گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ مدرسه خانۀ دوم بچههاست. هرچند دانشآموزان و اولیای مدرسه از صبح تا عصر با هم کلکل میکنند، اما در آخر مهمترین تأثیرات را بر یکدیگر گذاشته و شخصیت هم را شکل میدهند. دانشآموزان تا سالهای سال گاهی خواب مدرسه را میبینند و معلمها نیز بعد از گذر سالیان دراز، روزی دانشآموز شیطان مدرسهشان را در فلان کوچه و خیابان میبینند و به وجد میآیند. در بخش نخست این نشست که با عنوان «ایده فکری نه اما تا دلتان بخواهد منع برای نوجوان در آستین تربیتی خود داریم» منتشر شد درباره جایگاه مسئله پرورش در مدرسه بحث شد، در بخش دوم این نشست خانمها عزیزه آقاپور، مرضیه مهرابی و هدی قبادی از تجربههای خود در مواجهه با مشکلات هویتی دختران نوجوان ایرانی میگویند.
بحران زیرپوستی همجنسگرایی
اوضاع هویتیابی جنسی در میان دختران نوجوان ما چطور است؟ شما نقطۀ قوت یا ضعف خاصی در این باره احساس میکنید که روایت آن برای شما جالب باشد؟
قبادی: بله! متأسفانه اوضاع هویت جنسی و درک جنسی بچهها از خودشان و دیگران اصلاً مناسب نیست. هرچه میگذرد، این مسئله بدتر میشود. امروز دخترهای ما بهقدری در فضای برقراری رابطۀ جنسی و جنسیتی سرگردان شدهاند که ما از خدا میخواهیم به روزهای قدیم برگردیم و فقط غصۀ رابطۀ دختر و پسر را بخوریم! نوجوانها احساس بیهویتی دارند و این احساس از درون آنها نمیجوشد؛ به نظر من این اتفاق تا حد زیادی تحتتأثیر تبلیغات و بمباران رسانههاست. من احساس میکنم بهشدت روی اینها کار شده است. چطور میشود که ناگهان همۀ حرفها یکی شود! مطالبی به خوردشان داده شده و در مقابل هیچ چیزی نشنیدهاند. اصلاً ما چیزی به آنها ارائه نکردهایم.
آقاپور: قبلاً معضل میل بیحدوحساب به گروههای موسیقی غیرایرانی در هنرستانیها وجود داشت. آنها بیتیاس را میپرستیدند! الان دبیرستانیها از این گروهها عبور کردهاند و بچههای ابتدایی سراغ آنها رفتهاند. امروز نوجوانان دبیرستانی بدون آنکه دربارۀ رابطههای جنسی غیرمتعارف اطلاعاتی داشته باشد، از آنها سخن میگویند، یا ارتباط با پسرها را نوعی بیکلاسی میدانند. اداواطوار گرایش به همجنس، یک بحران زیرپوستی در مدارس است.
مهرابی: البته دربارۀ فراوانی این دست بحرانهای جنسی باید با دقت بیشتری صحبت کرد. مسائل بچهای که در مرکز پایتخت زندگی میکند با بچهای که در حاشیۀ پایتخت یا مناطق محروم زندگی میکند، متفاوت است. مسائل هویتی از بچگی ساخته میشود و اینطور نیست که چشممان را باز کنیم و بخواهیم هویت نوجوان را بسازیم بلکه از قبل باید بستری برای شکلگیری هویت باشد. وقتی دانشآموز به نوجوانی میرسد، دایرۀ دوستان قبلیاش از هم متلاشی شده است؛ بنابراین وارد فضای دوستیابی جدید میشود و آن زمان است که دوستیابی میتواند تأثیر خودش را بگذارد. البته جامعه و رسانه هم تأثیر خودشان را دارند.
بخشی از مسائلی که مطرح شد، میتواند ناظر به برخی مدارس دولتی باشد که خیلی وضعیت مناسبی ندارند. به نظر من، بخش اصلی مسئله به دلیل وضعیت پایتخت و حضور این بچهها در تهران است. عمدتاً مشکل جامعۀ ما عدم آزادی دختران است. ناراحتیهای کوچک دختران، به این علت که آزادی ندارند، تبدیل به فریاد میشود. ما از زمان قدیم هم با این مشکل روبهرو بودیم؛ در مدارس حتی به رنگ جوراب ما گیر میدادند! این سختگیریها منجر به اوضاعی شده که امروز میبینید. ما سالهاست که درگیر عدم آزادی هستیم. شکلی که به ما دادهاند و چیزی که به ما دیکته شده، در واقع مجال انتخاب به ما نداده است. شما از آموزههای دینی صحبت کردید که همیشه در بستر آزادی انتخاب صورت میگیرد. وقتی بستر آزادی تقویت شد، آدمها بین بد و خوب انتخاب میکنند. اساساً انسان یک موجود خلاقی است. خداوند ما را با خلاقیت خلق کرده، بنابراین باید آزادی باشد تا خلاقیت بروز کند، ولی این اتفاق نیفتاده است. ما در این دوران حق انتخاب نداشتیم و نگذاشتند بر اساس اندیشههای خلاق، درست انتخاب کنیم.
عدم ارتباط میان پژوهش و سیاستگذاری تربیتی
آقاپور: مشکل این است که ما یک قشر هفدهمیلیونی را برای مدت دوازده سال در اختیار داریم و خروجی چندانی از بین اینها نداریم! ما در کنار آموزش، پژوهش مناسبی هم نداریم؛ حتی اگر پژوهش داریم، نتایج آن به مدارس و تأثیرگذاری روی سیستم آموزشوپرورش ما نمیرسد. هجده سال پیش مثلاً فلان پژوهشگر راجع به خیلی از مسائل هشدار داده بود. او باید نتایج تحقیقات خود را در اختیار آموزشوپرورش قرار میداد، ولی خیلی از تحقیقات خط قرمزند و به دست ما نمیرسند! ما نمیخواهیم تابوشکنی کنیم و مجبوریم از این خط قرمزها حرفی نزنیم. ارتباط جنسی، آمار اعتیاد بین نوجوانان و مسائلی از این دست، نمونههای مهم همین تابو هستند.
آموزشوپرورش ارگانی است که باید ارتباط مستقیمی با مراکز دادهپردازی داشته باشد. مشاوران باید آمار لحظهای از رفتارهای بچهها داشته باشند. فشار روی مشاوران بالا است. شما این فشار را در کنار مسئولیتهایی که در مدارس دارند، بگذارید. حتی الان نیروی مشاور هم به تعداد کافی در مدارس نداریم. امروز معلمان، مازاد وقت آموزشی خود را در مدارس بهعنوان مشاور کار میکنند و نیروی تخصصی در این حوزه کمتر پیدا میشود. از طرفی، اگر دادههای پردازششده به کادر مدرسه برسد، ممکن است بازدهی منفی داشته باشد. بهجرئت میگویم معلمان با بیشتر از بیست سال سابقه، خیلی از اطلاعات تخصصی را ندارند. تا چه اندازه دادههای بهروز در اختیار معلمان قرار گرفته است؟ هیچ! متأسفانه برنامۀ کلانی برای مدیریت عرصۀ مدرسه و آموزشوپرورش وجود ندارد. امروز همه چیز را در هم میکنند و این منجر به خشم دانشآموزان میشود؛ همان خشمی که اگر کنترل نشود بهصورت شدیدی فوران میکند.
عشق بیحجابها به حجاب!
قبادی: با همین اوضاع درهموبرهم مدارس، به نظر من هنوز نوجوان من گوش شنوا دارد! این را خودم در فضای مدارس و همین ایام بارها و بارها تجربه کردهام. همین امسال ما یک مراسم اعتکاف ناقص در مسجد نزدیک مدرسه برگزار کردیم. من سعی کردم در این مراسم همۀ بچهها را با خودم همراه کنم. تجربۀ عجیبی از این حضور داشتم. در نخستین روز حضور ما در مسجد، اتفاقاً کسانی که حجاب را درست رعایت نمیکردند هم آمده بودند. بچهها روز اول با اکراه چادر سر میکردند و برایشان قبح داشت که عکسشان با چادر منتشر شود، اما پس از حضورشان در مسجد و اخت شدن با فضای اعتکاف، در روز سوم دیدیم که برایشان جالب بود نماز بخوانند! حتی جلو آینه با گیرۀ روسری و چادر میایستادند و عکس میانداختند. این دختر کسی بود که میگفت من در منزل حتی روسری ندارم که برای این مراسم به مسجد بیاورم. باید به دختران آگاهی بدهیم و دختر بودن را برایشان زیبا جلوه دهیم.
یکی از معضلات ما در میان دختران نوجوان این است که آنها با وجوه دخترانۀ شخصیتشان قرابت چندانی ندارند و این عدم قرابت، از پوشش تا مهمترین ویژگیهای شخصیتیشان قابلتعمیم است. آنها باید به این نکته فکر کنند که ملاکهای دخترانگی مثل فاکتور پوشش چقدر بر روح و روانشان تأثیر دارد. خلاصه اینکه در ناآشنایی این نسل با هویت خود، همه چیز ازجمله رسانهها، جامعه و خود ما دست به دست هم دادهایم. ما هم نیازمند بهروزشدن و کسب آگاهی برای مواجهه با این نسل هستیم.
نوجوان عاشق دیدهشدن است
مهرابی: بهعنوان مشاوری که بسیار زیاد عاشق دانشآموزانم هستم، به شما یک نکتۀ کلیدی را میگویم که آدمها هر چقدر بیشتر دیده شوند، بیشتر خودشان و تواناییهایشان را میشناسند. این ویژگی در نوجوان خیلی مشهود است و بهشدت نیاز به دیدهشدن دارد. هیچ فرقی هم نمیکند که این نوجوان دختر است یا پسر و از کدام خانواده به مدرسه آمده است. نوجوان باید دیده شود که بتواند توانمندی دوستیابی در اجتماع را داشته باشد. دختر در خانواده و مدرسه باید دیده شود. هرقدر توجه بیشتری از لحاظ عاطفی و احساسی به بچههای نوجوان صورت بگیرد، معضلات بچهها در تشخیص هویت و پیداکردن هویت فردی و اجتماعیشان کمتر میشود.
من بهعنوان کسی که با نوجوان سروکار دارم، چه بهعنوان یک مدیر در مدرسه، چه بهعنوان یک مادر در خانه، چه بهعنوان یک عابر در خیابان یا مسافر مترو که کنار یک نوجوان هستم، اصلاً نباید میان آنها جداسازی کنم. باید بدانم این فرد ویژگیهایی دارد که من دوران این ویژگیها را سپری کردهام. اگر نیاز به توجه داشت، باید سراپا چشم شوم برای توجه به او! و سراپا گوش شوم برای اینکه او را بشنوم. در خانه به او مسئولیت بدهم، یا در مقابل کاری که انجام میدهد واکنش مناسبی نشان دهم. اگر هنری دارد و اگر ظاهرش را آراسته، قبل از اینکه قضاوتش کنم، او و نیازش را ببینم. بگویم که تو به هر شکلی که باشی، زیبا هستی. سلیقهاش را ببینم و بپسندم. من این دانشآموز را در مدرسه کشف کنم و ببینم چه علاقهمندیها و ویژگیهایی دارد. او اصلاً نباید با همسنهایش مقایسه شود، بلکه فقط خودش با خودش مقایسه شود. من با این روش چنان تحولی در دانشآموزی که سال قبل از مدرسهای اخراج شده بود، ایجاد کردم که امسال معدلش بالای ۱۸ و مدرسه پر از دستاوردهای هنریاش شده است.
ما معمولاً آدمها را از زاویۀ نگاه خودمان میبینیم و با استانداردها و کلیشههای دینی و اجتماعی خودمان ارزیابی میکنیم. ما بزرگسالان هنوز با خودمان دچار بحران هویت هستیم و میخواهیم بحران هویت نوجوانان را درست کنیم. خانوادههای ما تخریب را با تربیت اشتباه گرفتهاند! فکر میکنند هرچه بیشتر تخریب کنند و بیشتر مراقبت کنند، بیشتر تربیت کردهاند، درحالیکه آزادی باید از یکسالگی کودک اتفاق بیفتد.
کدام زن الگو را معرفی کردیم؟
شاید مشکل اینجاست که ما از تبعات آزادی نوجوانان میترسیم.
آقاپور: ما در فعالیتهای خود چه الگویی به نوجوان معرفی میکنیم؟ زن تراز چه کسی است؟ نوجوان تراز کیست؟ نوجوان در این اجتماعات چه نقشی ایفا میکند؟ دختران امروز ما الگویی برای انتخاب ندارند. آنان باید بین زن خانهدار و در نقطۀ مقابل، زنی که حجاب ندارد، ازدواج نمیکند و فقط سر کار میرود، انتخاب کنند! گویی بین این دو، هیچ نقش و الگویی وجود ندارد. ما چند الگو برای نوجوان تعریف کردهایم؟ ما حتی روی هویتهای قومی هم کار نکردهایم. اگر آن کار را هم میکردیم، هر نوجوانی باید هویت مختص خودش را داشته باشد. ما روی هیچ یک از مؤلفههای هویتی نوجوانان کار نکردهایم، حتی روی پوشش کودکان و نوجوانان هم کار نکردهایم. ما تنوع بالایی در پوشش اقوام داریم که میتوانیم از این ظرفیت برای تحکیم هویت نوجوانان استفاده کنیم.
من همواره به شخصیت زن کتاب «سووشون» توجه میکنم. زن داستان یک مبارز تمامعیار بود. ما چقدر این شخصیت را برای نوجوانمان تشریح کردهایم؟ من سیمین دانشور را بهعنوان یک الگو قبول دارم؛ کسی که نویسنده بود، خلقیات زنانه داشت و علقههای شرقی در او بود؛ بهقدری که میتوانم بگویم متفاوت از دیگران است. شرقی بودن و ایرانی بودن در داستانهایش موج میزند. ما چقدر این را به بچهها پیشنهاد دادهایم؟
هویت ملی، کشش بالایی دارد
مهرابی: ما اگر بخواهیم خودمان را درگیر قوانین و قاعدهها کنیم، از خیلی چیزها عقب میمانیم. باید فکر کنیم فرصتمان بسیار اندک، شخصیت مقابل ما بسیار خاص و کارمان خیلی لذتبخش است؛ بنابراین هرچه در توانمان هست روی دایره بگذاریم.
متأسفانه اکثر ما عقب نشستهایم. فرهنگ ایرانی طوری شده که کنار بنشینیم و بقیه کار را درست کنند. ما باید بخشی از کار هویتسازی نوجوانان را به دست بگیریم. استقبال از جشنهای ملی در مدارس زیاد است، پس باید از این ظرفیتها استفاده کرد. ما در مدرسه از ظرفیت جشنهای یلدا و نوروز استفاده میکنیم و این از سوی بچهها خیلی استقبال میشود. برنامههایی که با مشارکت والدین انجام میشود، استقبال بسیار خوبی از آنها میشود و هویتساز است. اگر بخواهیم صرفاً تسلیم قوانین و بخشنامههای آموزشوپرورش باشیم، نمیتوانیم نقش هویتسازی در مدارس را درست انجام دهیم. به همین دلیل عرض کردم باید اولویتبندی کنیم و اولویت اول خود را نوجوانان قرار دهیم. این پتانسیلها گاهی با یک نگاه یا یک صحبت کوچک بروز پیدا میکنند.
آقاپور: اتفاقات اخیر به ما نشان داد که این نسل زنده است و ما باید رویکردمان را عوض کنیم. دیگر رویکرد دهۀ ۶۰ و ۷۰ نباید باشد، بلکه باید با رویکرد دیگری اقدام کنیم، چون اصل این حرکت با نوجوانان بود.
قلقهای نسلی صریح، شجاع و منتقد
مهرابی: این نسل بهشدت اهل هنر و موسیقی هستند. سواد موسیقایی بسیار بالا و وسیعی دارند و اصلاً به یک موسیقی خاص خلاصه نمیشوند. من اصلاً این را خطرناک نمیدانم. ویژگی دیگرشان این است که بسیار منطقیاند و برای هر چیزی که میشنوند دلیل میخواهند. بسیار اهل نقد هستند و این فضای منتقد بودنشان خوب است. حتی در خانوادهها هم این ویژگیشان دیده نمیشود. شنیدهنشدنشان منجر به اتفاقات بدی میشود. اگر ما آنها را بشنویم، متعادلترین کارها را میکنند. مسئلۀ دیگرشان این است که بهشدت شجاعت کلامی و رفتاری دارند. اگر ما آنها را جسور ببینیم، با همان ابزار به ما حمله خواهند کرد و اگر آنها را شجاع ببینیم، با قدرت و بسیار منطقی و شجاعانه عمل میکنند. اگر تلاش کنیم آنها را تخریب و سرکوب کنیم، پاسخ قویتری به ما میدهند، حتی به قیمت اینکه خودشان را حذف کنند! این ویژگی نوجوان این نسل بسیار پررنگ است. آنها شدیداً به دنبال استقلال هستند. دوست دارند دستشان در جیب خودشان باشد و در عین درسخواندن، دنبال آیندهنگری نیز هستند. باید بتونیم از توانایی آنها استفاده کنیم و آنها را هدایت کنیم. نباید از آزادیخواهی نوجوان بترسیم تا قدرت هدایتشان را به دست آوریم.
/ انتهای پیام /