باز شدن پای هوش مصنوعی به جنگ‌های جدید به قلم دو پژوهشگر آمریکایی؛

جهانی که آمریکا برای آن آماده نیست

جهانی که آمریکا برای آن آماده نیست
سرعت تحولات در استفاده از هوش مصنوعی در میدان جنگ، واقعاً شگفت‌انگیز است و آمریکا خود را با سرعت تحولات در این عرصه منطبق نکرده است.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ «هوش مصنوعی» به یکی از مؤلفه‌های مهم قدرت جهانی تبدیل شده است و سرمایه‌گذاری در آن می‌تواند جایگاه کشورها را در هرم توزیع قدرت جهانی طی دهه‌های آینده مشخص کند. کشورهایی که از سرمایه‌گذاری در این حوزه غفلت کنند، از فرایند توسعه جهانی، عقب مانده و هزینه‌های سنگینی را در عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و البته امنیتی متحمل خواهند شد. هر چه زمان می‌گذرد، هوش مصنوعی جای خود را در حوزه‌های مختلف باز می‌کند. یکی از مهم‌ترین حوزه‌هایی که قدرت‌های بزرگ، پی به اهمیت هوش مصنوعی در آن برده‌اند، عرصه نظامی است. «مارک میلی» [1] - رئیس ستاد ارتش آمریکا در سال‌های ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۳ و استاد مدعو دانشگاه پرینستون - و «اریک اشمیت» [2] - مدیرعامل و رئیس سابق گوگل و نویسنده همکار «هنری کیسینجر» در کتاب «عصر هوش مصنوعی و آینده ما انسان‌ها» [3] - در مقاله مشترکی که «Foreign Affairs» آن را منتشر کرده است، هشدار می‌دهند که آینده در حال تبدیل‌شدن به حال است و هوش مصنوعی، جای خود را در جنگ‌ها به‌سرعت باز کرده است. به گفته آنها، آمریکا از دشمنانش در استفاده نظامی از هوش مصنوعی عقب مانده است.
 

آینده به‌زودی می‌رسد

در میدان‌های نبرد اوکراین، آینده جنگ به‌سرعت در حال تبدیل‌شدن به حال خود است. هزاران پهپاد آسمان را پر کرده است. این پهپادها و اپراتورهای آنها، از سیستم‌های هوش مصنوعی برای اجتناب از روبه‌روشدن با موانع و شناسایی اهداف احتمالی استفاده می‌کنند. مدل‌های هوش مصنوعی، همچنین به اوکراین در پیش‌بینی محل حمله کمک می‌کنند. به لطف این سیستم‌ها، سربازان اوکراینی تانک‌ها را نابود کرده و هواپیماها را با اثربخشی ویرانگری سرنگون می‌کنند. واحدهای روسی، خود را تحت نظارت دائمی می‌بینند و خطوط ارتباطی آن‌ها نیز مانند اوکراین، مستعد اختلال توسط دشمن است. هر دو کشور، در حال رقابت برای توسعه فناوری‌های پیشرفته‌تری هستند که می‌توانند با حملات بی‌امان مقابله کنند و بر خطوط دفاعی دشمن خود غلبه نمایند.

جنگ‌های آینده دیگر منوط به این نخواهد بود که چه کسی می‌تواند بیشترین نیروی نظامی یا بهترین جت‌ها، کشتی‌ها و تانک‌ها را در اختیار بگیرد.

جنگ در اوکراین تنها جنگی نیست که در آن فناوری‌های جدید، ماهیت جنگ را تغییر می‌دهد. در میانمار و سودان، شورشیان و دولت، هر دو از وسایل نقلیه بدون سرنشین و الگوریتم‌ها برای مبارزه استفاده می‌کنند. در سال ۲۰۲۰، یک هواپیمای بدون سرنشین خودکار، مجهز به هوش مصنوعی ساخت ترکیه که توسط نیروهای تحت حمایت دولت لیبی وارد میدان شد، به جنگجویان در حال عقب‌نشینی حمله کرد؛ این حمله، شاید اولین حمله پهپادها بدون کمک انسان بود که انجام شد. در همان سال، ارتش آذربایجان از پهپادهای ساخت ترکیه و اسرائیل، همراه با مهمات پرسه‌زن (مواد منفجره طراحی شده برای قفل‌شدن بر روی یک هدف) برای تصرف منطقه مورد مناقشه «قره‌باغ کوهستانی» استفاده کرد. در غزه نیز، اسرائیل هزاران پهپاد متصل به الگوریتم‌های هوش مصنوعی مستقر کرده است.

سرعت تحولات در این حوزه بسیار شگفت‌انگیز است. جنگ، همیشه باعث نوآوری شده است؛ اما تغییرات امروزی، به طور غیرعادی سریع هستند و تأثیر بسیار بیشتری خواهند داشت. جنگ‌های آینده، دیگر منوط به این نخواهد بود که چه کسی می‌تواند بیشترین نیروی نظامی را داشته باشد یا بهترین جت‌ها، کشتی‌ها و تانک‌ها را در اختیار بگیرد؛ بلکه موفقیت در این جنگ‌ها به در اختیار داشتن سیستم‌های تسلیحاتی مستقل و الگوریتم‌های قدرتمند بستگی خواهد داشت.

متأسفانه، این آینده‌ای است که آمریکا برای آن آماده نیست. سربازان آمریکایی برای جنگیدن در این محیط آماده نیستند. جت‌ها، کشتی‌ها و تانک‌های آمریکا برای دفاع در برابر هجوم هواپیماهای بدون سرنشین مجهز نیستند. ارتش هنوز از هوش مصنوعی استقبال نکرده است. پنتاگون تقریباً ابتکار کافی برای اصلاح این ناکامی‌ها را ندارد و تلاش‌های کنونی آن بسیار کند پیش می‌رود. در همین حال، ارتش روسیه بسیاری از پهپادهای مجهز به هوش مصنوعی را در اوکراین مستقر کرده است و در ماه آوریل، چین بزرگ‌ترین بازسازی نظامی خود در تقریباً یک دهه گذشته را با تأکید جدید بر ایجاد نیروهای مبتنی بر فناوری اعلام کرد. آمریکا اگر بخواهد قدرت برتر جهانی باقی بماند، باید به سرعت مسیر خود را تغییر دهد. این کشور، باید ساختار نیروهای مسلح خود را اصلاح کند.

ارتش آمریکا باید تاکتیک‌ها و فرایندهای رهبری خود را بهسازی و اصلاح کند. آنها برای تهیه تجهیزات، به راه‌های جدیدی نیاز دارد. نیاز به سازماندهی و برنامه‌ریزی جدیدی هست و ارتش باید آموزش بهتر سربازان برای کار با هواپیماهای بدون سرنشین و استفاده از هوش مصنوعی را مدنظر قرار دهد. سیاست‌گذاران آمریکایی که عادت به اداره قدرتمندترین دستگاه دفاعی جهان دارند، ممکن است ایده بازنگری سیستمی را دوست نداشته باشند؛ اما ربات‌ها و هوش مصنوعی اینجا هستند تا بمانند. اگر آمریکا نتواند این انقلاب را رهبری کند، بازیگران بدخواه مجهز به فناوری‌های جدید، تمایل بیشتری برای حمله به این کشور خواهند داشت. وقتی این کار را انجام دهند، ممکن است موفق شوند. حتی اگر واشنگتن پیروز شود، خود را به طور فزاینده‌ای در محاصره سیستم‌های نظامی می‌بیند که برای حمایت از خودکامگی‌ها طراحی شده‌اند و احترام کمی برای ارزش‌های لیبرال قائل هستند؛ بنابراین، آمریکا باید نیروهای مسلح خود را تغییر دهد تا بتواند یک مزیت نظامی قاطع را حفظ کند و اطمینان حاصل نماید که ربات‌ها و هوش مصنوعی، به شیوه‌ای اخلاقی[4] استفاده می‌شوند.

 

تغییر یا از بین رفتن؟!

ماهیت جنگ مسلماً تغییرناپذیر است. تقریباً در هر درگیری مسلحانه، یک طرف به دنبال تحمیل اراده سیاسی خود بر دیگری از طریق خشونت سازمان‌یافته است. نبردها با اطلاعات ناقص انجام می‌شود. ارتش‌ها باید با پویایی دائمی، در حال نوسان از جمله در صفوف خود، بین آنها و دولت‌هایشان و بین آنها و مردم عادی مبارزه کنند. سربازان ترس، خونریزی و مرگ را تجربه می‌کنند. بعید است که این واقعیت‌ها حتی با معرفی ربات‌ها تغییر کند. اما شیوه‌های جنگ یعنی اینکه ارتش‌ها چگونه می‌جنگند، کجا و چه زمانی جنگ رخ می‌دهد و با چه سلاح‌ها و تکنیک‌های رهبری - می‌توانند تکامل یابند، می‌تواند در پاسخ به سیاست، جمعیت‌شناسی و اقتصاد تغییر کند. اختراع زین و نعل اسب، به ایجاد سواره‌نظام در قرن نهم قبل از میلاد کمک کرد و این اتفاق، میدان نبرد را فراتر از پهنه‌های مسطح مورد نیاز برای ارابه‌ها و به انواع جدیدی از زمین گسترش داد. معرفی کمان بلند که می‌توانست تیرها را در فواصل دورتری شلیک کند، مدافعان را قادر می‌ساخت تا زره‌های سنگین را سوراخ کرده و ارتش‌های در حال پیشروی را از دور نابود کنند. اختراع باروت در قرن نهم پس از میلاد، منجر به استفاده از مواد منفجره و سلاح گرم شد. در پاسخ، مدافعان هم استحکامات قوی‌تری ساختند و تأکید بیشتری بر تولید سلاح داشتند. با انقلاب صنعتی که منجر به ایجاد مسلسل‌ها، کشتی‌های بخار و رادیوها شد، تأثیر فناوری بیش از پیش شد. در نهایت، انقلاب صنعتی، به اختراع وسایل نقلیه موتوری و زرهی، هواپیماها و موشک‌ها منجر شد.

عملکرد ارتش‌ها، اغلب به این بستگی دارد که چگونه آنها خود را با نوآوری‌های فناورانه سازگار کنند.

عملکرد ارتش‌ها اغلب به این بستگی دارد که چگونه آنها با نوآوری‌های فناورانه سازگار شده و آنها را اتخاذ می‌کنند. به‌عنوان‌مثال، در طول انقلاب آمریکا، «ارتش قاره‌ای» [5] تیرهایی را در حجم انبوه به‌سوی بریتانیا شلیک کرد و سپس با سرنیزه‌های ثابت به جلو حمله کرد. این تاکتیک، موفقیت‌آمیز بود؛ زیرا نیروهای قاره‌ای توانستند قبل از آمادگی مجدد انگلیسی‌ها، از فواصل بین خطوط مخالف عبور کنند. اما در جنگ داخلی، تفنگ‌ها با لوله‌های تفنگی جایگزین شدند که زمان بسیار کمتری برای بارگیری مجدد می‌برد و دقیق‌تر هستند. در نتیجه، ارتش‌های مدافع، توانستند پیاده‌نظام در حال پیشروی را از بین ببرند. ژنرال‌های هر دو طرف، تاکتیک‌های خود را بر اساس آن تنظیم کردند؛ برای مثال، از تک‌تیراندازها و استحکامات دفاعی مانند سنگرها استفاده کردند. تصمیمات آنها، راه را برای جنگ خندق در جنگ جهانی اول هموار کرد.

انطباق فناوری نیز برای جنگ جهانی دوم ضروری بود. تا پیش از آن جنگ، همه کشورهای پیشرفته به فناوری‌های جدید وسایل نقلیه موتوری، تانک‌های زرهی، هواپیما و رادیو دسترسی داشتند؛ اما ارتش آلمان در ساخت این اجزا پیش‌گام بود. دکترین جنگی جدید آنها که معمولاً به آن حمله «رعدآسا» [6] می‌گویند، شامل بمباران‌های هوایی بود که خطوط ارتباطی و تدارکاتی را مختل می‌کرد و به دنبال آن، حملات خودروهای زرهی و پیاده‌نظام از خطوط متفقین عبور می‌کردند. در نتیجه، آلمانی‌ها توانستند تقریباً تمام اروپا را در مدت ۱۸ ماه تسخیر کنند؛ البته آنها در «استالینگراد» توسط ارتش شوروی که مایل بود تلفات زیادی بدهد، متوقف شدند.

در واکنش، متفقین باید تاکتیک‌ها و ترکیبات مشابهی را استفاده می‌کردند. آنها باید «قدرت نوآوری» خود یعنی توانایی اختراع، تطبیق و پذیرش فناوری‌های جدید را سریع‌تر از رقبا نشان می‌دادند. آنها در نهایت موفق شدند که نیروهای خود را مکانیزه کنند، راه‌های ارتباطی بهتری را توسعه دهند، از مقادیر زیادی نیروی هوایی استفاده کنند و در مورد آمریکایی‌ها، اولین بمب‌های هسته‌ای جهان را بسازند و به کار گیرند. آنها سپس توانستند نیروهای محور را در چندین میدان به طور هم‌زمان شکست دهند. تلاش متفقین باورنکردنی بود و بااین‌حال، آنها هنوز به شکست نزدیک بودند. اگر آلمان ظرفیت صنعتی خود را کارآمدتر مدیریت می‌کرد، انتخاب‌های استراتژیک بهتری انجام می‌داد یا آمریکا را در زمینه سلاح اتمی شکست می‌داد، نوآوری اولیه برلین می‌توانست تعیین‌کننده باشد. ممکن است اکنون نتیجه جنگ جهانی دوم از پیش تعیین شده به نظر برسد؛ اما همان‌طور که «دوک ولینگتون» [7] در مورد نتیجه نبرد «واترلو» [8] بیش از یک قرن پیش از آن گفته بود، این یک اتفاق نزدیک بود.

 

ربات‌ها به‌جای انسان‌ها

این که کدام یک از نوآوری‌ها در آیندة جنگ‌های جهان مؤثر هستند، برای نظامیان دشوار بود؛ اما امروز پیش‌بینی‌ها آسان‌تر است. هواپیماهای بدون سرنشین در همه‌جا حضور دارند و ربات‌ها به طور فزاینده‌ای مورداستفاده قرار می‌گیرند. جنگ‌های غزه و اوکراین نشان داده است که هوش مصنوعی در حال تغییر شیوه مبارزه دولت‌ها است. درگیری بزرگ بعدی، احتمالاً شاهد ادغام عمده هوش مصنوعی در هر جنبه‌ای از برنامه‌ریزی و اجرای نظامی خواهد بود. به‌عنوان‌مثال، سیستم‌های هوش مصنوعی می‌توانند هزاران بار رویکردهای مختلف تاکتیکی و عملیاتی را شبیه‌سازی کنند و دورة بین آماده‌سازی و اجرا را به‌شدت کوتاه کنند.

جنگ‌های غزه و اوکراین، نشان داد که هوش مصنوعی در حال تغییر شیوه مبارزه دولت‌ها است.

ارتش چین مدتی قبل یک مرکز فرماندهی هوش مصنوعی ایجاد کرده است که در بازی‌های جنگ مجازی در مقیاس بزرگ دارای قدرتی عالی است. اگرچه پکن، سیستم‌های هوش مصنوعی را از انتخاب در موقعیت‌های زنده منع می‌کند، اما می‌تواند درس‌هایی را که از شبیه‌سازی‌های مجازی بسیاری می‌آموزد، فراگرفته و آن‌ها را در اختیار تصمیم‌گیرندگان انسانی قرار دهد. چین ممکن است در نهایت مانند سایر کشورها به مدل‌های هوش مصنوعی اختیار انتخاب بدهد. سربازان می‌توانند در دفاتر خود قهوه بنوشند و صفحه‌نمایش‌های دور از میدان جنگ را زیر نظر بگیرند؛ زیرا یک سیستم هوش مصنوعی، انواع ماشین‌های جنگی رباتیک را مدیریت می‌کند. اوکراین قبلاً به دنبال این بوده است که تا آنجا که می‌تواند، وظایف خطرناک خط مقدم را به ربات‌ها واگذار کند تا نیروی انسانی کمیاب را حفظ نماید.

تکنولوژی تاکنون بر قدرت دریایی و نیروی هوایی در قالب پهپادهای دریایی و هوایی متمرکز بوده است؛ اما به‌زودی در جنگ زمینی هم به کار گرفته خواهد شد. در آینده، مرحله اول هر جنگی احتمالاً توسط ربات‌های زمینی هدایت خواهد شد که قادر به انجام همه چیز از شناسایی گرفته تا حملات مستقیم هستند. روسیه قبلاً وسایل نقلیه زمینی بدون سرنشینی را مستقر کرده است که می‌توانند موشک‌های ضدتانک، نارنجک و پهپادها را پرتاب کنند. اوکراین از ربات‌ها برای تخلیه مجروحان و خنثی‌سازی مواد منفجره استفاده می‌کند. نسل بعدی ماشین‌ها، توسط سیستم‌های هوش مصنوعی هدایت می‌شوند که از حسگرهای ربات‌ها برای نقشه‌برداری از میدان جنگ و پیش‌بینی نقاط حمله استفاده می‌کنند.

حتی زمانی که سربازان انسانی در نهایت مداخله کنند، آنها توسط پهپادهای هوایی کنترل‌دار هدایت می‌شوند. این پهپادها می‌توانند به شناسایی دشمن کمک کنند. این اتفاق قبلاً در اوکراین محقق شده است. آنها برای پاک‌سازی میدان‌های مین، جذب اولین رگبارهای دشمن و افشای دشمنان پنهان به ماشین‌آلات متکی خواهند بود. اگر جنگ روسیه علیه اوکراین به سایر بخش‌های اروپا گسترش یابد، موج اول ربات‌های زمینی و پهپادهای هوایی، می‌تواند ناتو و روسیه را موفق به نظارت بر خط مقدم، بسیار گسترده‌تر از آنچه انسان‌ها به‌تنهایی می‌توانند حمله یا دفاع کنند، کرده باشد.

فناوری جنگی می‌تواند برای نجات جان غیرنظامیان ضروری باشد. از لحاظ تاریخی، جنگ‌ها در زمین‌های باز که افراد کمی در آن زندگی می‌کردند، انجام می‌شد و به پیروزی می‌رسید؛ اما ازآنجایی‌که شهرنشینی جهانی، افراد بیشتری را به شهرها می‌کشاند و بازیگران غیردولتی به سمت تاکتیک‌های چریکی شهری می‌روند، میدان‌های نبرد تعیین‌کننده آینده، احتمالاً مناطق پرجمعیت‌تری خواهد بود. چنین جنگی بسیار مرگبارتر است؛ بنابراین به سلاح‌های رباتیک بیشتری نیاز دارد. نظامیان باید ربات‌های کوچک و قابل مانور - مانند سگ‌های رباتیک - را در خیابان‌ها مستقر کنند و با هواپیماهای بدون سرنشین، آسمان را برای کنترل مواضع شهری پر کنند. آنها توسط الگوریتم‌هایی هدایت می‌شوند که می‌توانند داده‌های بصری را پردازش کنند و در کسری از ثانیه تصمیم بگیرند. اسرائیل[9] با استفاده از اولین ازدحام پهپادهای واقعی در غزه در سال ۲۰۲۱ به توسعه این فناوری کمک کرده است.

حمله موشکی و پهپادی ایران به اسرائیل، حداکثر ۱۰۰ میلیون دلار هزینه داشت؛ اما تلاش‌های آمریکا و اسرائیل برای رهگیری این حملات، بیش از ۲ میلیارد دلار هزینه روی دستشان گذاشت.

استفاده از سلاح‌های بدون سرنشین، به دلیل دیگری نیز ضروری است: ارزان‌بودن آنها. هواپیماهای بدون سرنشین، نسبت به جت‌های نظامی سنتی، سلاح‌های مقرون‌به‌صرفه‌تری هستند. به‌عنوان‌مثال، یک پهپاد «MQ-9» تقریباً یک‌چهارم قیمت یک جت جنگنده F-35 است؛ درحالی‌که پهپاد «MQ-9» یکی از گران‌ترین سلاح‌های این دسته است. یک پهپاد ساده کنترل‌دار، می‌تواند فقط ۵۰۰ دلار قیمت داشته باشد. یک تیم ده‌تایی از این نوع پهپادها می‌تواند تانک ۱۰ میلیون‌دلاری روسیه را در اوکراین زمین‌گیر کند. در طول چند ماه گذشته، بیش از دو سوم تانک‌های روسی در اوکراین توسط چنین پهپادهایی منهدم شدند.

این مقرون‌به‌صرفه بودن، می‌تواند به دولت‌ها اجازه دهد تا دسته‌هایی از پهپادها را که برای نظارت یا جنگ طراحی شده‌اند، بدون این که نگران ازبین‌رفتن و فرسایش آنها باشند، به میدان جنگ بفرستند. این دسته‌ها می‌توانند سیستم‌های دفاع هوایی قدیمی را که برای ساقط کردن صدها شیء به طور هم‌زمان طراحی نشده‌اند، تحت‌تأثیر قرار دهند. حتی زمانی که سیستم‌های دفاعی به این حملات غلبه می‌کنند، هزینه دفاع در برابر انبوه ازدحام پهپادها بسیار بیشتر از هزینه حمله برای دشمن خواهد بود. حمله موشکی و پهپادی ایران به اسرائیل در ماه آوریل، حداکثر ۱۰۰ میلیون دلار هزینه داشت؛ اما تلاش‌های رهگیری آمریکا و اسرائیل بیش از ۲ میلیارد دلار هزینه داشته است.

مقرون‌به‌صرفه بودن این سلاح‌ها، حمله را بسیار آسان‌تر می‌کند و به نوبه خود، به بازیگران غیردولتی قدرت می‌دهد. در سال ۲۰۱۶، تروریست‌های داعش از پهپادهای ارزان‌قیمت برای مقابله با پیشروی‌های مورد حمایت آمریکا در شهر رقه سوریه و شهر موصل عراق استفاده کردند و مهماتی به اندازه یک نارنجک را از آسمان پرتاب کردند و مانع پیشروی نیروهای دموکراتیک سوریه شدند.

امروزه گروه‌های تحت حمایت ایران از هواپیماهای بدون سرنشین برای حمله به پایگاه‌های هوایی آمریکا در عراق استفاده می‌کنند. همچنین حوثی‌ها - یک گروه نظامی که کنترل بسیاری از یمن را در دست دارند - پهپادها را برای حمله به کشتی‌ها در دریای سرخ می‌فرستند. حملات آنها هزینه حمل‌ونقل از آسیا به اروپا را سه برابر کرده است. گروه‌های دیگری مانند بوکوحرام در نیجریه و الشباب در سایر نقاط آفریقا نیز به‌زودی می‌توانند وارد عمل شوند و حملات منطقه‌ای بیشتری انجام دهند. پهپادها به گروه‌های فراتر از خاورمیانه و آفریقا نیز کمک می‌کنند. یک ائتلاف متشکل از شبه‌نظامیان طرف‌دار دموکراسی در میانمار، از پهپادهای تجاری تغییر کاربری داده شده، برای مبارزه با نیروی هوایی ارتش که زمانی ترسناک بود، استفاده می‌کند. اوکراین نیز از هواپیماهای بدون سرنشین به‌ویژه در سال اول جنگ استفاده کرده است.

در صورت حمله آبی - خاکی به چین، پهپادها می‌توانند به تایوان نیز کمک کنند. اگرچه بعید است پکن در چند سال آینده به این جزیره حمله کاملی کند، رئیس‌جمهور چین - «شی جین پینگ» - به ارتش کشورش دستور داده است تا سال ۲۰۲۷ برای حمله به تایوان خود را آماده کنند. برای متوقف کردن چنین حمله‌ای، تایوان و متحدانش باید در مدت‌زمان بسیار کوتاهی به تعداد زیادی کشتی تهاجمی دشمن حمله کنند. سیستم‌های بدون سرنشین در زمین، دریا و هوا، ممکن است تنها راه‌حل برای انجام این کار به طور مؤثر باشد؛ در نتیجه، متحدان تایوان باید تسلیحات مورداستفاده در اوکراین را با نوع جدیدی از میدان جنگ تطبیق دهند. بر خلاف اوکراینی‌ها که عمدتاً در زمین و هوا جنگیده‌اند، تایوانی‌ها به پهپادهای زیرآبی و مین‌های دریایی خودکاری متکی خواهند بود که می‌توانند به‌سرعت در میدان نبرد حرکت کنند. پهپادهای هوایی آنها باید قادر به پرواز طولانی‌تری در بخش‌های بزرگ‌تر اقیانوس باشند. دولت‌های غربی در حال توسعه چنین پهپادهایی هستند و به محض آماده‌شدن این مدل‌های جدید، تایوان و متحدانش باید آنها را به‌صورت انبوه تولید کنند.

 

هیچ دولتی آماده نیست

هیچ دولتی آمادگی کامل برای جنگ‌های آینده را ندارد. هیچ کشوری شروع به تولید سخت‌افزار موردنیاز خود برای تسلیحات رباتی در مقیاس بزرگ نکرده است. هیچ کشوری هنوز نرم‌افزار موردنیاز برای سلاح‌های خودکار را ایجاد نکرده است؛ اما برخی از کشورها، از سایرین در این زمینه جلوتر هستند. متأسفانه دشمنان آمریکا، از بسیاری جهات در این عرصه پیشتاز هستند. روسیه با کسب تجربه در اوکراین، تولید پهپادهای خود را به طرز چشمگیری افزایش داده است و اکنون از وسایل نقلیه بدون سرنشین به میزان زیادی در میدان جنگ استفاده می‌کند. چین بر بازار پهپادهای تجاری جهانی تسلط دارد؛ شرکت چینی «DJI» حدود ۷۰ درصد از تولید پهپادهای تجاری جهانی را کنترل می‌کند و به دلیل ساختار اقتدارگرایانه چین، ارتش چین به‌ویژه در پیشبرد تغییرات و اتخاذ مفاهیم جدید، مهارت نشان داده است.

وقتی صحبت از هوش مصنوعی به میان می‌آید، آمریکا همچنان دارای بالاترین کیفیت در سیستم‌ها است و بیشترین هزینه را برای آنها می‌کند. بااین‌حال، چین و روسیه به‌سرعت در حال به‌دست‌آوردن موقعیت برتر در این زمینه هستند. آمریکا باید بر موانع بوروکراتیک و صنعتی برای استقرار اختراعات خود در میدان نبرد مبارزه کند. در نتیجه، ارتش ایالات متحده در معرض خطر جنگیدن در عرصه‌ای قرار می‌گیرد که در آن، آموزش درجه یک و تسلیحات متعارف برتر، اثربخشی کمتری را دارد. به‌عنوان‌مثال، سربازان آمریکایی، آمادگی کامل برای عملیات در میدان نبردی را نداشته‌اند که در آن هر حرکت آنها قابل‌مشاهده باشد و بتواند به‌سرعت توسط هواپیماهای بدون سرنشین که در بالای سرشان در پرواز هستند، مورد هدف قرار گیرند. این بی‌تجربگی، به‌ویژه در میدان‌های جنگ باز مانند اوکراین و همچنین سایر کشورهای اروپای شرقی یا در گستره‌ای وسیع در قطب شمال، خطرناک خواهد بود. ارتش آمریکا همچنین در میدان‌های نبرد شهری آسیب‌پذیر خواهد بود؛ جایی که دشمنان می‌توانند به‌راحتی، خطوط ارتباطی ایالات متحده را قطع کنند و بسیاری از سلاح‌های آمریکایی در آن‌ها کاربرد کمتری دارند.

برنامه‌ریزان نظامی آمریکا به این نتیجه رسیده‌اند که دورانی که واشنگتن می‌توانست با قدرت آتش بسیار زیاد، دشمنان خود را نابود کند، به پایان رسیده است.

حتی در دریا، آمریکا در برابر پیشرفت‌های دشمنان خود آسیب‌پذیر خواهد بود. موشک‌های مافوق‌صوت چین می‌توانند ناوهای هواپیمابر آمریکا را قبل از خروج از «پرل هاربر» غرق کنند. پکن در حال حاضر در حال استقرار سیستم‌های نظارتی و جنگ الکترونیک مبتنی بر هوش مصنوعی است که می‌تواند به این کشور، برتری دفاعی نسبت به آمریکا در کل اقیانوس هند و اقیانوس آرام بدهد. در هوا جنگنده‌های توانمند اما پرهزینه «F-35»، ممکن است با انبوهی از پهپادهای ارزان‌قیمت مبارزه کند. همین‌طور تانک‌های «آبرامز» و زره‌پوش سنگین «برادلی» روی زمین می‌تواند توسط این پهپادهای ارزان‌قیمت نابود شوند. با توجه به این واقعیت‌های ناگوار، برنامه‌ریزان نظامی آمریکا حق دارند به این نتیجه برسند که دوران کمپین‌های «شوک و وحشت» [10] - که در آن واشنگتن می‌توانست با قدرت آتش بسیار زیاد، دشمنان خود را نابود کند - به پایان رسیده است.

 برای جلوگیری از منسوخ‌شدن، ارتش آمریکا نیاز به اصلاحات اساسی دارد. پنتاگون می‌تواند با تغییردادن فرآیندهای خود برای دستیابی به نرم افزار و سلاح شروع کند. فرآیند خرید کنونی آن برای انطباق با تهدیدات به سرعت در حال توسعه، بیش از حد بوروکراتیک، ریسک گریز و کند است. برای مثال، این فرایندها بر چرخه‌های تدارکات ده ساله متکی است که می‌تواند آن را در سیستم‌ها و قراردادهای خاص، مدت‌ها پس از تکامل اساسی فناوری قفل کند. به جای آن، باید در صورت امکان معاملات کوتاه‌تری را انجام دهد. آمریکا باید به دنبال خرید از مجموعه گسترده‌تری از شرکت‌ها باشد. در سال 2022، شرکت‌های «لاکهید مارتین»، «آر تی ایکس»، «جنرال داینامیکس»، «بوئینگ» و «نورثروپ گرومن» بیش از 30 درصد از کل پول قرارداد وزارت دفاع را دریافت کردند. در مقابل، سازندگان جدید اسلحه، به ندرت سهمی از این قراردادها دریافت کردند. در سال گذشته، کمتر از یک درصد از تمام قراردادهای وزارت دفاع به شرکت‌های دارای پشتوانه سرمایه‌گذاری تعلق گرفت. این شرکت‌ها، عموماً نوآورتر از همتایان بزرگ‌تر خود هستند. این درصدها باید به مراتب دقیق‌تر و بهتر باشند. بعید است که نسل بعدی پهپادهای کوچک و ارزان توسط شرکت‌های دفاعی سنتی طراحی شوند؛ چرا که انگیزه تولید تجهیزات فانتزی اما گران قیمت را ندارند. آنها به احتمال زیاد - همانطور که جنگ اوکراین نشان داد-  توسط استارت آپ‌های کوچک تحت حمایت دولت‌ها توسعه خواهند یافت.

با این حال، برای تطبیق با آینده، آمریکا باید اقداماتی بیش از اصلاح روش خرید تسلیحات انجام دهد. همچنین باید ساختارهای سازمانی و سیستم‌های آموزشی ارتش را تغییر دهد. آمریکا باید زنجیره فرماندهی پیچیده و سلسله مراتبی خود را انعطاف پذیرتر کند و به واحدهای کوچک و بسیار متحرک، استقلال بیشتری بدهد. این واحدها باید دارای رهبرانی باشند که آموزش لازم را دیده و قدرت لازم برای اتخاذ تصمیمات جنگی حیاتی را داشته باشند. چنین واحدهایی، زیرک‌تر و چابک‌تر خواهند بود؛ یک مزیت حیاتی با توجه به سرعت بالای جنگ‌های مبتنی بر هوش مصنوعی، هوش و سرعت عمل بالاتر است.

همچنین اگر دشمنان، خطوط ارتباطی آنها با مقر را مختل کنند، احتمال فلج شدن آنها کمتر است. این واحدها باید با پلتفرم‌های جدید مانند هواپیماهای بدون سرنشین متصل شوند تا بتوانند تاحدامکان مؤثر عمل کنند. سیستم‌های خودگردان نیز می‌توانند به بهبود آموزش کمک کنند. نیروهای ویژه آمریکا، الگوی احتمالی برای نحوه عملکرد این واحدها هستند.

 

ریسک‌ها و پاداش‌ها

این عصر جدید جنگی دارای مزایای هنجاری خواهد بود. پیشرفت در فناوری، دقیقاً می‌تواند منجر به بمباران‌های هوایی و حملات توپخانه‌ای بی‌رویه کمتری شود و هواپیماهای بدون سرنشین می‌توانند جان سربازان را در نبرد نجات دهند. اما میزان تلفات غیرنظامیان در غزه و اوکراین، این تصور را ایجاد می‌کند که درگیری‌ها در مجموع مرگبارتر می‌شوند؛ به‌ویژه زمانی که به مناطق شهری می‌روند.

ظهور جنگ هوش مصنوعی، «جعبه پاندورا» [11] را از مسائل اخلاقی و قانونی باز می‌کند. برای مثال، یک دولت استبدادی می‌تواند به‌راحتی سیستم‌های هوش مصنوعی را که برای جمع‌آوری اطلاعات در نبرد طراحی شده‌اند، در اختیار بگیرد و آن‌ها را علیه مخالفان سیاسی خود به کار بگیرد. به‌عنوان‌مثال، شرکت چینی «DJI»، با نقض حقوق بشر علیه اویغورهای چینی مرتبط بوده است و گروه شبه‌نظامی «واگنر» - مرتبط با روسیه - به ارتش مالی کمک کرده است تا حملات هواپیماهای بدون سرنشین علیه غیرنظامیان را انجام دهد.

این نگرانی‌ها تنها به دشمنان آمریکا محدود نمی‌شود. ارتش اسرائیل از یک برنامه هوش مصنوعی به نام «اسطوخودوس» [12] برای شناسایی شبه‌نظامیان احتمالی و هدف قراردادن خانه‌های آنها با حملات هوایی در غزه پرجمعیت استفاده کرده است. این برنامه، نظارت انسانی کمی دارد. باتوجه‌به گزارش «مجله +۹۷۲» [13]، افراد فقط ۲۰ ثانیه برای مجوز هر حمله وقت می‌گذارند.

در بدترین سناریو، جنگ با هوش مصنوعی حتی می‌تواند بشریت را به خطر بیندازد. بازی‌های جنگی که با مدل‌های هوش مصنوعی شرکت‌هایی مثل «OpenAI»، «متا» و «Anthropic» انجام شده‌اند، نشان داده‌اند که مدل‌های هوش مصنوعی در مقایسه با بازی‌های انجام‌شده توسط انسان، به طور ناگهانی به جنگ جنبشی، از جمله جنگ هسته‌ای، تبدیل می‌شوند. اگر واقعاً از این سیستم‌های هوش مصنوعی استفاده شود، نیازی به تخیل زیادی نیست تا ببینید که چگونه اوضاع می‌تواند به طرز وحشتناکی اشتباه پیش برود. در سال ۱۹۸۳، یک سیستم شناسایی موشک شوروی، نوری را که از ابرها به‌عنوان یک حمله هسته‌ای دریافتی منعکس می‌شد، طبقه‌بندی کرد. خوشبختانه، ارتش شوروی یک سرباز انسانی مسئول پردازش هشدار داشت که تشخیص داد این هشدار نادرست است؛ اما در عصر هوش مصنوعی، ممکن است انسانی وجود نداشته باشد که کار سیستم را دوباره بررسی کند.

این‌طور به نظر می‌رسد که خوشبختانه چین و آمریکا تشخیص داده‌اند که باید در زمینه هوش مصنوعی همکاری کنند. پس از نشست نوامبر ۲۰۲۳، جو بایدن - رئیس‌جمهور آمریکا - و «شی جین پینگ» - رئیس‌جمهور چین - متعهد شدند که مشترکاً در مورد مسائل مربوط به خطرات و ایمنی هوش مصنوعی گفتگو کنند و اولین دور مذاکرات در ماه می ۲۰۲۴ در ژنو برگزار شد. این گفتگو ضروری است. حتی اگر همکاری بین دو ابرقدرت از حد کمی شروع شود و شاید چیزی جز ایجاد زبان مشترک در مورد استفاده از هوش مصنوعی در جنگ به دست نیاید، باز هم می‌تواند پایه‌های چیز بزرگ‌تر را ایجاد کند. در طول جنگ سرد - دوران رقابت قدرت‌های بزرگ که به طور قابل‌توجهی شدیدتر از رقابت فعلی آمریکا و چین بود - اتحاد جماهیر شوروی و آمریکا توانستند یک رژیم قوی از اقدامات ایمنی هسته‌ای ایجاد کنند. همچون شوروی، مقامات چین انگیزه‌هایی برای همکاری با واشنگتن برای کنترل سلاح‌های جدید دارند. آمریکا و چین دیدگاه‌های جهانی متفاوتی دارند، اما هیچ یک از آنها نمی‌خواهند تروریست‌ها، ربات‌های خطرناکی را در اختیار بگیرند. آنها همچنین ممکن است بخواهند دیگر کشورها را از دستیابی به این فناوری منع کنند. قدرت‌های بزرگی که دارای فناوری نظامی مهیبی هستند، تقریباً همیشه علاقة مشابهی به حفظ آن دارند. حتی اگر چین همکاری نکند، آمریکا باید اطمینان حاصل کند که هوش مصنوعی نظامی خود تحت کنترل‌های سخت‌گیرانه است. آنها باید مطمئن شوند که سیستم‌های هوش مصنوعی می‌توانند بین اهداف نظامی و غیرنظامی تمایز قائل شوند و باید آنها را تحت فرمان انسان نگه دارند. آمریکا باید به طور مداوم، سیستم‌ها را آزمایش و ارزیابی کند تا تأیید کند که آنها همان‌طور که در شرایط واقعی در نظر گرفته شده است، عمل می‌کنند. آمریکا باید سایر کشورها - متحدان و دشمنان را به طور یکسان - برای اتخاذ رویه‌های مشابه تحت‌فشار قرار دهد. در صورت امتناع سایر کشورها، واشنگتن و شرکای آن باید از محدودیت‌های اقتصادی برای محدودکردن دسترسی آنها به هوش مصنوعی نظامی استفاده کنند.

نسل بعدی سلاح‌های خودمختار، باید مطابق با ارزش‌های لیبرال و احترام همگانی به حقوق بشر ساخته شود و این مستلزم رهبری تهاجمی آمریکا است. جنگ زشت، وحشیانه و اغلب بسیار طولانی است. این یک توهم است که فکر کنیم فناوری، ماهیت اصلی درگیری انسانی را تغییر خواهد داد؛ اما خصوصیات جنگ‌ها هم به‌سرعت و هم به طور اساسی در حال تغییر است. آمریکا نیز باید تغییر کند و سازگار شود و مقامات آمریکایی باید سریع‌تر از دشمنان کشورشان این کار را انجام دهند. هر چند که واشنگتن دقیقاً آن را درک نخواهد کرد، اما باید کمتر از دشمنانش اشتباه کند.


[1] . MARK A. MILLEY
[2] . ERIC SCHMIDT
[3] . The Age of AI and Our Human Future
[4] . نویسنده مدعی است که نگرانی اصلی آمریکا استفاده اخلاقی از هوش مصنوعی در جنگ است؛ با این حال، تاریخ جنگ های جهان که آمریکا آنها را شروع کرده یا در آنها مشارکت داشته است، نشان می دهد که این کشور، متهم ردیف اول استفاده از فناوری در کشتار مردم است. حمله اتمی به هیروشیما و ناکازاکی، جنگ ویتنام، جنگ های عراق و افغانستان و حملات پهپادی در عراق، سوریه، پاکستان، افغانستان و یمن و دست آخر، حمایت از نسل کشی ملت فلسطین در جنگ غزه، نشان می دهد که آمریکا هیچ ارزشی برای اصول اخلاقی قائل نیست.
[5] . Continental Army:  «ارتش قاره‌ای»  به نیروهای داوطلب مستعمرات سیزده‌گانه آمریکا در جنگ با ارتش بریتانیا در جریان انقلاب آمریکا گفته می‌شود. فرماندهی این ارتش، بر اساس حکم کنگره قاره‌ای، بر عهده ژنرال «جرج واشینگتن» بود. پیروزی ارتش قاره‌ای در سال ۱۷۸۳، زمینه استقلال واقعی ایالات متحده آمریکا را فراهم کرد.
[6] . blitzkrieg
[7] . Duke of Wellington
[8] . Waterloo
[9] . اسرائیل در طول جنگ کنونی و جنگ قبلی در سال 2021، با استفاد از پهپادها، فجایع زیادی را علیه مردم فلسطین مرتکب شده است. پهپادهای مجهز به هوش مصنوعی در شناسایی افراد و مکان ها بدون رعایت کوچکترین اصول اخلاقی و با هدف گرفتن تلفات در بالاترین میزان، منجر به کشتار وسیع مردم فلسطین شده اند. اکثر قربانیان حملات پهپادی اسرائیل در غزه را زنان و کودکان تشکیل می دهند.
[10] . shock and awe
[11] . pandora’s box : «جعبه ی پاندورا» به مشکلات و مصائبی سخت و غیر منتظره اشاره دارد. بازکردن جعبه ی پاندورا یعنی شروع یا انجام کاری که بدبختی های فراوانی به همراه خواهد داشت.
[12] . Lavender
[13] . +972 Magazine

/ انتهای پیام /