گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ زهره حسنیسعدی: خانواده در میان جامعه ایرانی عنصری پررنگ و همیشه حاضر است. بخش قابلتوجهی از نوستالژیها و خاطرات ایرانیان همواره با خانواده پیوند میخورد. هرچند بهواسطه تغییرات اجتماعی، این نهاد نیز دستخوش تحولاتی شده است، اما هنوز بهعنوان یک نهاد بیبدیل برای جامعه ایرانی نقشآفرینی میکند؛ بهنحویکه پذیرش نقش خانوادگی و حقوق و مسئولیتهایی که حول آن تعریف میشود، برای افراد اهمیت دارد و به دنبال معنایابی و پذیرش آن هستند. اما با تغییراتی که جامعه بهواسطه مواجهه با مدرنیسم تجربه کرده، تعریف این نقشها و ابعاد آن با تشویش معنایی مواجه شده است. این تشویش معنایی، باعث شده تا انتقال معنا و ارزش به نسلهای جدید با مشکل روبهرو شود. این امر در میان نخبگان و دغدغهمندان حوزه خانواده بهعنوان مسئله و حتی آسیب تلقی شده و محل بحث و چالش گشته است. از منظر قاطبه این دغدغهمندان، تغییر نقشی که زنان در خانواده تجربه کردهاند و گرایش آنان به سمت ایفای نقشهای اجتماعی اعم از تحصیل و اشتغال، مهمترین تغییر در این حیطه است.
برای اثبات این ادعا، باید بگوییم که بخشی از این مسئله، به آمارهایی همچون افزایش میانگین سن ازدواج دختران، کاهش نرخ فرزندآوری و افزایش درصد ورود زنان به آموزش عالی ارجاع داده میشود. باتوجهبه این آمارها و برداشتهای از آنها، بخش مهمی از مشکلاتی که گریبانگیر نهاد خانواده است، به عدم پذیرش نقش خانوادگی و اولویت نداشتن آن برای زنان گره زده میشود. هرچند این مسئله باتوجهبه آمارها و برخی از تحقیقات کیفی غیرقابلانکار است، اما تمرکز بیش از اندازه بر آن، منجر به چند پیامد منفی در حوزه مطالعات خانواده شده است.
نادیدهگرفتن نقش دیگر اعضا - همانند مردان و فرزندان - باعث فربهشدن ادبیات زنانه در حوزه خانواده شده است؛
اولین مشکل این رویکرد، زنانه دیدن امر خانواده است. خانواده باید بهصورت یک نظام جامع و کلان دیده شود. به صورتی که همه افراد در ارتباط با یکدیگر خانواده را ساخته و کنشهای آنان بهصورت مستقیم بر دیگر اعضا تأثیر میگذارد؛ بنابراین هرچند زنان نقش پررنگتری را در خانواده میتوانند ایفا کنند، اما نادیدهگرفتن نقش دیگر اعضا - همانند مردان و فرزندان - باعث فربهشدن ادبیات زنانه در حوزه خانواده شده است؛ بهنحویکه تأکید بیش از اندازه بر مسئولیتهای خانوادگی زنان، هرچند با ادبیات تکریم و احترام، باعث هراس از پذیرش این نقش در میان نسل جدید میشود.
همچنین باتوجهبه اینکه در جامعه حاضر گرایش به ایفای نقش اجتماعی از سوی زنان بیشتر شده، نمیتوان با ادبیات و رویکرد فربهسازی نقش خانوادگی به بازتولید آن در میان نسل جدید پرداخت؛ زیرا این رویکردها غالباً قادر به بازتولید نقش خانوادگی زنان نیستند و درصدد احیای تعاریف سنتی از وظایف زن هستند. نتیجه این نگاهها، نقش خانوادگی داشتن را به صرفاً در خانه ماندن و انجام کارهای خانگی تعبیر میکند. در این صورت نیز نمیتواند نسبت بعد خانواده را با جامعه حل کند.
مردها هم عضو خانواده هستند!
در بسیاری از دستگاهها، مرخصی والدشدن برای پدران وجود ندارد. همچنین در نظام آموزش عالی، تنها برای دختران مرخصی والدشدن درنظر گرفته شده است و دانشجویان پسر چنین مرخصی ندارند.
از سوی دیگر، این رویکرد به سمت نفی و یا کمرنگ جلوهدادن اهمیت نقش اجتماعی زنان پیش رفته و سعی دارد که مسئولیت خانوادگی آنان را بهمثابه یک نقش اجتماعی تعریف کند. همانطور که گفته شد، در حال حاضر نمیتوان حضور اجتماعی زنان در بخش اقتصاد و آموزش عالی را نادیده گرفت. هرچند این دو بخش نیز چالشها و مشکلات زیادی دارند و به معنای واقعی کلمه نتوانستهاند عزت و کرامت زنان را تأمین و جایگاه مطلوبی را برای آنان ترسیم کنند؛ اما رویکردی که نقش خانوادگی را تنها برای زنان تعریف میکند، قادر به حل جمع نقش خانوادگی و اجتماعی برای زنان نیست. علاوه بر این، یکی دیگر از پیامدهای این رویکرد، محدودکردن مسئولیت خانوادگی مرد در تأمین معاش است؛ به صورتی که دیگر وجوه خانوادگی مرد نادیده انگاشته شده و صرفاً بر روی وظیفه مرد مبنی بر درآمدزایی تأکید میشود. این مسئله باعث میشود که بقیه مسئولیتها و وظایف مردان در خانواده اعم از مشارکت در امر تربیت فرزند، کارهای خانگی و حتی گذراندن اوقات فراغت با فرزندان و همسر نادیده گرفته شود. در نتیجه، این ادبیات و نگاه، باعث بهوجودآمدن پیامدهای منفی میشود که بهصورت سلسلهوار به یکدیگر مرتبط هستند. نقش خانوادگی مردان محدود دیده میشود و مسئولیتهای خانوادگی زنان به حدی فربه و گسترده میشود که دیگر زمانی برای ایفای بعد اجتماعی باقی نمیماند. در نتیجه شکاف بین نقش خانوادگی و مسئولیتهای اجتماعی برای زنان روزبهروز گستردهتر میشود. در این میان است که با ادبیات مادری یا اشتغال، ازدواج یا ادامه تحصیل برخورد میکنیم.
این نگاه در عرصه سیاستگذاری نیز تجلی یافته و باعث بهوجودآمدن قوانینی شده است که مرد را اساساً دارای هویت خانوادگی تعریف نمیکند. اگر هم در نظر بگیرد، تنها به مسئولیت کسب درآمد محدود کرده است. برای مثال، در بسیاری از دستگاهها، مرخصی والدشدن برای پدران وجود ندارد. همچنین در نظام آموزش عالی، تنها برای دختران مرخصی والدشدن درنظر گرفته شده است و دانشجویان پسر چنین مرخصی ندارند. به همین جهت وقتی زنان پا به چنین نهادهایی میگذارند، تعارضها و خلاهای موجود با نقش خانوادگی آنان آشکار میشود. ساختارهای فعلی بسیاری از نهادها، نهتنها زنان بلکه اساساً هویت خانوادگی مردان را نیز نادیده میگیرد.
فقدان نگاه جامع، ضعف در سیاستگذاری
در حال حاضر، علاوه بر در حاشیه بودن وظایف خانوادگی مردان، به مسئولیت و نقش فرزندان اعم از دخترانگی و پسرانگی نیز چندان پرداخته نمیشود
داشتن رویکرد زنانه به امر خانواده، اثرات و پیامدهای منفی خود را به عرصه سیاستگذاری نیز کشانده و باعث شده تا این بخش از سیاستگذاری در سطح تشویشهای نظری در جا بزند. یکی از دلایل ناکارآمدی سیاستگذاری خانواده در کشور، ضعف و خلاهای جدی مبانی و دیدگاههای نظری به امر خانواده است. یکی از گامهای اساسی این حوزه، جامع دیدن تمام اعضای خانواده اعم از زن، مرد و حتی فرزندان است. در حال حاضر، علاوه بر در حاشیه بودن وظایف خانوادگی مردان، به مسئولیت و نقش فرزندان اعم از دخترانگی و پسرانگی نیز چندان پرداخته نمیشود؛ در نتیجه علاوه بر بازتعریف نقش زنان باتوجهبه الزامات حال حاضر جامعه، ضروری است تا به هویت خانوادگی مردان و فرزندان نیز پرداخته شود. این جامع نگاهکردن، باعث اصلاح بسیاری از رویههای موجود در ساختارهای شغلی و تحصیلی میشود و رویکرد خانواده محوری، میتواند بهصورت مبنایی در سیاستگذاری نهادینه گردد.
/ انتهای پیام /