهها هم چنین انتظاری ندارند!
بهرامی: در ژاپن مدارس خصوصی هم هست و اکثرا هزینههای بالایی دارند و خیلی از خانوادهها، از پس این هزینهها بر نمیآیند. مخصوصاً در مقطع ابتدایی این مسئله پررنگتر است. جامعه ژاپنی، جامعهای واقعگراست. از دوران خردسالی هم تربیت بچهها واقعگرایانه است؛ بچهها به توانمندی خود نگاه میکنند و به بنیه مالی و بودجه خانواده و شرایط خانوادگی خود توجه دارند و بعد برای آینده رؤیاپردازی میکنند. مثلاً در مورد رشته پزشکی، رفتن به این رشته برای خانوادههای کمبضاعت بسیار سخت است و شاید واقعاً غیرممکن باشد و بچهها هم چنین انتظاری ندارند! یعنی من تا به حال ندیدم که بچهها در مدارس دولتی چنین آرزویی داشته باشند. چرا که مسیرش، بسیار سخت و غیرممکن است. اگر خانوادهای توانایی فرستادن فرزند خود به کلاس کنکور را ندارد، امید به درسخواندن در رشته پزشکی برای این بچه منتفی است! شاید بپرسید این بچهها افسرده میشوند؟ من میگویم در اغلب موارد خیر! چون موقعیتهای کاری و شغلی و درآمدی خوب در انتظار آنهاست؛ یعنی بیکار و بیدرآمد نمیمانند. البته به آن سطح بالای جامعه که در تصمیمگیریها صاحبنظر باشند هم نمیرسند. پس حتماً جایگاه اجتماعی فرزندان خانوارهایی با درآمد اقتصادی متفاوت، در آینده فرزندانشان نیز اثرگذار است. اما تضمین زندگی و درآمد برای همه افراد وجود دارد و همین تضمین، منجر به کمترشدن میزان سرخوردگی در میان نوجوانان و جوانان ژاپنی میشود.
یک نکته مهم در مورد مدارس خصوصی و دانشگاههای خصوصی این است که رتبه بالای این مدارس به معنای اثرگذاری آنان در سطح جهان است. پس برای تأمین هزینههای این مدارس و کمک به خانوادههای کمدرآمد، دولت بیشتر شهریه این مدارس را میپردازد و انگار اسپانسر دانشآموزان بیبضاعت با استعداد میشود.
/ انتهای پیام /
بخشی از مصاحبه«فاطمه هوشینو» زنی اهل کشور ژاپن است که بعد از حادثه 11 سپتامبر مسلمان شد و به ایران مهاجرت کرد؛
« ژاپن بهترین سمبل استعمار رسانهای است و فقط دو شبکه خارجی به زبان ژاپن وجود دارد و این نشاندهنده اعتمادی است که سران استعمارگر به رسانههای ژاپن دارند، کارهایی ایران علیه داعش انجام میدهد اصلاً گزارش نمیدهند. درواقع داعش را کشور اسلامی ترجمه میکنند، نه دولت اسلامی. به همین در سیاهنمایی از اسلام خیلی موفق شدهاند. من هر وقت هم که با مادرم تلفنی صحبت میکنم، میگوید: دخترم مواظب باش داعش تو را نگیرد.
میگویم: اینجا ایران است. ایران علیه داعش میجنگد.
من توضیح میدهم که ایران از نظر نظامی خیلی قوی است ولی دوباره بعد از مدتی، وقتی تلویزیون را روشن میکند و روزنامه را میخواند دوباره به حالت قبلی برمیگردد.»
بنیان خانواده در ژاپن مورد حمله قرار گرفته است
«قبل از جنگ جهانی دوم و در دوران سامورایی، پسرها و دخترها اجازه روابط آزاد نداشتند و خانمهای طبقه بالای اجتماعی، همیشه از پشت پرده با مردها صحبت میکردند یا مثلاً لباس سنتی ما فقط پوشش سر نداشت ولی بدن را کاملاً میپوشاند. حتی وضع طوری بود که پدر و مادر من و همه پسرها و دخترهای دیگر، در دوران نامزدی برای بیرون رفتن همیشه نفر سومی هم همراهشان بود. ولی الآن همهجا دخترها و پسرها قاطى هستند.
بعد از جنگ جهانی دوم تغییرات بزرگی اتفاق افتاد، الآن 25 درصد ازدواجها بعد از حاملگی زن اتفاق میافتد دقیقا مانند غرب که دختر و پسر میتوانند آزادانه باهم زندگی کنند. بنیان خانواده ضعیف شده و تعداد طلاقها زیاد شده است؛ خیانت میان زن و شوهر هم خیلی آشکارشده و در واقع آن فرهنگ سامورایی که مردان خانواده محور و باغیرت و زنان باعفتی داشتند در حال از بین رفتن است و در عرض 80 سال اخیر، نسل ژاپن با قدرت رسانه کاملاً دگرگون شده است.»
موضوعی که الان تو ایران باید مهمه باشه پیدا کردن اشکالات و ضعف ها هستش و رسیدگی درست به اون ها
انقدر کار هست ، که برامون مهم نباشه تو بخش های مختلفی که ژاپن توش ضعف داره چیا هست و بشینیم براشون دلسوزی کنیم :)