گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ بافت ناهمگون نماهای شهری و همچنین بدقوارگی معماری شهرسازی در کلانشهرها به ویژه تهران موجب شده تا مساله هویت بخشی مکان در کالبد شهری به عنوان دغدغه همیشگی معماران داخلی باشد. در همین زمینه مصاحبهای با دکتر مهدی حمزهنژاد ترتیب دادهایم. وی عضو هیئتعلمی دانشگاه علم و صنعت و معاون اجرایی قطب علمی معماری اسلامی از سال ۹۲ تاکنون بوده است. پژوهشهای وی در حوزه معماری هویتبخش و به ویژه معماری اسلامی در مقالات مختلف به چاپ رسیده و از همین روست که دکتر حمزه نژاد عضو هیئت تحریریه مجله پژوهشهای معماری اسلامی و همچنین انجمن علمی معماری و شهرسازی ایران است. مشروح این گفتگو در ادامه آمده است:
بهعنوان اولین سؤال، آیا تغییرات کالبد شهری در دوران مدرن موجب ایجاد تغییر در روند تعاملات اجتماعی خواهد شد و اگر چنین میشود چه تحولی را در ساختار پارامترهای اجتماعی مشاهده میکنیم؟
حمزهنژاد: اگر ساختار یک کالبد شهری را بهمثابه مجموعهای از بناها و مکانهای درهمتنیده در نظر بگیریم که شهروندان ساکن آن هستند و در خلل و فرجها و فضاهای خالی آن زندگی اجتماعی جریان داشته، میتوان گفت که این دو مقوله یعنی همان زیست اجتماعی و کالبد بیرونی نمیتوانند از یکدیگر جدا باشند؛ بنابراین تعاملات اجتماعی و ساختار اجتماعی بهعنوان یکی از ارکان هماهنگ با ساختار تمدنی، دچار تحول خواهد شد. با بزرگتر شدن شهرها و پراکندگی کالبدی آن تحت لوای ساختمانها، پاساژها، پارکها، خیابانها و در نهایت گسست کالبدی، شاهد گسست اجتماعی نیز هستیم. یکپارچگی و یکدستی اجتماعی جای خود را به فردگرایی میدهد. در جامعه مدرن، اجتماعات صورت گرفته به جای اینکه مبنای همسویی فکری، اخلاقی، اعتقادی و معنوی داشته باشد، وابسته به اقتصاد و لایههای اقتصادی است و پارامترهای اخلاقی موجب سکنی گزینی مشترک نمیشود.
با بزرگتر شدن شهرها و پراکندگی کالبدی آن تحت لوای ساختمانها، پاساژها، پارکها، خیابانها و در نهایت گسست کالبدی، شاهد گسست اجتماعی نیز هستیم. یکپارچگی و یکدستی اجتماعی جای خود را به فردگرایی میدهد
ما در جامعه با کلونیهایی مواجه هستیم که نزدیکی اعتقادی و یا فکری به هم دارند، آیا این نزدیکی اعتقادی (بهعنوانمثال خانوادههای مذهبی، یا خانوادههای ارمنی و...) موجب ایجاد خرده هویتهای شهری در کلانشهرها نمیشود؟
حمزهنژاد: خیر در شرایط امروزی، همان خانوادههای مذهبی اگر با تمکن مالی بالایی روبرو باشند در مناطق بالای شهر همچون خیابان دولت یا در روس حضور دارند و اگر از نظر درآمدی سطح پایینتری را داشته باشند به مناطقی همچون منطقه ۱۳ میروند؛ بنابراین آنچه شاخص هویت شهروندی در مناطق مختلف شهری شده، لایههای اقتصادی مبتنی بر تمکن مالی بوده است. همین مساله لایههای اقتصادی خود تعاریف جدیدی از هویت شهری به جا میگذارد، مثلاً لباس، خودرو و در معنای تام و اکمل ساختمان و منازل بهعنوان نماد هویتساز معرفیشده و مایه تفاخر به دیگران خواهد شد. به تعبیر دیگر مهمترین علایم جامعه مصرفی همین کالبد ساختمانهاست. یوهانی پلاسما (استاد و معمار دانشگاه صنعتی هلسینکی) دراینباره به رابطه شهر و مصرف از طریق نابرابری اشاره میکند. به اعتقاد وی، سرمایهداری اولیه بر اساس هنجارها، عرف و اخلاق کار افراد را کنترل میکرده، ولی در شهرهای پسامدرن اخلاق مصرفی بر جامعه حاکم است یعنی افراد اول مصرفکننده و بعد کارگر یا نقشهای دیگر را در شهر ایفا میکنند و این نوع مصرف موجب چندپارگی شده و منطق طبقاتی مصرف را به خوبی تعبیر میکند.
اگر بخواهیم نگاهی تطبیقی به شیوه معماری شهری در پیشامدرن با دوران فعلی بیندازیم و آن را از منظر هویت بخشی به جامعه مورد تجزیهوتحلیل قرار دهیم، در دوران پیشامدرن چگونه شاهد ایجاد هویت شهری باوجود کاهش یا عدم وجود قوانین امروزی بودهایم؟
حمزهنژاد: در پیشامدرن ما شاهد قوانین متعدد همچون کسب جواز ساختوساز یا نهادینه شدن بلدیه و شهرداری نبودیم و بهطورکلی کنترلی وجود نداشت تا تراکم برای ساختوساز معین گردد، ولی بااینوجود فاکتوری تحت عنوان فرهنگ و سنت وجود داشته که اکثر افراد جامعه بدان پایبند بودند و کالبد سازی غیرمتعارف موجب وهن به هویت شهری بوده و مردم خود خجالت میکشیدند تا برخی از ساختمانها با معماریهای نامتعارف را بسازند. در شرایط کنونی ما حساسیتها را بالابردهایم و کنترل را بر اساس قوانین افزایش دادیم، ولی بااینحال همان روندی که جزو هویت دوران مدرنیته است یعنی مصرفگرایی، موجب شده تا افراد جامعه به سمتوسوی نماهایی با هویتهای متضاد نسبت به هویتهای فرهنگی خویش بروند. یکی از رهاوردهای منفی معماری مدرنیته در جامعه کنونی، معرفی غایت شهرت و ثروت و یا به تعبیری همان رفاه بهعنوان مزیت شهروندی است.
البته وجود رفاه در یک جامعه اگر بهصورت طبقاتی نباشد و همه افراد جامعه را در بربگیرد، مزیت نسبی در یک شهر است. آیا شما با این گزاره موافق نیستید؟
در جامعه مدرن، اجتماعات صورت گرفته به جای اینکه مبنای همسویی فکری، اخلاقی، اعتقادی و معنوی داشته باشد، وابسته به اقتصاد و لایههای اقتصادی است و پارامترهای اخلاقی موجب سکنی گزینی مشترک نمیشود
حمزهنژاد: خیر، نوع نگاه شما به مقوله رفاه باید مشخص شود. من به شهر ثروت و رفاه و شهرت به تعبیر فارابی اشاره میکند. فارابی فیلسوف و نویسنده مشهور کتاب آرای مدینه فاضله در کتاب خود به نادان شهرهایی اشاره میکند که در آن هیچ فضیلتی دیگر معنا ندارد و به پوچی معنوی میرسد. وی در تعاریف خود نسبت به نادان شهرها بیشتر به نبایدها تاکید داشته که چه نباید باشیم و حدودوثغور زندگی شهری را معین میکند. در نادان شهر ثروت یا رفاه به تعبیر فارابی، زبان ارتباطی شهروندان اعم از منطق مناسبات انسانی، تعاون و معاشرت همگی ذیل نمایش و افزایش تکثر اموال و افزایش ثروت قرار میگیرند. حتی ماهیت سیاست در شهر ثروت، دانایی و علم نبوده بلکه چگونگی ثروت افزونی ملاک راهبردهای سیاسی قرار خواهد گرفت. این سوغات مدرنیته موجب خواهد شد تا همه فضیلتهای اخلاقی در شهرهای مدرن رخت بربسته و نوع تعاملات مبتنی بر چگونگی سود و منفعت نهادینه شود. در شهر رفاه یا ثروت، دیگر جامعه خدمتگزار و یا القابی همچون سلسله فتوت مردان و جوان مردان معنا نداشته و هر شغل و حرفهای بهجای خدمت به مردم در راستای کسب ثروت قدم برمیدارد.
بهمنظور نظمپذیری در دنیای امروزی همه تئوریها و نظریهها بر اساس تدوین و اجرای قانون، پیادهسازی میشوند. حال شما وضع قوانین کنترلگر در حوزه شهرسازی را بهعنوان عامل هویت بخشی فرهنگی به کلانشهرها؛ موردنقد قرار داده و کافی نمیدانید. به نظر شما برای حل این مسئله و انعکاس نمای شهری در هویت فرهنگی افراد جامعه چه پیشنهاداتی مطرح میکنید؟
مصرفگرایی، موجب شده تا افراد جامعه به سمتوسوی نماهایی با هویتهای متضاد نسبت به هویتهای فرهنگی خویش بروند. یکی از رهاوردهای منفی معماری مدرنیته در جامعه کنونی، معرفی غایت شهرت و ثروت و یا به تعبیری همان رفاه بهعنوان مزیت شهروندی است
حمزهنژاد: تغییر کالبد شهری نیازمند اراده و خواست یک سری از مجموعههای تصمیم گیر و تصمیمساز در حوزه کلان مدیریتی میباشد. سهگانه مجلس شورای اسلامی، وزارت راه و شهرسازی و شهرداریها بهعنوان مثلث اثرگذار در ساختار شهرسازی کشور در ابتدای امر باید به این باور ذهنی برسند که بهمنظور بازگشت به هویت ایرانی اسلامی؛ نیازمند یک رفرم برنامهریزی در کالبدتراشی شهرها هستیم. آشفتگی بصری معماری معاصر در تهران و سایر شهرها بارها به سمع و نظر نمایندگان مجلس رسیده و حتی برخی نمایندگان که ساکن بافتهای تاریخی هستند نسبت به نیاز به حفظ هویت بومی ساختمانها در اقلیمهای خاص و رعایت انتخاب مصالح در بخش نماهای ساختمانی تأکید داشتند. برای حل یک مسئله ابتدای باید دلیل آن را پیدا کرد، به نظر بنده بحران معماری شهری (چه معماری داخلی بناها و چه معماری بیرونی) حاصل و ناشی از عملکرد ضعیف دانشگاهها و قوانین نادرست کنترل کننده شهرداریهاست. معماران تربیتشده در دانشگاهها با مسئله هویت بومی انس نگرفتهاند و یا آموزشهای صحیح در این زمینه داده نشده و از طرف دیگر شهرداریها با وضع دهها قانون هنوز با هزاران بحران روبرو بوده و از همین روست که راه حلهای موقتی شهرداریها هویت اصلی معماری ما را برنمیگرداند. ما باید اجازه بدهیم که بخشی از شهر با همان هویت و سیمای بومی و اصیل خود، دستنخورده باقی بماند و ساختمانها و یا انبوهسازیها به مناطقی که ذائقه ساکنین هویت مدرن بوده منتقل شود. حجم انبوهسازیها، برجسازیها و بلندمرتبهسازی در همه مناطق کلانشهرها موجب شده تا دیگر بافت فرهنگی و بومی در هیچ یک از مناطق قابل رویت نباشد. عدم سوق به سوی معماری الگوگرا موجب شده تا یک سری کپی کاریهای وارداتی جایگزین معماری اصیل ایرانی شود.
از نظر ساختاری و فرمی، معماری الگوگرا که شما بهعنوان حلقه نجاتبخش هویت شهری بدان اشاره کردید؛ چگونه تحقق مییابد؟
حجم انبوهسازیها، برجسازیها و بلندمرتبهسازی در همه مناطق کلانشهرها موجب شده تا دیگر بافت فرهنگی و بومی در هیچ یک از مناطق قابل رویت نباشد. عدم سوق به سوی معماری الگوگرا موجب شده تا یک سری کپی کاریهای وارداتی جایگزین معماری اصیل ایرانی شود
حمزهنژاد: میتوان در سراسر کشور از طرح معماری الگوگرا استفاده کرد که هدف اصلی آن، ارائه هویت منطقهای به زبان معماری است و این مدل قابلیت بسط به تمامی کاربریهای مشابه را ندارد. اینکه ما بتوانیم متناسب با هر معماری، هویت داخلی آن را با الگوسازی به مخاطب برسانیم همواره مسئله مهمی بوده است. به عنوان مثال استفاده از الگوی یخچال در مجموعه ورزشی رفسنجان از ایدههای معماری الگوگرا بوده که بنده نسبت به این الگو پژوهش تفصیلی داشتم. معماری الگوگرا به دلیل ماهیت پیونددهنده و اصالت بخش خود، باید توانایی بهروزرسانی چالشهای مدرنیته را داشته باشد. در همین راستا توجه به چهار نکته در این نوع معماری ضروری است: الف) توجه به الگوی مناسب برای برطرف کردن نیازهای امروزی ب) اصالت بخشی به فرمهای تاریخی و حتی روشهای ساخت سنتی پ) چگونگی ترکیب زندگی جدید با شیوههای سنتی ت) توجه به زمینههای فرهنگی، اجتماعی و قواعد معماری تاریخی و نزدیک کردن گذشته به امروز
فارغ از این مسائل، ترکیب محتاطانه مصالح سنتی و مدرن درنماها و بهکارگیری محافظهکارانه فناوری و امکانات مدرن در کنار موارد قبلی موجب تحقق و تجلی کیفیت فضایی مطلوب در حوزه معماری سنتی در جامعه مدرن میشود. کیفیتی که در برگیرنده آن همانا انباشت ذهنی و حافظه تاریخی مردم بوده است. الگوشناسی معماری و زبان الگویی برای ساخت شهری موجب هویت بخشی به خود مکان نیز میشود، بهعنوان مثال بناهای علمی، فرهنگی و حتی مذهبی در شرایط فعلی به دلیل نمای بیربط نسبت به مفهوم کاربردی آن، عرصه تجلی ذهنی را ایجاد نمیکند که این امر نیازمند همان معماری الگوگرایی است که بدان اشاره کردیم.
/انتهای پیام/