گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ فاطمه کهربائی: با اینکه هر ساله و با نزدیک شدن به دههی فجر تبلیغات گستردهای در خصوص حضور مردم در راهپیمایی ۲۲ بهمن صورت میگیرد، اما در نهایت این حضور حداکثری اغلب از منظر سیاسی مورد بررسی قرار میگیرد و پرداختن به دیگر جنبههای آن مغفول واقع میشود. ما در این مجال با دکتر علی اردشیر انتظاری جامعهشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی به گفتگو نشستیم تا این رویداد ملی را از جنبههای جامعه شناختی آن مورد ارزیابی قرار دهیم. آنچه در پی میآید ماحصل گپ و گفت ماست که میخوانید:
چرا با وجود گذشت چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی هم چنان بخشهایی از جامعه در راهپیمایی ۲۲ بهمن شرکت میکنند؟
انتظاری: انقلاب اسلامی یک انقلابی نبود که بگوییم در سال ۵۷ اتفاق افتاده است و مردم سالگردش را جشن میگیرند بلکه وقایع بعد از انقلاب نشان داده است که ما همیشه با قدرتهای جهانی در معرض یک تقابل و چالش هستیم به نحوی که شرایطی به وجود آمده است که انگار انقلاب اسلامی در سال ۵۷ در یک نقطه عزیمت ملی آغاز شده و در ادامه به سایر عرصههای جهان در حال امتداد است به نحوی که منطقه را در بر میگیرد به نحوی که قدرتهای جهانی را به چالش میکشد و این که قدرتها از انقلاب اسلامی احساس خطر کرده اند و این باعث شده که همواره اقدامات تهدید کنندهای را نسبت به مردم داشته باشند که خود این اقدامات تهدید کننده به نوبهی خودش بیداری بخش بوده است و باعث شده که مقاومت مردم مثلا نسبت به رژیم پهلوی در سال ۵۷ ابعاد فراملی پیدا کند و ریشههای آن مظالم قبل از انقلاب را در عرصههای بین المللی و در عرصههای قدرت جهانی دنبال کند. به همین دلیل این تصور وجود دارد که ما همچنان در حال انقلاب هستیم یعنی انقلاب یک امر مستمر و دائمی است.
با این اوصاف فکر میکنید حضور مردم در راهپیمایی تایید کننده وضع موجود است؟
انتظاری: ما در جامعه گروههای مختلف اجتماعی داریم و همه یک دست نیستند. بعضی از مردم دچار وا زدگی شده اند و بعضی دچار خستگی، ولی جریان اصلی مردم بین انقلاب و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی تفکیک میکنند. این باور را دارند که انقلاب جای خودش را دارد؛ و آن کارگزاران را بر حسب قرابت شان با آرمانها و اهداف انقلاب مورد ارزیابی قرار میدهند و حضورشان در راهپیمایی به این معنا نیست که دارند عملکرد دولتها یا نهادهای اجرایی را تایید میکنند. بلکه معتقدند این روند باید تغییر پیدا کند و میدانند که با حضورشان در راهپیمایی میتوانند به قدرتهای جهانی این پیام را مخابره کنند که ما همچنان مقاوم هستیم و دشمن اصلی را میشناسیم و بصیرت لازم را داریم و میدانیم ریشه مشکلات کجاست.
وقایع بعد از انقلاب نشان داده است که ما همیشه با قدرتهای جهانی در معرض یک تقابل و چالش هستیم به نحوی که شرایطی به وجود آمده است که انگار انقلاب اسلامی در سال ۵۷ در یک نقطه عزیمت ملی آغاز شده و در ادامه به سایر عرصههای جهان در حال امتداد است
این قشری که توانایی تفکیک قائل شدن بین دولت و نظام را دارند چه طیفی هستند؟
انتظاری: اینها یک طیف هستند و نمیشود گفت یک گروه خاص. میشود گفت همهی مردم به میزانی از بصیرت برخوردار هستند حالا بعضیها بیشتر و بعضی کمتر. اختصاص به گروه اجتماعی خاصی ندارند. ولی کسانی هستند که در انقلاب مشارکت داشته اند به طور مثال خانوادههای شهدا که فرزندان شان را در این راه ایثار کردند مشارکت عملی داشته اند یعنی صرفا بیانی و شعاری نبوده است و بالاخره آدمهایی که طعم تلخ تحریمها را بیشتر از بقیه چشیدند و فهمیدند این تحریمها به خاطر چه بوده است. اینها در نوع خودشان مشارکت داشته اند و همه کسانی که در ارتباط با انقلاب به یک بصیرتی رسیدند و به یک آگاهی رسیده اند و یک رشد سیاسی پیدا کرده اند و این عقلانیت در آنها شکل گرفته است که بتوانند تفکیک بکنند بین عملکرد نهادهای اجرایی و دولتمردان با آرمانها و اهداف انقلاب. به خصوص با دیدن نحوهی عملکرد قدرتهای مسلط و این نشانهی این است که مردم این آگاهی را پیدا کرده اند که یک حقیقتی در انقلاب اسلامی وجود دارد که دشمنان را نگران میکند و این دلالت بر حقانیت جمهوری اسلامی دارد.
ولی در ظاهر انگار قشر مذهبی بیشتر از دیگر طیفها در راهپیمایی حضور دارد. بقیه هم هستند، اما با درصد کمتر...
انتظاری: نه... نمیشود گفت فقط اقشار مذهبی. در راهپیمایی ۲۲ بهمن میبینید که اقشار مختلف میآیند...
بله از اقشار مختلف میآیند، اما مذهبیها در اکثریت اند.
انتظاری: خب مذهبی بودن یک عامل تاثیر گذار در موضوع است، چون به هر حال انقلاب یک انقلاب اسلامی است. برای همین شما انقلابیها را بیشتر در متدینین پیدا میکنید، ولی اختصاص ندارد به مذهبیها بلکه شما میبینید آدمها با یک سر و وضعی میآیند که سر و وضع یک آدم مذهبی نیست، ولی آدمهایی که عرق ملی دارند حضور پیدا میکنند. خیلیها هم هستند که نمیآیند، ولی همراه هستند و دل به انقلاب داده اند. شما ببینید در مراسم تشییع شهید سلیمانی چه کسانی آمده بودند. از همهی اقشار و گروهها حتی کسانی که سلطنت طلب هم بودند، ولی عرق ملی داشتند، به خاطر عرق ملی شان به خاطر کشورشان آمدند. نه لزوما مذهب و دیانت بلکه آمدند، چون احساس کردند هویت شان مورد خدشه قرار گرفته است.
اینها ظرفیتهای جامعه است حالا ممکن است در راهپیمایی ۲۲ بهمن شرایطی به وجود بیاید که مردم بیشتر احساس ضرورت کنند خب از اقشار متنوع تری میآیند، اما ممکن است در شرایط عادی کمتر احساس ضرورت کنند یا موانعی وجود داشته باشد مثلا همین پاندمی کرونا خودش یک عاملی است برای اینکه کسانی که وسواس یا حساسیت بیشتری نسبت به بیماری دارند علی رغم اینکه ممکن است انقلابی هم باشند کمتر خودشان را ملزم به این بدانند که حتما در این مراسم شرکت کنند.
فکر میکنید جریان راهپیمایی ۲۲ بهمن به نسبت سالهای ابتدای انقلاب چقدر جنبهی حاکمیتی پیدا کرده است؟
متأسفانه دستگاههای تبلیغاتی آن قدر بصیرت ندارند که مساله راهپیمایی را مساله حاکمیتی نکنند تا مردمی بودن این انقلاب با همه وجوه مردمی اش کامل حفظ شود. یک اقداماتی انجام میدهند که به راهپیمایی کاملا مردمی یک سبقهی دولتی و حکومتی میدهد. خب این بدسلیقگی آن سازمان یا موسسه است که این کار را انجام میدهد و همین اقدامات باعث شده است که اقشار و گروههایی که قبلا شرکت میکردند به دلیل اینکه احساس کرده اند این راهپیمایی توسط بعضیها مصادره میشود از شرکت در راهپیمایی یا خودداری کنند یا انگیزهی کمتری برای حضور دارند.
مصداقی میتوانید اشاره کنید؟
انتظاری: همین رفتارهایی که جنبهی سازماندهی دارد. مثلا سربازها را بر میدارند میبرند. خب این خیلی کج سلیقگی است هر چند که تعدادشان تعداد قابل توجهی نیست. مثلا میدان آزادی را با گروههای از پیش تعریف شده پر میکنند. یا نوع تبلیغات... به جای اینکه مدارس و گروههای اجتماعی تشویق شوند که خودشان تبلیغاتهای ابتکاری عامیانه انجام دهند کارهای تبلیغاتی یک دست و یکپارچهی مشخصا با یک هدایت مرکزی انجام میشود. خب اینها جلوهی حاکمیتی دادن به یک حرکت مردمی است. ما باید حرکتهای مردمی همان طور که بود حفظ میکردیم. درباره شعارها هم همین طور... این قطعنامههایی که میخوانند بیخود و بی معنی چه کارکردی دارد؟ حالا ممکن است مفادش خیلی هم خوب باشد، ولی خب مردم میگویند چه کسی تصمیم گرفته است که این قطعنامه راهپیمایی بشود.
متأسفانه دستگاههای تبلیغاتی آن قدر بصیرت ندارند که مساله راهپیمایی را مساله حاکمیتی نکنند تا مردمی بودن این انقلاب با همه وجوه مردمی اش کامل حفظ شود
نباید با فهم مردم این طور برخورد کرد. البته از حضور مردم استقبال میشود، ولی یک طوری باید انعکاس پیدا کند که یعنی این مال همهی مردم است و مال کس خاصی نیست. نباید کسی خودش را مالک مدیریت راهپیمایی معرفی کند.. گروههای مردمی، مساجد و هیاتها مالک راهپیمایی هستند نه پلیس که متاسفانه نقش پر رنگ ش این اواخر خیلی زیاده شده و این خیلی زننده است. تصورشان این است که دارند نظم ایجاد میکنند، ولی این نظم میتواند توسط هیاتها و گروههای مردمی انجام شود. نه لزوما با لباس یونیفرمی که آنها میآیند آنجا میایستند. اینها سم مهلکی است برای حرکت مردمی و سبقهی حاکمیتی بخشیدن به یک حرکت مردمی است.
پس با این حساب نقش نهادها و سازمان در باشکوهتر برگزار شدن راهپیمایی چه میتواند باشد؟
انتظاری: آنها باید سیاست گذار باشند برای اینکه تقویت بکنند. مگر ما برای عزاداری امام حسین چه کار میکنیم؟ نهادها چه کار میکنند؟ همان کارها را اینجا هم باید انجام دهند. خود مردم باید راهپیمایی را انجام دهند. خود مردم باید نظم ش را برقرار کنند و نهادها فقط سیاست گذار باشند. منابعی را تامین کنند. اگر نیازی وجود دارد. چه آنهایی که پرچم تولید میکنند آن را در دسترس قرار دهند امکان سفارش دادن به آنها وجود داشته باشد.
در صحبتهایتان به شعارهای حکومتی اشاره کردید؟ یعنی معتقدید روند شعارها از ابتدا تا به امروز از مردمی بودن فاصله گرفته است؟
انتظاری: بله تا حدودی هم این طور بوده است. شعارهای راهپیمایی باید از متن مردم دربیاید. باید به جنبههایی بپردازد که مورد نظر مردم باشد. البته خیلی تمایز برجستهای دراین زمینه وجود ندارد، چون مردم که از حاکمیت فاصله ندارند و نمیتوان گفت که شعارها کاملا حاکمیتی شده است. اصلا نباید دوگانهی حاکمیتی-مردمی را پذیرفت. این دو گانه، دوگانهی درستی نیست. به هر حال حاکمیت متعلق به مردم است، ولی یک رویکردی در حاکمیت است که این رویکرد با رویکرد حضرت امام یک مقدار فاصله دارد.
حضرت امام معتقد بود مردم یک رکن مهم حاکمیت هستند و ما در برابر تصمیمات مردم باید صبور باشیم. یعنی حاکمیت باید دنبال رو مردم باشد الا در جایی که دین و شرع مشخص کرده است. ولی این دین و شرع نمیآید آن طوری که شورای نگهبان تفسیر میکند همه ابعاد زندگی مردم را در بر بگیرد. مثلا اینکه میگویند این برخلاف دین و شرع و قانون اساسی است به این دلیل و آن دلیل. این نگاه با نگاه حضرت امام مطابقت ندارد. حضرت امام میگوید اجازه بدهید مردم اشتباه بکنند. اشکال ندارد. مردم میخواهند خودشان برای خودشان تصمیم بگیرند حتی اگر تصمیم شان اشتباه باشد اجازه بدهید انجام بدهند کسی نباید آنها را ملزم کند که طبق آنچه مورد نظر ما است عمل کنند.
کسانی که به نوعی برای مردم سیاست گذاری میکنند که میگویند ما تشخیص میدهیم چه چیز درست است و شما باید بر طبق چیزی که ما میگوییم درست است عمل کنید و این با آن مبنای حضرت امام کاملا منافات دارد
این یک رویکردی است در حاکمان و کسانی که به نوعی برای مردم سیاست گذاری میکنند که میگویند ما تشخیص میدهیم چه چیز درست است و شما باید بر طبق چیزی که ما میگوییم درست است عمل کنید و این با آن مبنای حضرت امام کاملا منافات دارد. تفاوت اساسی مردم سالاری دینی با یک حکومت قرون وسطایی همان نگاهی است که حضرت امام دارند و آن جایگاه والایی است که برای مردم قائل هستند و مردم را یکی از ارکان مشروعیت میدانند. ولی خب این نگاهی که میگوید مردم طفیلی هستند و مردم باید هدایت شوند و مردم باید کنترل شوند و خودشان نمیتوانند برای خودشان تصمیم بگیرند این همواره به عنوان یک عامل اختلال ایجاد کننده در مردمی شدن راهپیمایی بوده است و البته عوارض ش فقط به راهپیمایی محدود نشده و در همه امور اختلال ایجاد کرده است. هم به صورت نمادین و هم به صورت واقعی این تاثیر را داشته است و نگذاشته که آن همدلیای که مردم در ابتدای انقلاب با حکومت داشتند پایدار بماند. این نگاه ارزش قائل شدن برای مردم را در فرمایشات مقام معظم رهبری هم قابل مشاهده است، ولی یک خرده از مقام معظم رهبری و حضرت امام بروید آن طرفتر دیگر برهوت است. مردم هیچ کاره هستند حالا چه در تکنوکراتها و چه در لیبرالها و چه در روحانیت غالب. حقانیت در مردم دیده نمیشود؛ و این خب مسالهای است که همواره باعث شده که آن سبقهی حاکمیتی منجر به تخریب یک جریان مردمی شود.
پس میتوانیم این نتیجه را بگیریم که عملکرد مسوولین باعث شد حضور مردم در راهپیمایی دچار ریزش شود!
انتظاری: بله همین طور است. یعنی وقتی این طور با مردم مواجهه داشته باشند که ما برای شما تصمیم میگیریم شما خودت عقل ت نمیرسد ما صلاح تو را میدانیم و من نماینده خدا روی زمین هستم که برای شما تصمیم بگیرم و خوب و بد شما را تشخیص بدهم. خود خدا این طور نیست. آنهایی که خودشان را نماینده خدا میدانند همچین رویکردی دارند. خود خدا میگوید انا هدیناه السبیل الا شاکرا الا کفورا. ما راه را به شما نشان میدهیم. شما یا شاکر هستید و راه میروید یا کافر هستید و چاه میروید. خدا نمیآید جلوی توی چاه رفتن آدمها را بگیرد. آن وقت رشد اتفاق نمیافتد. میگذارد طرف راه خطا برود بعد آخر سر تجربه میکند و رشد اتفاق میافتد، ولی وقتی شما آمدی آدمها را ملزم کردی به آن راهی که خودت فکر کردی درست است، آخرش چه از آب در میآید؟ آخرش این میشود که رشد متوقف میشود و خب این رشد خیلی اهمیت دارد که آدمها بر اساس تشخیص شان عمل کنند ولو اینکه اشتباه باشد ولو اینکه بر خلاف مصلحت شان باشد. این برخورد حاکمیتی از نظر خود حضرت امام هم کارآمد و مصلحت هم نیست. خب وقتی ما اعتقاد داشته باشیم که باید آدمها راکنترل کنیم نتیجه عکس میگیریم. آدمها مقاومت میکنند. وقتی مقاومت کنند نمیتوانیم کنترل هم بکنیم. در حالی که آزاد گذاشتن مردم برای زندگی شان باعث میشود که آنها بتوانند راه درست را خودشان انتخاب بکنند. البته این به معنای این نیست که حاکمیت نباید محدودیت یا حدود و ثغوری را مشخص کند، ولی این حدود ثغور باید حداقلی باشد و باید در اموری باشد که دین صراحت دارد؛ که نباید این اتفاق بیفتد. ما نباید اجازه دهیم بازار مشروبات الکی در جامعه اسلامی رونق پیدا کند خب بله نباید این اتفاق بیفتد، ولی خب وقتی شما آمدی کنترلی برخورد کردی که خب تو «ها» کن من ببینم دهان ت چه بویی میدهد همین باعث میشود که بازار مشروبات الکی رونق پیدا کند.
آزادی باید احساس شود به طوری که مردم بفهمند خودشان دارند راه خودشان را انتخاب میکنند؛ و نباید اقداماتی صورت بگیرد که این تصور ایجاد شود که کس دیگری دارد برای ما تصمیم میگیرد. اینکه میبینید ریزش وجود داشته است... البته یک مقدار از ریزش طبیعی است. ولی من فکر میکنم اگر این مواجهه نبود... ما الان در دستگاه حاکمیت مان نگاههای مذهبی داریم که همسو با نگاه حضرت امام نیست. مثل اتفاقی که در گشت ارشاد افتاد. مراجع و ائمه جمعه این توصیه را کردند که پلیس باید کنترل بکند. اما مشی امام این نبود. حالا کدام نتیجه داد؟ آیا این گشت ارشادی که گذاشتند حجاب مردم را کنترل کند نتیجه بخش بود؟ خب ببینیم چه چیزی از آب درآمد. این معلوم است که حتی به مصلحت هم نیست صرف نظر از اینکه حق ایجاد نمیکند بالاخره مردم خودشان باید تصمیم بگیرند. اگر مردم امورات شان را خودشان آوردند سپردند به یک آدم نابلد خب خودشان سپردند و نتیجه ش را میبینند و درس میشود برای شان و عبرت میگیرند. در همین جریان انتخابات دیدیم که آمدند رفتند یک نفر را انتخاب کردند بعد چوب ش را هم خوردند. به یک قرارداد موهوم دل بستند و چوب ش را هم خوردند. ولی رشد اتفاق افتاده است و فهمیده اند که باید در انتخابات شان دقت به خرج بدهند همین طور بر اساس جو سازی به کسی رأی ندهند.
آزادی باید احساس شود به طوری که مردم بفهمند خودشان دارند راه خودشان را انتخاب میکنند؛ و نباید اقداماتی صورت بگیرد که این تصور ایجاد شود که کس دیگری دارد برای ما تصمیم میگیرد. اینکه میبینید ریزش وجود داشته است
الان هم نمیگویند اشتباه کردیم میگویند نگذاشتند کار کند...
انتظاری: اینکه آدمها میگویند با آنچه که باور دارند لزوما یکی نیست. اگر دولت آقای رئیسی موفق شود که الان با اینکه کمتر از ۵۰ درصد مردم به آقای رئیسی رای دادند، ولی با این حال الان آقای رئیسی بالای ۶۵ درصد امیدواری ایجاد کرده اند و مردم به دولت امیدوار شده اند. خب این نشان میدهد که مردم فهمیده اند انتخاب نادرست چه نتیجهای دارد و انتخاب نادرست چه نتیجهای دارد؛ و إن شاءالله اگر خدا توفیق دهد و ایشان موفقیت را حاصل کند قاعدتا این رشد اتفاق میافتد و من فکر میکنم که مقدر است که این رشد اتفاق بیفتد. این رشد خیلی اهمیت دارد. مهم نیست مردم الان چقدر راهپیمایی شرکت میکنند. مهم نیست که به چه کسی رأی میدهند مهم این است که مردم نسبت به گذشته رشد پیدا کرده اند یا نه. آیا بصیرت دارند یا ندارند و این باید حاصل شوند. یعنی همهی عوامل باید دست به دست هم بدهد که این بصیرت را ایجاد کند؛ و این میزان آدمهای بصیر در جامعه رو به فزونی رود. فکر میکنم اگر آزادی ایجاد شود آزادی مردم تامین شود احساس آزادی بکنند فراتر از اینکه آزادی داشته باشند اقداماتی نشود که این احساس آزادی را مخدوش کند قطعا این راهپیماییها خیلی پررنگتر و متنوعتر و پویاتر میشود.
اگر به هر دلیلی مشارکت کاهش پیدا کند، این مساله چه پیامی دارد و مخاطب این پیام کیست؟
انتظاری: خود به خود اگر مشارکت مردم در راهپیمایی کاهش پیدا کند این هم یک پیامی به دشمنان است که ما اینجا پشت نظام نیستیم شما هر فشاری میخواهید بیاورید، بیاورید. قطعا باعث میشود فشارهایی که تا الان داشتند را تشدید بکنند؛ و در عین حال این پیام را هم دارد برای مسوولین که از عملکرد شما ما راضی نیستیم. در هر صورت شرایط اقتصادی که به وجود آمده است هرچند محصول دولت قبل است، ولی خیلی از مردم آن را محصول نظام میدانند نه محصول یک دولت. حالا ما میگوییم دولت اصلاح طلب و اصول گرا و دولت این و آن، ولی عامهی مردم تفکیکی قائل نمیشوند و شرایط موجود را محصول کلیت حاکمیت میدانند. این شرایط اقتصادی شرایطی است که اختلال ایجاد میکند البته اینها را باید در نظر گرفت که با توجه به شرایط کرونا و بالا گرفتن سویه امیکرون خب یک مقدار زیادی میتواند تاثیر بگذارد و خیلی از آدمها نه به دلیل احساس عدم تعلق به انقلاب بلکه به دلایل پزشکی و منطقی ممکن است صلاح بدانند که به دلیل آسیب پذیری و مشکلات شان در راه پیمایی شرکت نکنند. اینها را باید به عنوان یک واقعیت در نظر بگیریم، ولی میشود گفت که متغیرهای متعددی دخالت دارند که این متغیرهای متعدد را باید با هم دیگر دید و حتما موفقیتهای دولت میتواند خیلی نقش داشته باشد در این که شرایطی را رقم بزند که مردم آن همراهی را داشته باشند.
پس فکر میکنید مسائل سیاسی نقش بیشتری دارد و مسائل اجتماعی و فرهنگی در اولویتهای بعدی قرار دارد! درسته؟
انتظاری: بله! البته اینها جدا از هم که نیستند. مسائل اجتماعی و فرهنگی به نوبهی خودش هست، ولی الان فشارهای اقتصادی وجود دارد الان خیلیها شغل ندارند. شغل دارند درآمد مکفی ندارند. گرانیها و رشد فزایندهی قیمت ها، وضعیتی که کالاها پیدا کردند خب وقتی مردم احساس کنند که کسی به کسی نیست و کسی نیست آنها را نجات دهد و کمک شان کند، شرایط کرونا که باعث شده است یک عده از کار بی کار شوند و وضعیت اقتصادی عدهای به هم بریزد همهی اینها در کنار نوع عملکرد سیاسی و رسانهای نقش دارد. رسانهها به خصوص رسانههای اجتماعی مثل اینستاگرام و تلگرام و واتساپ و دیگر رسانههای اجتماعی هم نقش ایفا میکنند اگر آنها را نادیده بگیریم میتواند آسیب زننده باشد.
سازمانهای حاکمیتی به جای اینکه در راهپیمایی ۲۲ بهمن بیایند خودشان را نشان دهند باید در رسانههای اجتماعی ایفای نقش کنند که اگر آنجا سکوت کرده باشند یا نقش فعال و موثری نداشته باشند خب دشمنان به خصوص در رسانههای اجتماعی این توانایی را دارند که مانع مشارکت مردم شوند
سازمانهای حاکمیتی به جای اینکه در راهپیمایی ۲۲ بهمن بیایند خودشان را نشان دهند باید در رسانههای اجتماعی ایفای نقش کنند که اگر آنجا سکوت کرده باشند یا نقش فعال و موثری نداشته باشند خب دشمنان به خصوص در رسانههای اجتماعی این توانایی را دارند که مانع مشارکت مردم شوند.
چطور میشود نسل جدید را برای این حضور تشویق کرد یا حتی ظرفیتهای اجتماعی را ارتقا داد؟
انتظاری: باید توجه داشته باشیم که نسل جدید یک دست نیست. نسل جدید متنوع است و هیچ وقت نباید به نسل جدید به عنوان گروه یک دست نگاه کرد. نسل جدید گروههایی هستند که بسیار بصیر و انقلابی و جلوتر از خیلی از مسوولین هستند و بعضیهای شان هستند که مرجعیت غرب را پذیرفته اند و بعضیها هستند که اساسا نسبت به مسائل روز بی تفاوت اند. برای هر کدام باید برنامهی جداگانهای را در نظر گرفت. برای بی تفاوت ها، برای وا زده ها، برای کسانی که مرجعیت غرب را پذیرفته اند برای هر کدام باید برنامه خاص خود را داشت. این لازمه اش این است که گروهها را به طور جداگانه مورد شناسایی قرار دهیم و ببینیم اینها مشکلات شان چیست. خیلی از مسائل و مشکلات ممکن است مسائل عاطفی باشد. خیلی وقتها احساس بی سرپرستی و احساس بی کسی باعث میشود که همدلی با انقلاب نداشته باشند.
این بحثها از جنس تبلیغات است. کسانی که کار تبلیغات انجام میدهند باید دانش آن را داشته باشند صرف تکرار یک شعار باعث ترغیب مردم به شرکت در راهپیمایی ۲۲ بهمن نمیشود. اینکه کجا ما این حرف را میزنیم مهم است. ارزیابی ام این است که خیلی از کسانی که دست اندرکار تبلیغات چه در سازمان تبلیغات چه در شهرداری و چه دستگاههایی که کار تبلیغات سیاسی و مذهبی انجام میدهند انگار درایتی در این زمینه ندارند. نمونه اش همین پرچمهایی است که در سطح شهر زده شده. خیلی خوب است پرچم ایران زده شود، ولی لزومی ندارد این پرچم همیشه برافراشته باشد. چه کسی گفته پرچم همیشه باید برافراشته باشد؟ مردم در مشکلات اقتصادی مدام پرچم ایران را میبینند که آن بالا است. میگویند پرچم ایران آن بالا است و ما بدبختیم! باید در زمانی که مردم رضایت دارند و آن بزنگاههایی که یک افتخاری، یک اتفاقی، یک برد تیم ملی یا چیزی شبیه به این اتفاق افتاده است، آن زمانها پرچمها برافراشته شوند.
معلوم نیست چه کسی برای اولین بار عقل ناقصش رسیده که این پرچم همیشه برافراشته باشد حالا کسی هم توجه نمیکند این ضد ملی و ضد پرچم است در حالی که تبلیغ منطق دارد و باید ظرافتهای آن لحاظ شود. باید یک رضایت نسبی به وجود بیاید بعد شما بیایی یک تبلیغی انجام دهی. وقتی مردم از شرایط دلخوراند احساس بدهکاری و بدبختی و فلاکت دارند بعد شما بیایی یک چیزهایی بگویی که باید این طور باشد و آن طور باشد خب به همه چیز فحش میدهند.
/انتهای پیام/