بررسی عوامل سازنده هویت جمعی انسان‌ها در دوران مدرن؛

نوجوان؛ خلاف عادت همگان!

نوجوان؛ خلاف عادت همگان!
مراد از سوژگی انسان، خواست و اراده‌ای است که در بشر جدید به‌منظور دخل و تصرف در همۀ امور پدید آمد. بشر جدید حاضر نبود تسلیم هیچ امری شود؛ لذا همه چیز، از طبیعت گرفته تا حتی خود انسان و جامعه، می‌بایستی ابژۀ وی شده و آن را تحت اختیار و ارادۀ خود سامان دهد. هویت چهل‌تکه دقیقاً جایی است که این گوهرۀ تجدد به کمال خود می‌رسد.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ کنش‌های فردی و جمعی ما انسان‌ها به‌نوعی واگویه‌ای است از آنچه هستیم. انسان‌ها را پیش از آنچه بر زبان جاری می‌سازند، می‌توان از طریق کنش‌هایشان شناخت. در ادبیات علم جامعه‌شناختی نیز این قضیه کاملاً توجیه شده است. به‌عبارت‌دیگر، از منظر جامعه‌شناختی هر کنش و هر نظام کنشی مبتنی بر نحوی از هویت به ضمیمۀ ویژگی‌های محیطی و فردی شخص صورت می‌گیرد؛ لذا بحث از مقولۀ هویت دارای اهمیتی دوچندان است. در واقع اگر ما می‌خواهیم بدانیم چرا یک فرد یا گروهی به گونۀ خاصی عمل می‌کنند، لازم است تا ذره‌بین را بر هویت آنان افکنده و این مقوله را مورد بررسی قرار دهیم. از میان همۀ گروه‌های مختلف اجتماعی، نوجوانان و جوانان همواره حامل کنش‌هایی هستند که تا حدی با خلاقیت عجین شده و برای دیگران قدری خلاف عادت به‌حساب می‌آید. همۀ این شیوه از کنشگری‌ها نشان از بروز و ظهور تحولات هویتی دارد که نسل‌های جدید به‌واسطۀ علقۀ کمتر به هویت پیشین یا موجود خود، زودتر از بقیه در معرض آن قرار می‌گیرند. در این نوشته تلاش داریم تا درنگی در هویت نوجوانان و جوانان داشته تا به‌واسطۀ آن بتوانیم شاخصه‌های کنشی و رفتاری آنان را بهتر درک کنیم.

 

آیا هویت نوجوانی و جوانی معنادار است؟

برای بحث از هویت جمعی نوجوانان و جوانان لازم است تا در ابتدا مختصری پیرامون مقولۀ هویت، هویت نسلی، تحولات هویت جمعی در طول تاریخ و عوامل متحول‌کنندۀ هویت سخن بگوییم. اولین پرسش در خصوص چیستی هویت، ارکان تشکیل‌دهندۀ آن و عناصر متحول‌کننده هویت است. آیا می‌توان از چیزی با عنوان هویت نسلی یا با زبان ساده، هویت دهۀ شصتی‌ها، دهه هفتادی‌ها، دهه هشتادی‌ها و... سخن گفت؟ مراد از هویت در این نگاشته همان درکی است که شخص از خود در نسبت با دیگران دارد. درک از خود لزوماً در تعامل با دیگران شکل می‌گیرد. در یک مثال ساده، اگر در دنیا هیچ مردی وجود نداشت، هیچ درکی نیز مبتنی بر زن بودن در بانوان ایجاد نمی‌شد. هویت عموماً از طریق مقایسه‌هاست که شکل می‌گیرد؛ اما ارکان تشکیل‌دهندۀ هویت چیست؟ پاسخ به این سؤال، کمک بسیاری در توضیح مفهوم هویت خواهد کرد. برای مثال، آیا خصوصیات رفتاری مانند عجول بودن و یا صبور بودن می‌تواند جزء سازندۀ هویت ما انسان‌ها باشد؟ در پاسخ به این سؤال باید گفت که هم بله و هم خیر! در هویت فردی اشخاص خصوصیات رفتاری و شخصیتی وی بسیار سازنده و تأثیرگذارند، اما هنگامی که سخن از هویت جمعی - که عموماً این سبک از هویت در متن فعلی مدنظر است - گفته می‌شود، خصوصیات فردی فاقد مدخلیت هستند.

اگر در دنیا هیچ مردی وجود نداشت، هیچ درکی نیز مبتنی بر زن بودن در بانوان ایجاد نمی‌شد. هویت عموماً از طریق مقایسه‌هاست که شکل می‌گیرد؛

مراد از هویت جمعی در واقع آن وجوه پیوندی است که باعث می‌شود ما انسان‌ها در گروه‌هایی گرد هم آمده و سپس حضور در این گروه در درک ما از خودمان تأثیرگذار است. برای مثال، مقولۀ دین، ملیت، زبان، قومیت و... ازجمله این عناصر و ارکان هستند. سؤال دیگر این است: آیا مقوله‌هایی همچون طبقۀ اقتصادی، گروه سنی، جنسیت و... نیز می‌توانند به‌عنوان ارکان سازنده و بنیادین هویت نقش ایفا کنند؟ طبیعتاً اگر به این سؤال پاسخ منفی بدهیم قدری تعجب‌برانگیز خواهد بود، چرا که همۀ ما به‌وضوح درمی‌یابیم که عوامل گفته شده ازجمله جنسیت، گروه سنی و طبقۀ اقتصادی بر درک ما از خودمان نقش دارند. اما چیزی که ما از آن تحت عنوان هویت یاد می‌کنیم، چیزی ورای این عوامل است. مراد ما از هویت و هویت جمعی در اینجا نه صفات و ویژگی‌های ناشی از طبقۀ اقتصادی، گروه سنتی و جنسیت، بلکه صفات و ویژگی‌های ناشی از درکی است که ما از نحوۀ وجود خود داریم. در واقع امری که ما از آن با نام هویت یاد می‌کنیم، چیزی است که زندگی ما انسان‌ها را معنادار می‌سازد و به ما ورای جنسیت و طبقۀ اقتصادی خود، شخصیت و کیستی عطا می‌کند که به‌واسطۀ آن ما حتی با کسانی که به لحاظ شاخص‌های پیش‌گفته دارای تفاوت هستیم، ارتباط عمیقی برقرار می‌سازیم.

 

جوان و هویت جمعی

هر فرهنگی از طریق نهادهایی همچون خانواده، دین، مدرسه، رسانه و... به دنبال درونی‌سازی فرهنگ و هویت خود در نسل جدیدی است که تازه پا به این دنیا گذاشته‌اند.

با این تعریف از هویت و هویت جمعی جای این سؤال باقی است: سخن‌گفتن از جوانان و نوجوانان در این نوشتار دارای چه وجهی است؟ ما انسان‌ها به نحو طبیعی در جوامعی به دنیا می‌آییم که در آن، هویت، فرهنگ و قالب‌های عمل از پیش طراحی‌شده وجود دارند. هر فرهنگی از طریق نهادهایی همچون خانواده، دین، مدرسه، رسانه و... به دنبال درونی‌سازی فرهنگ و هویت خود در نسل جدیدی است که تازه پا به این دنیا گذاشته‌اند. چنانچه فرایند درونی‌سازی فرهنگ به‌درستی صورت نگیرد، نهاد دولت از طریق ایجاد قانون و پلیس تلاش می‌کند تا مانع از بروز رفتارهای خلاف عادت شود؛ لذا می‌توان چنین گفت که جامعه تمام تلاش خود را انجام می‌دهد که فرهنگ موجود را به نسل‌های بعدی منتقل کند. [1] 

البته این فرایند در همۀ جوامع دنیا وجود داشته و متعلق به منطقۀ خاصی نیست. اما با این وصف، نسل‌های جدید وضعیت متفاوتی دارند. این نسل‌ها به‌واسطۀ خصوصیت‌های روحی و رفتاری خود در صف مقدم مواجهه با آگاهی‌های نوظهور قرار دارند؛ لذا پیش از هر نسل دیگری مستعد آن هستند که نویدبخش ظهور هویتی جدید باشند. با این توصیف می‌توان گفت که صحبت از هویت نوجوانان و جوانان دارای اهمیت مضاعفی است.

اکنون و پس از این مقدمۀ طولانی، لازم است تا پیرامون ارکان اصلی تشکیل‌دهندۀ هویت و هویت جمعی در طول تاریخ مطالبی را ذکر کنیم تا از قبال آن بتوانیم به این موضوع بیشتر بپردازیم که تحول جدیدی که جوانان ما در معرض آن بوده و هویتشان را دچار دگرگونی کرده، چیست؟

 

تطورات هویتی، از دیروز تا امروز

در عالم سنت مهم‌ترین رکن سازندۀ هویت انسان‌ها، دین بوده است. مراد از دین در اینجا نه ادیان بزرگ ابراهیمی و نه دین حق، بلکه مراد آیین‌ها و آداب و رسومی است که مبتنی بر نحوه‌ای از جهان‌بینی و هستی‌شناسی فرامادی بنیان شده است؛ لذا این تعریف به‌واسطۀ شمول خود شامل طیف وسیعی از ادیان - ازجمله ادیان توحیدی و ادیان مبتنی بر شرک و بت‌پرستی - می‌شود. همه این دین‌ها یک هستی مقدس را تحت عنوان خداوند در دال محوری خود قرار داده و متناسب با آن، مناسکی را سامان داده و زندگی را تعریف می‌کنند. دنیای سنت از اساس محل تجلی هویت دینی است. آنچه نحوۀ وجود انسان‌ها را معنادار می‌کند و هدف زندگی جوامع را معین می‌سازد، ادیان هستند؛ لذا دسته‌بندی‌های هویت بر اساس نسبت اشخاص با آن دین تعیین می‌شود. برای نمونه، در دین اسلام شاهد دسته‌بندی‌های مختلفی ازجمله منافقین، مسلمین، مؤمنین، متقین، کفار و... هستیم. همۀ این دسته‌بندی‌ها گویای آن است که اشخاص مرز خود با دیگری را بر اساس نسبتی که وی با دین مدنظر او برقرار می‌ساخته تنظیم می‌کرده‌اند. کل عالم سنت تا پیش از ظهور غرب جدید را می‌توان در چنین رویکردی از هویت تفسیر کرد.

 

تأثیر مدرنیته بر آگاهی هویتی

با ظهور غرب جدید تحولی بنیادین در ارکان سازندۀ هویت پدیدار شد. دیگر نظم معنایی مبتنی بر کلیسا در غرب جدید جذابیت خود را از دست داده بود. تا پیش از ظهور رنسانس و عهد جدید، اروپای قرون‌وسطا، اروپایی مسیحی و دینی است که هویت خود را با دین تعریف می‌کند. به‌واسطۀ ضعف‌های کلیسا و همچنین ضربه‌های مختلفی که از ناحیۀ نیروهای نوظهور غرب جدید، شامل روشن‌فکران، مصلحان دینی، بورژواهای نوظهور و دانشمندان دگراندیش به پیکرۀ پوسیدۀ نظام معرفتی و معنایی مسیحیت وارد شد، این نظام جاذبۀ خود را به‌کلی از دست داد. در چنین شرایطی اروپا شاهد ظهور وضعیت بسیار آشفته‌ای بود. با آغاز قرن هفدهم میلادی، هریک از اقوام، پادشاهان و نژادهای اروپایی به جان هم افتاده و اروپا در جنگی داخلی فرورفت و به مدت سی‌سال وضعیتی اسف‌بار در این قاره حاکم شد؛ تا آنجا که در پیمانی تحت عنوان «وستفالی» در سال ۱۶۴۸، بحران داخلی فروکش کرد. این پیمان زمینۀ ظهور هویتی جدید و نظمی نوین در عرصۀ جهانی بود که امروزه از آن با نام عصر دولت - ملت‌ها یاد می‌کنیم. 

دولت‌های ملی برای برقراری حس اتحاد و انسجام در مردمان خود همواره به مسائلی همچون زبان مشترک، حافظۀ تاریخی، نژاد، فرهنگ و... نیز توجه می‌کنند.

در عصر دولت - ملت‌ها، هویت و چهارچوب‌های کنش سیاسی و اجتماعی مبنی بر امر ملی صورت می‌گیرد. [2] در امر ملی، سیاست به‌عنوان رکن مرکزی، ستون تشکیل‌دهندۀ دولت - ملت‌هاست. به‌عبارت‌دیگر، مردمان یک سرزمین به‌واسطۀ حضور در آنجا و اتصال به دولتی که حق انحصاری حاکمیت را بر عهده دارد، با هم پیوند برقرار می‌کنند. البته چنین وضعیتی چسبی چندان قوی برای اتصال مردمان به یکدیگر نیست؛ لذا دولت‌های ملی برای برقراری حس اتحاد و انسجام در مردمان خود همواره به مسائلی همچون زبان مشترک، حافظۀ تاریخی، نژاد، فرهنگ و... نیز توجه می‌کنند. در این بین، رسانه‌ها و آموزش رسمی نقش مهمی را ایفا می‌کند. برای نمونه، در کشورمان ایران، در دهه‌های منتهی به انقلاب اسلامی، تنها نزدیک به چهل درصد از مردم می‌توانستند به زبان فارسی تکلم کنند، این در حالی است که این عدد امروزه رشد بسیار چشمگیری داشته و به بالای نود درصد رسیده است.

 

هویت سوپرمارکتی در دوران مدرن

هیچ‌گاه یک خانم مسلمان لُر نمی‌توانست این فرصت را در مقابل خود ببیند که بگوید من می‌خواهم سبک زندگی، دین و قومیت خود را انکار و هویت تازه‌ای برای خود بازتعریف کنم.

هویت امروزه در حال یافتن اشکال دیگری به خود است. «هویت سوپرمارکتی» نامی است که برای اشکال در حال ظهور هویت انتخاب شده است. شکل‌گیری این سبک از هویت امروزه مرهون و مولود امر دیگری تحت عنوان جهانی‌شدن است. در توضیح بیشتر باید بگوییم که مهم‌ترین رکن و شاخص جهانی‌شدن، برهم‌نشست آگاهی‌های مختلف جهانی است. به‌عبارت‌دیگر، امروزه فرهنگ‌ها ارتباط عمیق‌تری با یکدیگر یافته و اشخاص حاضر در یک فرهنگ خاص به‌راحتی امکان ارتباط با فرهنگ‌های دیگر و در معرض آگاهی‌های آن قرارگرفتن را پیدا کرده‌اند. [3] برای مثال، تصور کنید شما هزار سال پیش در روستا و شهری مسیحی و یا مسلمان زندگی می‌کردید و آن آگاهی که زندگی انسان‌ها را سامان می‌داد و کنش‌های آنان را تنظیم می‌کرد و نسبت آنان با طبیعت و دیگر انسان‌ها و خداوند را تعیین می‌کرد، تنها همان دین از پیش موجود در شهر و یا روستا بود که امکان تغییر در آن بسیار دور از انتظار جلوه می‌نمود. مسافرت و آشنایی با دیگر فرهنگ‌ها و ادیان هم برای اکثریت قریب به اتفاق مردم ممکن نبود. معدود اشخاصی در قالب جهانگرد و یا تاجر اقدام به مسافرت می‌کردند که به دلیل انسجام و قدرت ساختارهای هویت مستقر، کمتر ممکن بود تا افراد تحت‌تأثیر افکار آنان دچار تغییر و تبدل هویتی شوند؛ پس از اساس امکان بازتعریف هویت وجود نداشت. برای نمونه، هیچ‌گاه یک خانم مسلمان لُر نمی‌توانست این فرصت را در مقابل خود ببیند که بگوید من می‌خواهم سبک زندگی، دین و قومیت خود را انکار و هویت تازه‌ای برای خود بازتعریف کنم.

اما با ورود به عصر جهانی‌شدن و خصوصاً گسترش رسانه‌های ارتباط جمعی و... امروزه آشنایی با دیگر فرهنگ‌ها امری رایج و عادی تلقی می‌شود. برای نمونه، تنها کافی است سری به بازار کتاب بزنید تا حجم آثار مرتبط با ذن و شیوه‌های آرامش‌بخش عرفان‌های شرقی را ببینید و یا هنگام تماشای یک سریال می‌توانید آثار مختلف کشورهای جهان و فرهنگ آنان را بشناسید. رسانه‌های جدید فراتر از موارد فوق‌الذکر، امکان گفت‌وگوی مستقیم با دیگر فرهنگ‌ها را نیز فراهم کرده‌اند. گذشته از گسترش آگاهی‌های مبتنی بر رسانه، ایجاد جهان‌شهرها، گسترش مسافرت، پدیدۀ مهاجرت، افراد دورگه و بسیاری از عوامل دیگر نشان‌دهندۀ برهم‌نشست آگاهی‌های مختلف است. اگر انسان در گذشته تنها با یک منبع آگاهی هویت‌ساز ارتباط داشت، امروزه با ده‌ها و صدها منبع آگاهی هویت‌ساز ارتباط دارد. حاصل این وضعیت، افزایش توان انتخاب انسان در میان آگاهی‌های مختلف و در نتیجه ایجاد هویت‌های به‌اصطلاح سوپرمارکتی، موزاییکی، چهل‌تکه و... است. این سبک از هویت را در قالب هویت‌های پست‌مدرن تعریف می‌کنند.

 

هویت چهل‌تکه و تمدن غرب

هویت چهل‌تکه در واقع نسخۀ تکامل‌یافته‌تر همان جوهرة تجدد است که در قرون پیشین ظهور یافت. در حقیقت می‌توان جوهرة تجدد را به دو امر تقلیل داد: سوژگی انسان و عدم ثبات.

نسبت هویت ملی با تجدد و تمدن غرب کاملاً روشن است؛ هویت ملی زاییدۀ تجدد در قرن هفده بود. اما هویت چهل‌تکه چه نسبتی با تمدن غرب پیدا می‌کند؟ هویت چهل‌تکه در واقع نسخۀ تکامل‌یافته‌تر همان جوهرة تجدد است که در قرون پیشین ظهور یافت. در حقیقت می‌توان جوهرة تجدد را به دو امر تقلیل داد: سوژگی انسان و عدم ثبات. مراد از سوژگی انسان، خواست و اراده‌ای است که در بشر جدید به‌منظور دخل و تصرف در همۀ امور پدید آمد. بشر جدید حاضر نبود تسلیم هیچ امری شود؛ لذا همه چیز، از طبیعت گرفته تا حتی خود انسان و جامعه، می‌بایستی ابژۀ وی شده و آن را تحت اختیار و ارادۀ خود سامان دهد. هویت چهل‌تکه دقیقاً جایی است که این جوهرة تجدد به کمال خود می‌رسد.

در تعریف دیگر، تجدد را به وضعیتی تشبیه کرده‌اند که در آن هرآنچه منجمد است، دود هوا شده و از بین می‌رود. ذات و جوهرة تجدد، عدم ثبات است؛ برخلاف عالم سنت که هرقدر بر لزوم پویایی آن توجه کنیم اما باز هم با ثبات، ایستایی و آرامش گره خورده است. این موضوع دقیقاً برخلاف تجدد است که هیچ امر ثابتی را برنمی‌تابد و هیجان را به آرامش ترجیح می‌دهد. در تعریفی از مدرنیته چنین گفته می‌شود: «مدرن بودن به این معناست که خود را در محیطی بیابیم که به ما نوید ماجراجویی، قدرت، لذت، رشد، تحول خودمان و جهان را می‌دهد و درعین‌حال تهدیدی است برای هرآنچه داریم، هرآنچه می‌دانیم و هرآنچه هستیم... مدرن بودن به معنای آن است که بخشی از جهانی باشیم که در آن به قول مارکس، هرآنچه جامد است در هوا دود می‌شود.» [4] لذا مبتنی بر این درک از تجدد باید گفت که هویت چهل‌تکه به عبارتی دال بر سیالیت هویتی و مبارزه با هر گونه هویت ثابت است؛ از همین رو می‌توان بیان داشت که این سبک از هویت، ثمرۀ تکامل‌یافته همان تجدد ابتدایی قرن شانزده و هفده است. [5]

 

شاخصه‌های هویتی جوان و نوجوان

جوان و نوجوان به‌واسطۀ ویژگی‌های شخصیتی و اقتضائات سنی، بیش از دیگر گروه‌ها در معرض امور تازه و جدید قرار می‌گیرد. پیشانی استفاده از فضای مجازی، فناوری‌های نوظهور و... در همه جا جوانان هستند. به همین دلیل باید عنوان کرد چیزی که امروزه بیشتر در جوانان ما به‌عنوان یک وجهۀ هویتی جلوه‌گر شده، نحوه‌ای از هویت سیال است. این سیالیت ناشی از گسترش حق انتخابی فراتر از هر چهارچوب قابل‌تصور است که ظهور کرده و این موضوع را می‌توان از طریق شاخص‌هایی که جامعه‌شناسان برای نسل جدید برمی‌شمارند مشاهده کرد. خصیصه‌هایی همچون کتاب‌خوان نبودن، عمل‌گرا بودن، اتصال دائمی به فضای مجازی، متغیر بودن حال و احوال، سبک زندگی و ارزش‌های متضاد، یا به‌عبارت‌دیگر، درهم‌ریختگی ارزشی و هنجاری، فقدان مرجعیت فکری، انتقاد از الگوهای سیاست‌ورزی و جامعه‌پذیری، همه از نشانه‌های بروز شیوۀ خاص هویتی است که ذکر آن گذشت. [6]

 

[1] گیدنز، آنتونی: جامعه‌شناسی، نشر نی، چاپ سی‌ام، صص ۰۳-۱۰۸/ ۱۰۸-۳

[2] کچویان، حسین، تطورات گفتمان‌های هویتی ایران، نشر نی، چاپ دوم، صص ۴۰-۳۶.

[3] برای مطالعۀ بیشتر رجوع کنید به: شایگان، داریوش، افسون زدگی جدید، هویت چهل‌تکه و تفکر سیار.

[4]مشیرزاده، حمیرا، درآمدی نظری بر جنبش‌های اجتماعی، پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی، ص ۲۲۶.

[5] کچویان، حسین، معضله یا بحران هویت، فصلنامۀ راهبرد فرهنگ، شماره سوم، پاییز ۱۳۸۷، صص ۱۱-۹.

[6] برای مطالعۀ بیشتر در این زمینه رجوع کنید به سلسله گفت‌وگوهای نسل جدید، عصر جدید از خبرگزاری ایرنا.

 

/ انتهای پیام /