بررسی چیستی مسئولیت اجتماعی دانشگاه در گفتار فرهاد بیانی؛

دانشگاه باید مسئول باشد

دانشگاه باید مسئول باشد
در اساسنامه و در وب‌سایت دانشگاه‌های کشور، همه فقط به دنبال پیشرفت‌های کمی، بالارفتن رنکینگ، انجام فعالیت‌های مهم در حوزه فناوری، داشتن رتبه دانشگاهی در منطقه خاورمیانه، افزایش تعداد مقالات یا نوشتارهای بین‌المللی و... هستند.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ درباره مفهوم مسئولیت اجتماعی، تشتت آراء بسیار زیاد است. با توجه به اینکه مفهوم متقدمی هم نیست و تا اندازه بسیاری متأخر هم هست، اما دیدگاه‌های مختلفی در ارتباط با آن وجود دارد. دکتر فرهاد بیانی - عضو هیئت‌علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی - در این گفتار از نسبت مسئولیت اجتماعی و دانشگاهِ ایرانی می‌گوید.

 

مسئولیت نهاد علم در دانشگاه‌های بزرگ جهان

درباره مفهوم مسئولیت اجتماعی، تشتت آراء بسیار زیاد است. البته تعاریف متعددی در علوم‌انسانی و اجتماعی درباره مفهوم مسئولیت اجتماعی و دیگر مفاهیم رایج وجود دارد و نفس وجود اختلاف درباره این تعریف، موضوع تازه‌ای نیست. اصل اختلاف‌نظر درباره مفاهیم متعدد اتفاقاً بسیار هم بجاست. منظور از مسئولیت اجتماعی، آگاهی از اثرات و تأثیرات اجتماعی یک عمل معیّن است. این تعریف را می‌توان ناظر به علم - به‌ویژه در علوم‌انسانی و اجتماعی - در نظر گرفت. در حقیقت ما به دنبال بررسی اثرات اجتماعی کنش علمی اصحاب معرفت یعنی آن معرفت علمی که آنها تولید می‌کنند هستیم تا از رهگذر این اثرات اجتماعی به‌مثابه یک فرآورده معرفتی، دریابیم که تولیدات آنها چه پیامدهای اجتماعی با خود دارند.

اگر بخواهم به شکل مختصر تیترهای این حوزه را مرور کنم و مسائل را در بعد کلی اما به‌صورت اختصاری مورد اشاره قرار دهم، چهار بُعد مسئولیت‌های علم یا معرفت را باید بررسی کرد؛

موضوع اول، آموزش و موضوع دوم توجه به کیفیت زندگی و آموزش شهروندان است که در دانشگاه‌های مطرح جهانی به‌عنوان ویژن و میشن مدنظر است. بحث بعدی حوزه آموزش، اخلاق است که این را هم ذیل کنش علمی و معرفتی اصحاب معرفت به آن می‌پردازیم و آخرین مورد هم خدمات اجتماعی است. 

مسئولیت اجتماعی دانشگاه یعنی خدمت به جامعه در معنای عام جامعه آن و به عبارت روشن‌تر، تقدم منافع یا خیر جمعی در مقابل منافع فردی

پژوهش‌های کم اما با کیفیتی در باب نگاه دانشگاه‌ها و مراکز علمی جهان نسبت به مسئولیت اجتماعی علم و نهاد علمی انجام شده است. در دو پروژه که به طور خلاصه آن را بیان می‌کنم، این موارد تبیین و بررسی شده است. اساسنامه دانشگاه‌های خوب دنیا مانند ام‌آی‌تی، آکسفورد، منچستر و... در این پژوهش‌ها بررسی و بر اساس این بررسی، از این مطالعه تطبیقی یک خروجی گرفته شده است. در این پژوهش سؤال اصلی به‌صورت قیاسی این بوده است که مسئولیت اجتماعی نهادهای علمی از دید آنها چیست؟ پس از این فهم، به بررسی مسئولیت اجتماعی نهاد علم در کشورمان می‌پردازیم و سپس به اینجا می‌رسیم که ما در ایران چه فاصله‌ای با این نگاه داریم. آیا با آن نگاه جهانی که به هر حال نوعی از سنجش را داراست، همپوشانی داریم یا با آنها دچار فاصله و شکاف هستیم.

 

مسئولیت اجتماعی دانشگاه یعنی خدمت به همه

از جمله محورهای مرکزی که در این اساسنامه‌ها آمده این است: محیطی پویا و شاداب با توجه به کیفیت زندگی مردمی که می‌خواهند از فراورده‌های معرفتی آن استفاده کنند. شکل‌گیری جامعه مدنی دانشگاهی یکی از مسئولیت‌هایی است که دانشگاهیان برای خود قائل هستند. بلوغ روانی و فکری دانشجویان و مسئولیت‌پذیری آنها، کوشش اهالی دانشگاه برای تربیت دانشجویان مسئولیت‌پذیر، پایبندی به استانداردهای اخلاقی، یعنی کوشش برای اینکه ما در نهاد علم غیر از اینکه تولید معرفت تجربی کنیم، امر اخلاقی را نیز در کانون توجه داشته باشیم، در آنجا مهم است.

 

تقدم جمع بر فرد

شعار خیلی از دانشگاه‌های بزرگ، قدم‌زدن در مسیر شایسته‌سالاری به‌عنوان یک مسئولیت اجتماعی است

بحث شایسته‌سالاری نیز یکی از محورهای مرکزی بسیاری از مؤسسه‌ها و دانشگاه‌های معتبر جهانی است. شعار خیلی از دانشگاه‌های بزرگ، قدم‌زدن در مسیر شایسته‌سالاری به‌عنوان یک مسئولیت اجتماعی است. از دیدگاه این مؤسسات و دانشگاه‌ها، مسئولیت اجتماعی دانشگاه یعنی خدمت به جامعه در معنای عام جامعه آن و به عبارت روشن‌تر، تقدم منافع یا خیر جمعی در مقابل منافع فردی. این از جمله مصادیق همان مسئولیتی است که نهاد علم در این کشورها و فضای جهانی دارد. دستیابی به صداقت در خدمات و کمال در فرهنگ دانشگاهی نیز از جمله مواردی است که باز هم می‌توان آن را از نتایج مسئولیت اخلاقی دانشگاه دانست. اصالت بخشی به آزادی بیان و اندیشه در حوزه اندیشه‌ورزی و تلاش در مسیر پایان بخشیدن به موضوع تبعیض که می‌توانند مصادیق متعددی داشته باشند نیز از جمله مسئولیت‌های اجتماعی دانشگاه به‌حساب می‌آید.

 

رنکینگ و مقاله مهم‌تر از اخلاق!

همچنین در جامعه دانشگاهی ایرانی نیز مروری مختصر در همین موضوع انجام شده است. در اساسنامه و در وب‌سایت دانشگاه‌های کشور، همه فقط به دنبال پیشرفت‌های کمی، بالارفتن رنکینگ، انجام فعالیت‌های مهم در حوزه فناوری، داشتن رتبه دانشگاهی در منطقه خاورمیانه، افزایش تعداد مقالات یا نوشتارهای بین‌المللی و... هستند. به عبارتی دیگر ما بیشتر به دنبال پیشرفت علوم و نه پیشرفت اجتماعی بوده‌ایم.

در یک مقایسه بین دانشگاه‌های ایران و دنیا، اساساً به دو سطح متفاوت از کیفیت آرمان یا چشم‌انداز می‌رسیم. آنجا به دنبال خدمات اجتماعی، ارزش‌های اخلاقی و آرمان‌های معرفتی - حتی در ظاهر امر و به بیان اساسنامه‌ای - بوده و در دانشگاه‌های ایران، اغلب به دنبال رنکینگ، رتبه و تعداد مقالات هستند. این در واقع نگاه صرفاً کمیت زده‌ای است که اوضاع امروز را به این نقطه رسانده است؛ نقطه‌ای که مسئولیت اجتماعی دانشگاه در آن بسیار کمرنگ به چشم می‌آید.

 

تقلیل مشقت و تنویر حقیقت؛ مسئولیت‌های نهاد علم

به نظر من علم دو ساحت مسئولیت دارد. البته این دو از لحاظ اسمی دو مورد هستند، اما به نظرم قابل بسط هم می‌توانند باشند و مصادیق مختلفی در فضای اجتماعی و فرهنگی خواهند داشت. مورد اول؛ تنویر حقیقت و دیگری تقلیل مشقت است. منظورم از تنویر حقیقت، با همان نگاه دانشگاه هوم‌بولی[1] است. گرچه امروز به الگوی دانشگاه‌های نسل دوم، سوم، دانشگاه کارآفرینی و تجاری و... رسیده‌ایم، اما بنده همچنان معتقد به دانشگاه هوم‌بولی هستم. من معتقدم که کار نهاد علم، روشن‌کردن حقیقت است و آن چیزی حقیقت پنداشته می‌شود که در این نگاه بشود پیدایش کرد.

در حوزه فلسفه علوم اجتماعی، مکاتب و پارادایم‌های مختلف علوم اجتماعی نگاه بسیار متفاوتی نسبت به ماهیت حقیقت دارند و حول اینکه حقیقت، دست‌یافتنی هست یا نیست، بحث‌های بسیاری شده است. اجمالاً می‌توان گفت پس اساساً حقیقتی وجود دارد که اصحاب معرفت فکر می‌کنند دست‌یافتن، روشن‌کردن، تغییردادن، بیان‌کردن و بسط آن حقیقت در محیط دانشگاهی و غیردانشگاهی یکی از وظایف اساسی است که من برای نهاد علم به‌ویژه علوم‌انسانی و اجتماعی قائل هستم. این حقیقت باید شرطی داشته باشد؛ این حقیقت باید به تقلیل مشقت و مرارت بینجامد؛ حقیقتی که کمکی به کاهش آلام و دردها و مشقت‌های انسانی نکند، در واقع جایی در نهاد علم ندارد. با تلاش در مسیر دستیابی به این نوع حقیقت، در واقع میزانی از اخلاق را به علم تزریق می‌کنیم. چرا؟ زیرا من معتقدم که درون علم، گزاره‌های اخلاقی وجود ندارد. در علوم‌انسانی تجربی و علوم طبیعی تجربی، سابجکت (Subject) و موضوع موردمطالعه، ارتباطی با هنجارهای اخلاقی ندارند. در نتیجه باید از بیرون محیط علمی، هنجارهای اخلاقی را به آنها تزریق کنید؛ اما این هنجارهای اخلاقی، باید با گذر از گذرگاه جامعه علمی یا به تعبیر هابرماسی «اجتماعات علمی» تعیین‌کننده باشند. حقیقتی که باعث کاهش مرارت و مشقت شود یا به تعبیر هابرماسی «رهایی‌بخش» باشد، از نظر من می‌تواند دو مسئولیت اساسی علم در معنای عام به‌حساب بیاید.

 

ما زحمت می‌کشیم؛ پس هستیم!

در اساسنامه دانشگاه میشیگان صراحتاً ابراز شده که در این دانشگاه از طریق ریاضت برای دانشجویان، کارکنان و اساتید توانسته‌ایم سال‌ها در رتبه‌های بالایی باشیم

چهار پیش‌نیاز برای رسیدن به این دو هدف وجود دارد که تمرکز هر چهار مورد بر منش اصحاب معرفت است. بحث اول، ریاضت کار علمی است. در اساسنامه دانشگاه میشیگان صراحتاً ابراز شده که در این دانشگاه از طریق ریاضت برای دانشجویان، کارکنان و اساتید توانسته‌ایم سال‌ها در رتبه‌های بالایی باشیم؛ یعنی کسانی که در حوزه‌ای مشغول به کار هستند و جزء اصحاب معرفت‌اند، دست‌کم باید از سه منبع وسوسه‌انگیز قدرت، ثروت و شهرت دوری کنند. اینان برای اینکه بتواند تنویر حقیقت و تقلیل مشقت کنند، باید برخی دشواری‌ها از جمله دوری از همین سه موردی که گفتم را به جان بخرند. اصحاب معرفت برای اینکه بتوانند حقیقت را به طریقی بیان کنند که به نتیجه تغییر مشقت برسد، لازم است ساعت‌ها، روزها و ماه‌ها در اتاق کار خود بنشیند و کار پژوهشی انجام دهند. لازم است از برخی امتیازها، آورده‌های اقتصادی و قدرت فاصله بگیرند تا بتوانند به حقیقت نزدیک شوند. البته بحث ریاضت علمی در شرایط اقتصادی امروز جامعه ممکن است ایده‌ای آرمانی باشد.

نکته بعدی این است که ما باید در فضای نهاد علم به تربیت انسان‌های اخلاق‌مدار بیش از این توجه کنیم. ما بی‌اخلاقی را در حوزه اجتماع و جامعه داریم، اما موضوعی که برای من واقعاً مهم‌تر به‌حساب می‌آید، بی‌اخلاقی‌های اصحاب معرفت است. موضوعی که باید بیشتر با نگاه انتقادی به آن بپردازیم. نمی‌خواهم به بی‌اخلاقی‌هایی که در حوزه‌های آموزشی و پژوهشی مانند مناسبات غیرحرفه‌ای، تقلب علمی، قبیله‌گرایی دانشگاهی و... وجود دارد بپردازم؛ اما بر اساس همان آیین‌نامه‌های دانشگاه‌های مهم جهانی، تربیت نیروی اخلاقی بسیار مهم است که متأسفانه امروز در علوم اجتماعی و علوم‌انسانی کشور ما به آن پرداخته نشده است. من شک دارم که توضیحات پیرامون این موضوعات برآمده از ادبیات جامعه‌شناسی باشد و با تحولاتی که در حوزه نسبت دانش، ارزش، قدرت و... وجود دارد، رابطه‌ای برقرار کند. به‌عبارت‌دیگر ما اساساً به امر اخلاقی نپرداختیم، چون اینها در حوزه علم نیست، لذا کار ما هم نباید باشد!

 

منتقد باش تا ارزشمند باشی!

معرفت ورزی و اندیشه‌ورزی که جنبه انتقادی نداشته باشد، به درد فرد و جامعه نمی‌خورد.

مورد دیگر آن نحوه از اندیشه‌ورزی و تفکر انتقادی است که نتیجه آن رهایی سازی باشد. معرفت ورزی و اندیشه‌ورزی که جنبه انتقادی نداشته باشد، به درد فرد و جامعه نمی‌خورد. حرف اصلی اندیشه انتقادی این است که آنچه را بهنجار و طبیعی می‌پنداریم، بکوشیم تا نابهنجاری و غیرطبیعی بودنش را برملا کنیم. برای مثال ممکن است مناسبات جنسیتی در یک جامعه طبیعی و بهنجار بوده باشد. این تفکر باید بکوشد لایه‌ها و گرد و غبارها را بردارد و آن وجه نابهنجار این پدیده را به همه نشان دهد. مناسبات قدرت، مناسبات اقتصادی، مناسبات نابرابر دانشگاهی و... از جمله پدیده‌ها یا موضوعاتی هستند که باید مورد تفکر انتقادی قرار بگیرند.

 

اندیشه‌ورزی انتقادی و اخلاقی یعنی علم!

اینکه پروژه‌ای را انجام بدهم، بدون اینکه فکر کنیم پیامد آن برای جامعه چیست، غلط است

نکته آخر، تربیت کنشگری است که هم اندیشه‌ورز منتقد و هم کنشگر اخلاق‌مدار باشد. هم زیست ریاضت گونه نسبت به آن سه منبع داشته و هم مسئول باشد. یعنی کنشگری که نسبت به اتفاقات، رویدادها و مسائل و مشکلات پیرامون خود حساس باشد و تلاش کند در آن تنویر حقیقت و تقلیل مرارت داشته باشد. اینکه پروژه‌ای را انجام بدهم، بدون اینکه فکر کنیم پیامد آن برای جامعه چیست، غلط است. این باید برای پژوهشگر مهم باشد که این پروژه در ساختار جامعه، در ساختار یک گروه خاص برای قشر مشخصی یا مدت زمان مشخصی، پیامدش چیست؟ این نوع نگاه از مسئولیت اجتماعی می‌آید. اینکه صرفاً به نوشتن یک مقاله اکتفا نکنم و توجه کنم که آن مقاله به چه دردی می‌خورد، از جمله مصادیق مسئولیت اجتماعی در این راستاست.

 

[1] نگاه هومبولت به دنبال پرورش یک انسان حقیقت جو و نه آماده سازی فرد برای یک حرفه است. در نظر او با یگانگی آموزش و پژوهش شرایط برای پرورش یک انسان حقیقت جو فراهم می آید.

/ انتهای پیام /