گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ در طی سالهای اخیر، سیاستهای زیادی در حوزه اجتماعی وضع شدهاست، اما بسیاری از این سیاستها، ابعاد اجتماعی و فرهنگی جامعه را نادیده گرفتهاند. یکی از ابعاد مهم اجتماعی که جای خالی آن در سیاستگذاریها دیده میشود؛ توجه به امر مادری و لوازم آن است. مادری یکی از ارزشهای مقدس کشور ایران است که در دنیای جدید تغییراتی را تجربه کردهاست. همچنین مادری به عنوان مسئله و بحرانی، محل نزاع و چالش در سیاستهای فرهنگی و جمعیتی شدهاست. از آنجایی که جمعیت قابل توجهی از جامعه با این مسئله در ارتباط هستند و مردان یا کودکان نیز به طور مستقیم از آن تاثیر میگیرند، بحث بسیار مهمی در سیاستگذاری است که باید مورد توجه قرار گیرد. به همین ترتیب برای بررسی مسئله مادری در سیاستگذاری اجتماعی ایران با راحله کاردوانی، استادیار مرکز تحقیقات زن و خانواده گفتگویی ترتیب دادهشده است که مشروح آن در ادامه آمده:
چرا باید مادری در سیاست گذاری جوامع مورد توجه قرار بگیرد؟
کاردوانی: اگر وظایف، توقعات و انتظارات جامعه، خانواده و خود شخص را بررسی کنیم متوجه میشویم که در طول زمان خانواده به طور عام و نقش مادری به طور خاص، ابعاد اجتماعی و غیرفردی خیلی زیادی پیدا کرده است. جای پای سیاست گذاریها به صورت خیلی اختصاصی به یک موضوعی باز میشود که آن موضوع باعث تغییرات و تحولات در جامعه میشود. ممکن است، زمانی زنی که مادر و خانوادهای دارای فرزند میشد امری فردی بود. اما در حال حاضر ابعاد اجتماعی و حاکمیتی این موضوع دامنهدار شده که در نتیجه آن سیاستگذار را در موقعیتی قرار میدهد که این موضوع و نقش را مورد سیاستگذاری قرار دهد.
چطور مادری ابعاد اجتماعی پیدا کردهاست؟
کاردوانی: وقتی تحولات بیش از صد سال ایران را بررسی میکنیم میبینیم به مرور زمان امر طبیعی مادری به وضعیتی که مدیریت کنترل میشود تبدیل شده است. جامعه و حاکمیت به مرور زمان در ابعاد مختلف نقش مادری درگیر شدهاست. از رویکردهایی که در بهداشت و درمان و پزشکی هست تا جامعهشناسی و روانشناسی که در رویکردهای تربیتی نقش دارد تا ابعادی که مربوط به بحث جمعیت و جامعه پذیری است، حاکمیت را تحت الشعاع قرار میدهد و در نتیجه به مقوله مادری ورود پیدا میکنند.
فرایندی که به طور طبیعی خانم باردار میشد و خودش مدیریت بارداریاش را داشت. به طور معمول نیز در منزل بچه به دنیا میآمد و مادر به صورت روتین وظایف مادریاش را انجام میداد و رشد بچه را دنبال میکرد. از لحاظ جمعیتی نیز این نرخ به طوری بود که به طور طبیعی مادر نقش خودش را در ایفای این مقوله کلان انجام میداد.
تحت تاثیر انتخابی شدن امر مادری، بازتعریفی در مفهوم مادری رخ میدهد. زنان به جای اینکه بیاندیشند که من زاده شده ام برای مادرشدن به این میاندیشند که ببینند برای چه در این طبیعت و در این هستی قرار گرفته اند. به همین دلیل یک بازتعریفی صورت گرفته که انسان به یک عامل کنشگر تبدیل شدهاست و برای خودش مسیر زندگی را پی میگیرد
به مرور زمان نقش مادری ابعاد اجتماعی پیدا کرد و در جامعه نقش مادری به یک گزینهی انتخابی تبدیل شد. در حقیقت برای مادری، رقبایی پیدا شد که یک خانم میتواند انتخاب کند، سرکار برود یا مادر شود. همچنین میتواند انتخاب کند که چند فرزند با چه فاصله سنی بیاورد. در نتیجه عاملیت و نقش کنشگر که زنان باشند در این بحث به شدت پررنگ میشود. حتی مردان در نقش کنشگران ثانویه نیز مهم میشوند.
وقتی کنشگری در امر اجتماعی توسعه پیدا میکند، در پی آن یک امر صرفا زنانه تبدیل میشود به امری که ابعاد بسیار غیرفردی مثل مدیریت شهری، درمان و اقتصاد دارد. در واقع یک امر درون خانوادگی و زنانه تبدیل به یک امر اجتماعی و کلان سیاستی میشود.
تحت تاثیر این اتفاقات و انتخابی شدن امر مادری، بازتعریفی در مفهوم مادری رخ میدهد. زنان به جای اینکه بیاندیشند که من زاده شده ام برای مادرشدن به این میاندیشند که ببینند برای چه در این طبیعت و در این هستی قرار گرفته اند. به همین دلیل یک بازتعریفی صورت گرفته که انسان به یک عامل کنشگر تبدیل شدهاست و برای خودش مسیر زندگی را پی میگیرد. این کنشگری در حوزه خانواده نیز وجود دارد و افراد درون خود را نیز درگیر کردهاست؛ بنابراین بازتعریف در نقش پدری نیز اتفاق افتاده است.
باتوجه به این مسئله که مادری بعد اجتماعی پیدا کرده است، در سه دهه اخیر چطور در سیاستگذاری اجتماعی ایران مادری ورود پیدا کرده است؟
کاردوانی: اول این مقدمه باید این نکته را توجه کرد که همیشه تحولات امر اجتماعی بر سیاستگذاری تاثیر نمیگذارند. بیشتر سیاستگذاری و اقدامات حاکمیتی امر اجتماعی را متحول میکند. این موضوع خیلی مهم است. اگر ما یک تعریف از امر مادری داریم و میخواهیم ارتباطش را با سیاست گذاری بسنجیم آیا تحولات اجتماعی ما را به سمت سیاست گذاری مادری کشانده و تعریف جدیدی از تحولات مادری ارائه دادهاست؟
سیاست گذاریهای مادری نهاد حاکمیتی در عرصههای مختلف، مادری را به نقطهی سختی رسانده است. در نتیجه اثراتی را در زندگی یک زن و در تحصیل و اشتغال او به همراه دارد
من معتقد هستم که سیاست گذاریهای مادری نهاد حاکمیتی در عرصههای مختلف، مادری را به نقطهی سختی رسانده است. در نتیجه اثراتی را در زندگی یک زن و در تحصیل و اشتغال او به همراه دارد.
چرا سیاست گذاری به این شکل پیش رفت؟ برای مثال در بحث بهداشت و درمان که یکی از درآمدهای به شدت قابل توجه این سیستم در کشورهای مختلف از همین ماجرای زایمان و بارداری و رشد فرزند درآمد کلانی به دست میآورد. یعنی یک نظام بهداشت سود بسیاری از کنترل مسئله مادری به دست میآورد.
در حقیقت این سیاستها به سلامت مادری حمله کرده و آن را به مثابه عوارض منفی تعریف کردهاست. حرکتهایی وجود دارند که علیه پزشکی شدن مادری طغیان میکنند. برای مثال معتقدند که سونوگرافیهای زنان باردار و کنترل شدیدی که بر زنان تحمیل میشود، آن حس لذت بخش مادری را در زنان از بین میبرد.
در حال حاضر اگر من بخواهم مهمترین شاخصه مادری در عصر مدرن را توصیف کنم؛ اضطراب، نگرانی و عذاب وجدان و نوعی نگرانی از عملکرد او در این نقش است. چه از لحاظ بهداشتی و چه از لحاظ پزشکی مادر را در نقطهای قرار دادهایم که مادر باید خودش را با یک امر بیرونی دائما چک کند. یعنی آیا فرایند رشد بچه و وزنش خوب است؟ بعد از زایمان با سیاست پایش رشد بچه اضطراب دائمی به زن وارد میشود.
همه آن فرایند رشدی که به طور طبیعی اتفاق میافتاد، الان تحت یک کنترل و سلطه شدید و افراطی امر پزشکی شدن مادری و تربیت فرزند است. درواقع میشود گفت که سخت شدن این امر خروجی یک مدل سیاست گذاری بود. الان به این موضوع فکر میکنیم که این امر سخت که در نتیجه سیاست گذاری بوده را چطوری دوباره با سیاستگذاری درست کنیم.
به نظرم اگر ما بخواهیم به این موضوع فکر کنیم که سیاست گذاری مادری چطور پیش رود؛ باید تا حد ممکن تنش و اضطرابی که لحاظ پزشکی و روانشناختی تربیتی در امر مادری به زن وارد میشود، کاهش پیدا کند.
به طور کلی در حوزه مادری سیاستگذاریها مستقیم و غیرمستقیم هستند. سیاستگذاریهای مستقیمی علاوه حوزه پزشکی در ایران وجود داشته است. مانند مرخصیهای زایمان. در ایران بخشی که نادیده گرفته میشود و آسیبشناسی پیرامون آن انجام نمیشود، سیاستهای غیرمستقیم است.
اگر من بخواهم مهمترین شاخصه مادری در عصر مدرن را توصیف کنم؛ اضطراب، نگرانی و عذاب وجدان و نوعی نگرانی از عملکرد او در این نقش است. چه از لحاظ بهداشتی و چه از لحاظ پزشکی مادر را در نقطهای قرار دادهایم که مادر باید خودش را با یک امر بیرونی دائما چک کند
در همین راستا مثالی میزنم که نشان دهد چقدر نادیدهانگاری در سیاست گذاریهای غیرمستقیم بر مادران اثر منفی گذاشته و موجب سخت شدن این امر شدهاست. در دنیای مدرن و شهری حال حاضر یکی از چیزهایی که در شهر به شدت میبینیم و خیلی هم گسترده است مغازههایی هستند که مواد غیرخوراکی نامناسب مثل پفک و چیبس داخل ویترین میگذارند. ما تقریبا مغازهای نمیبینیم که ویترین را با خوراکیهایی مثل شیر که کمک میکند به امر مادری پر بشود. یکی از مشکلات رایج مادران در شهر این هست که دائما با تغذیه فرزندانشان به مشکل میخورند. این یک سیاست غیر مستقیم شهری هست که به شدت در امر مادری تاثیر گذاشته است یعنی مادری که بخواهد در مقابل خرید بستنی و پفک مقاومت کند، یک درگیری روزمره با فرزندش دارد.
یک سیاست غیرمستقیم دیگر که مادر را تحت تاثیر قرار میدهد سیاست مسکن است. بحث مسکن در خصوص انبوه سازی مشکلات زیادی دارد. خانههایی که حیاطی برای بازی ندارند و حتی از یک بالکن محروم هستند. این معماری خانهها را باید با بحث تربیت پیوند زد. نگهداری بچه زیر ۷ سال در این خانههای متراژ پایین بسیار سخت است.
مادران مشکلات زیادی در امر تربیت فرزند با سبک معماری خانه پیدا میکنند. همانطور که گفته شد متراژ این خانهها کم است و حیاط و بالکن ندارند. تا زمانی که این سیاستهای غیرمستقیم نادیده گرفته شوند، ریشه بسیاری از مشکلات حل نمیشود. حتی در حوزه سیاستگذاری مستقیم با اینکه کارهایی انجام شده است، اشکالات اساسی وجود دارد. در بحث مادران شاغل فقط یک نمونه میگویم که چقدر سیاست گذارها احساس میکنند که دارند یک مشکلی را برطرف میکنند، ولی واقعا برطرف شدهاست یا خیر؟ ساعت کاری مادران دارای فرزند زیر ۲ سال را یک ساعت کاهش دادهاند. هدف این سیاستگذاری این بود که به سمت استفاده از شیرخشک نروند و فرزندشان از شیر مادر تغذیه کند. اما در مصاحبههایی که از این مادران داشتیم و در مقالات منتشر شدهاست، نشان میدهد که بسیاری از مادران شاغل زودتر از موعدی که نه ماه مرخصی زایمان تمام بشود، فرزندشان را به شیشه عادت میدهند. به دلیل اینکه بعد از این مرخصی باید سرکار بروند و به یک باره جداکردن و عادت دادن نوزادشان به شیشه شیر سخت است و این کاهش یک ساعت کاری، فایدهای برای آنان ندارد. مادری که از صبح تا ساعت ۴ در کنار فرزندش نیست و نمیتواند به او شیر بدهد، یک ساعت زودتر نیز به خانه برود، تاثیری ندارد؛ بنابراین سیاستهای غیرمستقیم عمدتا در حوزهی مسکن، بهداشت و سیاستهای شهری بودهاست. نتیجه این سیاستها نیز به صورتی بوده که مادری را به امری دشوار و سخت تبدیل کردهاست. در سیاستگذاریهای مستقیم هم صرفا برای مادران شاغل بودهاست. در همین موضوع مادران شاغل نیز سیاستها نتوانستند نگرانیهای این قشر از مادران را کاهش دهند و یا مسائل آنان را حل کنند.
با توجه به انتقاداتی که در حوزهی سیاستگذاری مستقیم و غیرمستقیم داشتید، چه اقداماتی باید صورت گیرد تا این رویه اصلاح شود؟ و به سمت بهبود شرایط برای نقش مادری پیش رود؟
در وهله اول به جای اینکه سیاستگذاریها در هر حوزهای گرفته شود و با زدن یک برچسب مادری و خانواده تطبیق داده شود، دقیقا خود مادری را موضوع سیاستگذاریها قرار دهیم. مادری را به عنوان یکی از ابعاد پیوستی امر زنانه محور سیاستگذاری قرار دادهشود. خود مادری را در مرکز قرار داده و سپس بررسی شود که مادری چه ابعادی دارد. مادری ابعاد جسمی، روانشناختی و اقتصادی دارد که باید مورد توجه قرار بگیرد.
در بخش دوم این باید مورد بررسی قرار بگیرد که جامعه و سیاستگذاری چه انتظاری از مادری دارد. در دنیا آکادمیها مطالعات مادری دارند. یعنی آکادمی تشکیل شده و فقط مطالعات مادری انجام میدهند. در این آکادمیها این بررسی میشود که یک زن از لحاظ زیستی توان بارداری دارد. به همین دلیل این مسئله و ابعاد آن اعم از بهداشت جسمی او از دورهی نوجوانی مهم میشود. در حقیقت این اهمیت مییابد که این فرد از لحاظ روان شناختی و جسمی باید چه ویژگیهایی کسب کند تا بتواند بعدها مادری سالم باشد.
یکی از مشکلات سیاستگذاری و نوع نگاه موجود در کشور ما این است که مادری را تنها از آغاز بارداری میبینیم. در حالی که مادری امری است که از همان ابتدای کودکی باید در شخصیت فرد قرار بگیرد. سیاست گذار مادری را باید در مرکز قرار بدهد. آن هم با رویکرد پیشینی، نه با رویکرد پسینی. رویکرد پسینی میگوید خانم مادر شد حالا باید دید که چیکار میشود کرد. ولی رویکرد پیشینی میگوید فرد برای اینکه در یک نقطهای قرار بگیرد که مادری را دوست داشته باشد، چه تجهیزاتی لازم است برایش فراهم شود.
به این صورت وقتی مادری موضوع سیاستگذاری شد، این مسئله نیز مورد توجه قرار میگیرد که شهر باید چه ویژگیهایی داشتهباشد که بتواند پاسخگوی نیازهای یک مادر باشد. در سیاستهای اقتصادی و رفاهی چطور به نیازهای مادران و خانواده توجه شود. مادری امری است که باید همزمان حمایت، محبت و تربیت را هم دریافت کند و هم برای فرزندانش این سه ضلع را به وجود آورد. این خانم خودش باید یک دریافتی داشته باشد، تا بتواند این سه ضلع حمایت محبت و تربیت را در خانواده اجرا کند.
باید مادری موضوع سیاستگذاری شود. سیاستگذاری که مبتنی بر دانش تولید شده در این حیطه و برآمده از نیازهای واقعی مادران باشد. همچنین امر مادری باید تا آن جایی که میشود، متمرکز بر سیاست گذاریهای کوچک باشد. سیاستهای همه گیر برای همهی زنان شاغل یا برای همهی زنان خانهدار اصلا پاسخگو نیست. سیاستگذاری در امر مادری باید محله محور و متناسب با گروههای هدف باشد
همچنین باید به این نکته توجه کرد که تعریف مادر خوب در جامعه مادری است که ۲۴ ساعت در خدمت فرزند باشد. در حالی که در گذشته اصلا به این شکل نبود. در قدیم خانواده گسترده وجود داشت و چند خانواده در کنار یکدیگر زندگی میکردند. بچهها با یکدیگر بزرگ میشدند و زنان دیگر فامیل بچهها را به نوبت نگه میداشتند. اما در شرایط حال جامعه نمیتوان خانواده گسترده را دوباره برگردانیم. اما میتوان با ایجاد حلقههای دیگر، مشابه آن روابط را احیا کرد. برای مثال در آپارتمان و یا شهرکها یک فضای باز در حیاط یا زیرزمین برای بازی کودکان آماده شود. یا ورزشگاههای کوچک برای مادرانی که میخواهند ورزش کنند، درست کرد. پیشنهاد دیگر اینکه دهکدههای بازی ایجاد شود که مادر بتواند ساعاتی در روز فرزندش را به آنجا ببرد و به کارهای شخصی خودش رسیدگی کند.
پس باید مادری موضوع سیاستگذاری شود. سیاستگذاری که مبتنی بر دانش تولید شده در این حیطه و برآمده از نیازهای واقعی مادران باشد. همچنین امر مادری باید تا آن جایی که میشود، متمرکز بر سیاست گذاریهای کوچک باشد. سیاستهای همه گیر برای همهی زنان شاغل یا برای همهی زنان خانهدار اصلا پاسخگو نیست. سیاستگذاری در امر مادری باید محله محور و متناسب با گروههای هدف باشد. اگر واقعا سیاستگذاری بخواهد در امر مادری موفق باشد باید به اندازهی خود امر مادری و به اندازهی خود کودکان که موجودات منعطف و غیرقابل پیش بینی هستند، منعطف شود. یعنی در سطح محلی و حتی کوچکتر به اندازه یک برج که خانوادههای یک محله را تشکیل میدهد، سیاستگذاری کرد.
باید به سمت الگوهایی برویم که این الگوها از حالت کلان و همه گیر خارج شوند. واقعا همهی مادران شاغل وضعیتشان شبیه به هم نیست همه شغلها شبیه به هم نیست. چقدر نوع شغل را در سیاست گذاری درگیر میکنیم؟ تقریبا هیچی و فقط نه ماه مرخصی زایمان برای همه شغلها قرار داده میشود. فردی میگوید من نمیخواهم از نه ماه استفاده کنم. شرایط من به گونهای که میتوانم ماه اول کامل مرخصی باشم و از ماه دوم به صورت پلکانی و کم کم سرکار حاضر باشم.
بحث سیاستگذاری مادری در امر تربیت که بیشتر بر بحث مراقبتهای کودک خودش را نشان میدهد آن هم زمینهای است که خیلی جای کار دارد. برای مثال در اینجا بحث مهدکودکها مهم میشود. شکاف اقتصادی در استفاده از مهدهای کودک خیلی جدی است. در مقالهای که چاپ کردم گفته شده که مادری خیلی وضعیت مالی خوبی داشتند و میگفت من بچههایم را در مهدی قرار میدهم که در ساعت استراحت بچهها چراغها خاموش میشوند و میتوانند بخوابند. وقتی به این صورت باشد بچه از صبح تا بعدازظهر بیدار نبوده و در معرض هیجان و آهنگهایی که بچهها را فقط شاد نگه داشته قرار نگرفته است. همچنین بچه غذای تازه خورده و من دیگر استرس غذای بچه را ندارم.
هزینهای که ایشان میگفت با هزینهای که یک مادر در مهد معمولی فرزندش را میگذاشت تا چهار الی پنج برابر افزایش پیدا میکرد. یک روانشناس ماه به ماه در مهدها حضور پیدا میکند چک میکند که بچهها مشکلی نداشته باشند و یا مادرها در جریان هستند. بچهای مریض بشود باید مادر در کنارش باشد. ما در حال حاضر مهدهایی داریم که اجازه نمیدهند مادر از جلوی در داخل بیاید و شما اجازه ندارید به پیش بچهها بروید.
پس باید به سیاستگذاری مهدکودکها نیز نگاه فرهنگی و تربیتی وجود داشته باشد. پیش فرض در سیاستگذاری مادران شاغل و به تبع آن مهدکودکها به این صورت است که این مادران طمع و شهوت مقام و مال بر آنها غلبه کرده است و از سر فردگرایی منفی میخواهد سرکار برود. اما این را نمیبینند که هر فردی استعدادهای شخص دارد که اگر سرکوب شود جای دیگر فوران میکند. در این صورت دیگر این مادر میتواند نقش تربیتی درست را ایفا کند؟
حتی چرا جاهایی برای مادران خانه دار در نظر نگیریم؟ مادر را یک رباتی در نظر گرفتیم که اگر کوچکترین ناراحتی کرد سریع برچسب لذت گرایی و فردگرایی به او بزنیم و با این مفاهیم مادر را تحت فشار قرار بدهیم و اگر به سمت اجتماع رفت نیز دائم خودش را سرزنش کند. این خود بحث فرهنگی دارد.
مادر را یک رباتی در نظر گرفتیم که اگر کوچکترین ناراحتی کرد سریع برچسب لذت گرایی و فردگرایی به او بزنیم و با این مفاهیم مادر را تحت فشار قرار بدهیم و اگر به سمت اجتماع رفت نیز دائم خودش را سرزنش کند. این خود بحث فرهنگی دارد
در حال حاضر آمارهایی وجود دارد که خودکشی در مادران خانه دار بیشتر از زنان شاغل است. چه اتفاقی از لحاظ روانی برای این زنان میافتد که حاضر هست جانش را بدهد، ولی زندگی نکند. در این راستا باید سعی کرد که سیاستگذاریهایی برای مادران خانهدار انجام شود. برای مثال ایجاد مهدکودکهای ساعتی قرار داده شود. حتی برای مادرخانهدار، تخفیفهایی در نظر گرفتهشود. مثلا مادری بخواهد برود خرید چه اشکالی دارد که در مجتمعهای خرید، یک مکان نگهداری برای کودکان همراه با مربی نیز داشتهباشد که بچهها بتوانند بازی کنند.
یا در مساجد نیز باید اتاق مادری وجود داشتهباشد. باید تاسف خورد که مادری همه تقدسش به زبان است. مادری را به عنوان امری که روزمره و هر لحظه یک زن با آن در ارتباط است باید دید. در مسجد باید اتاق مادری وجود داشته باشد که یک مربی یک ساعت قبل و بعد از نماز بچههای مسجد را سرگرم کند.
الان اگر بخواهیم از بحران جمعیت، تربیت و مادری عبور کنیم باید تقدس مادری را بیدار بکنیم. در مراکز خرید، مترو و مسجد و هرجایی که با روزمره مادران در ارتباط است، اتاق مادری وجود داشتهباشد. سیاستها باید به گونهای باشد که مادر احساس کند که نه صرفا در شعارها بلکه در پاسخ به نیازهای روزمره و عینی اش مهم دانسته میشود و احساس ارزشمندی کند. در این صورت سیاستگذاریهای مادری نیز موثر واقع میشوند.
/انتهای پیام/