نکاتی پیشنهادی درباره طرح‌ریزی و تدوین محتوای کتب درسی؛
اگر چه از لحاظ نظری انطباق محتوای برنامه درسی با شرایط واقعی زندگی باید هم در مرحله طراحی برنامه درسی توسط برنامه ریزان و هم در مرحله اجرای برنامه‌های درسی توسط معلمان و مجریان صورت پذیرد؛ اما از یک سو به دلیل عدم امکانات و تجهیزات لازم در سطح مدارس و از سوی دیگر به علت کیفیت و تجربه وجود متفاوت آموزشی معلمان، رعایت تناسب محتوا در مرحله طراحی برنامه درسی از ضرورت زاید الوصفی برخوردار می‌شود.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید» کوروش فتحی واجارگاه [۱]؛ با توجه به اهمیتی که محتوا و تصمیمات مربوط به آن در برنامه‌های‌درسی دارد؛ ضروری است که برای انتخاب محتوا، معیارها و ملاک‌های ویژه‌ای در دسترس باشد؛ تا بر اساس آن بتوان محتوای مناسب را برگزید. ادبیات حوزه تعلیم و تربیت مملو از نظرات و دیدگاه‌های متنوع در این خصوص است که پرداختن به تمام آن‌ها از حوصله این مجموعه خارج است. بااین‌حال می‌توان از مجموعه‌ای از معیارهای انتخاب محتوای برنامه درسی سخن گفت که درباره آن‌ها توافق نظر نسبی وجود دارد.

در مطالعات آثار برنامه‌ریزی‌درسی، مقوله معیارهای انتخاب محتوا بیشتر در قالب ملاک‌های تناسب محتوا موردتوجه قرارگرفته است. به‌این‌ترتیب بسیاری از تحقیقات و مطالعات، تناسب و ارتباط محتوا را با مجموعه‌ای از مسائل کلیدی موردبحث و بررسی قرار داده‌اند. در یک طبقه‌بندی معیارهای انتخاب محتوا را می‌توان در موارد زیر قرار داد:

۱- تناسب با عوامل و ارزش‌های اجتماعی
۲- تناسب با نیازها و ویژگی‌های یادگیرندگان
۳- تناسب با قانونمندی‌های برنامه درسی

در ادامه هرکدام از این موارد و مولفه‌های آن توضیح داده می‌شود.

۱- تناسب با عوامل و ارزش‌های اجتماعی

در ارتباط با جامعه، ابعاد و مسائل آن ملاک‌های متعددی مطرح شده‌است که به طور مختصر به برخی از مهمترین آن‌ها اشاره می‌شود:  

تناسب محتوا با فرهنگ ایده آل‌ها و آرزو‌های اجتماعی: از آنجا که برنامه‌های درسی هر جامعه دارای یک ارتباط متقابل با فرهنگ آن جامعه هست؛ محتوای‌برنامه‌های درسی نیز باید بر مبنای، آن انتخاب گردند. سطح فرهنگ، نگرش‌ها و باور‌های برنامه‌ریزان و معلمان نسبت به ارزش‌های اجتماعی در انتخاب محتوا نقش مهمی را ایفا می‌نماید. برنامه ریزان درسی باید، در انتخاب محتوا به تناسب با سنن، آداب و ارزش‌هایی که زیر بنای، یک اجتماع را تشکیل می‌دهند؛ توجه داشته‌باشند. همانطور که ذکر شد؛ هماهنگی محتوا با ارزش‌های اجتماعی، به معنای تأثیرپذیری کامل محتوا از این چگونگی اجتماعی نیست؛ وظیفه کسانی که در انتخاب محتوا نقش کلیدی را ایفاء می‌نمایند این است که، در چارچوب محتوای برنامه‌‌‌‌درسی زمینه و بستر مناسبی برای بررسی، ارزیابی و به‌سازی فرهنگی و ارزش‌های اجتماعی فراهم آورند.

تناسب با پیشرفت‌های علمی و تکنولوژیکی: محتوای برنامه درسی باید با تحولات علمی و تکنولوژیک در سطح جامعه جهانی تناسب داشته باشد. تناسب محتوا با تحولات علمی و فنی به معنای آن نیست که، محتوای‌برنامه درسی باید در مقابل این تحولات به گونه‌ای واکنشی عمل کند و آخرین تحولات ذی‌ربط را در کتب درسی منعکس نماید. اتخاذ چنین رویه‌ای نه تنها اهداف اساسی آموزش و پرورش را مختل می‌سازد؛ بلکه دائما مدارس را تحت فشار تغییرات مداوم قرار می‌دهد. تناسب محتوا با پیشرفت‌های علمی و تکنولوژی به معنای آن است که محتوا باید مفاهیم اساسی و پایه را در بربگیرد؛ متناسب با تحولات علمی نسبت به مباحث و علوم جدید پذیرنده باشد؛ و در عین حال نوعی هماهنگی بین تحولات تکنولوژیکی و علمی و اخلاق بشری ایجاد نماید. علاوه‌بر این، به منظور تناسب بیشتر با این تحولات، محتوا باید به جای آموزش، خلاصه‌ای از دانش بشری که به سرعت کهنه شده و از رده خارج می‌شود بر پرورش تفکر تأکید ورزد.

از جمله مهم‌ترین وظایف آموزش مدرسه‌ای، آماده کردن افراد برای زندگی در اجتماع است و هر یک از دانش‌آموزان در حال و آینده مسئولیت‌ها و تکالیف ویژه‌ای را در قبال جامعه برعهده دارند؛ ضروری است که، محتوای برنامه درسی با توجه به نیاز‌ها مسائل و مشکلات جامعه انتخاب گردد


تناسب با مسائل و نیاز‌های جامعه ملی و محلی: صرف نظر از مبانی ارزشی و تحولات علمی و فنی هر جامعه‌ای، چه در مقیاس محدود و چه در یک سطح وسیع دارای نیاز‌ها، مسائل و مشکلات ویژه‌ای است. براساس این وضعیت، انتظارات خاصی از شهروندان خود دارد. از آنجا که از جمله مهم‌ترین وظایف آموزش مدرسه‌ای، آماده کردن افراد برای زندگی در اجتماع است و هر یک از دانش‌آموزان در حال و آینده مسئولیت‌ها و تکالیف ویژه‌ای را در قبال جامعه برعهده دارند؛ ضروری است که، محتوای برنامه درسی با توجه به نیاز‌ها مسائل و مشکلات جامعه انتخاب گردد.

تناسب با مسائل و ارتباطات جهانی: علاوه‌بر تناسب محتوا با وضعیت‌های ملی و محلی، باور بر آن است که محتوای برنامه درسی باید با مسائل و روند‌های بین‌المللی، هم تناسب داشته‌باشد. در دنیای معاصر با توجه به تسهیل ارتباطات و انقلاب در تکنولوژی ارتباط اقوام و ملل گوناگون به یکدیگر بسیار نزدیک شده‌اند. این روابط نزدیک از یک سو، استفاده از اکتشافات و دستاورد‌های بشری را در هر نقطه از دنیا برای سایر ملل امکان‌پذیر نموده است و در بسیاری از قلمروها، امکانات فراوانی را برای انسان‌ها فراهم آورده‌است و از سوی دیگر بسیاری از مسائل و مشکلات را نیز تقویت نموده است؛ بنابراین، ضروری است که علاوه بر استفاده از امکانات ارتباطی و دستاورد‌های بشری، هر کشوری اصالت و هویت خود را در جامعه بین‌المللی حفظ کند؛ متناسب با روند‌های فراملیتی خود را برای مقابل با مسائل و مشکلات آماده کند و در فضایی توام با صلح، امنیت و احترام، متقابل با سایر اقوام زندگی کند. پذیرش چنین فلسفه و دیدگاهی مستلزم آن است که برنامه‌ریزان درسی و معلمان در انتخاب محتوا، به مسائل و روند‌های بین‌المللی توجه داشته باشند.

 

۲- تناسب با ویژگی‌ها و نیاز‌های یادگیرندگان

این دسته از ملاک‌های انتخاب محتوا، معطوف به تناسب محتوای برنامه درسی و ویژگی‌های یادگیرندگان نظیر علایق و استعداد‌های آنان است. مهم‌ترین ملاک‌هایی که در این ارتباط مطرح شده اند به شرح زیر است:

تناسب محتوا با توانایی‌ها و استعداد‌های یادگیری دانش‌آموزان: در ادبیات برنامه ریزی درسی از این ملاک به عنوان قابل یادگیری بودن محتوا نام برده می‌شود؛ منظور از این ملاک آن است که، از آنجا که دانش‌آموزان باید آنچه را که تحت عنوان محتوا به آن‌ها آموزش داده می‌شود یاد بگیرند، این محتوا باید قابل یادگیری باشد. مفهوم قابل یادگیری بودن به چند نکته اساسی اشاره دارد:

الف) محتوا باید متناسب با رشدعقلی،  دانش‌آموزان انتخاب شود. این بدان معنا است که توانایی‌های انسان در مراحل مختلف رشد متفاوت است؛ خصوصا آنکه تحقیقات و مطالعات پیاژه در زمینه رشد شناختی و پیروان وی پیام‌های روشنی را در این زمینه برای برنامه ریزان درسی به همراه داشته است؛ به این اعتبار محتوا باید متناسب با میزان رشد شناختی دانش آموز انتخاب شود.

ب) محتوا باید متناسب با تجربیات قبلی دانش‌آموزان انتخاب شود. این بیان نیز اشاره به تناسب محتوای آموزشی با مطالعات و تجربیات قبلی دانش‌آموزان دارد.

ج) محتوا باید متناسب با تفاوت‌های فردی دانش‌آموزان در زمینه یادگیری انتخاب شود؛ منظور آن است که محتوا باید، به نحوی انتخاب شود که فرد دانش‌آموزان به تناسب توانایی خود بتوانند در فراگیری آن موفق باشند.

یادگیری اساساً، فرایندی است که مستلزم کوشش و تلاش فراوان است. تداوم چنین تلاشی، تنها راه علاقه و رغبت دانش‌آموز به محتوای درسی است. به همین دلیل بسیاری از روانشناسان و متخصصان تعلیم و تربیت برآنند تا با شناسایی رغبت‌ها علایق و نیاز‌های بچه‌ها یا شایستگی و کفایت محتوا را تا حد زیادی فزونی بخشند

تناسب محتوا با نیاز‌ها و رغبت‌های دانش‌آموزان: انسان در هر یک از مراحل رشد نیاز‌های ویژه‌ای، را داراست و تکالیف رشد ویژه‌ای را نیز بر عهده دارد. در چنین وضعیتی اگر محتوای برنامه درسی با نیاز‌های دانش آموز و نیز استعداد‌های او ارتباط داشته باشد، می‌تواند وی را برای درگیر شدن در فعالیت‌های یادگیری برانگیزد. ضرورت و اهمیت تناسب محتوا با نیاز‌ها و علایق دانش‌آموز، از آن رو است که یادگیری اساساً، فرایندی است که مستلزم کوشش و تلاش فراوان است. تداوم چنین تلاشی، تنها راه علاقه و رغبت دانش‌آموز به محتوای درسی است. به همین دلیل بسیاری از روانشناسان و متخصصان تعلیم و تربیت برآنند تا با شناسایی رغبت‌ها علایق و نیاز‌های بچه‌ها یا شایستگی و کفایت محتوا را تا حد زیادی فزونی بخشند.

تناسب محتوا با زندگی واقعی دانش‌آموزان: تناسب محتوا با تجربیات زندگی دانش‌آموزان یکی دیگر از ملاک‌های تناسب محتوا با ویژگی دانش‌آموزان است. اگر چه از لحاظ نظری انطباق محتوای برنامه درسی با شرایط واقعی زندگی باید هم در مرحله طراحی برنامه درسی توسط برنامه ریزان و هم در مرحله اجرای برنامه‌های درسی توسط معلمان و مجریان صورت پذیرد؛ اما از یک سو به دلیل عدم امکانات و تجهیزات لازم در سطح مدارس و از سوی دیگر به علت کیفیت و تجربه وجود متفاوت آموزشی معلمان، رعایت تناسب محتوا در مرحله طراحی برنامه درسی از ضرورت زاید الوصفی برخوردار می‌گردد. برنامه‌ریزان درسی می‌توانند برای ایجاد چنین ارتباطی نمونه‌ها و مثال‌های مورد نظر در کتاب درسی را از محیط و شرایط واقعی دانش‌آموزان انتخاب کنند تا مفاهیم و مضامین موجود در محتوا برای آنان بیشتر قابل فهم باشد. برای مثال در درس جغرافیا می‌توان نمونه‌های گیاهان و پوشش گیاهی را از محیط پیرامون دانش‌آموزان برگزید؛ و یا از جانورانی سخن گفت که در محیط زندگی آن‌ها یافت می‌شود.

محتوا باید زمینه ساز تجربیات و یادگیری بعدی دانش‌آموزان باشد: این ملاک اشاره میکند به آنکه محتوا، باید بستری را ایجاد کند که به موجب آن دانش‌آموز به طور مستقل به یادگیری بپردازد. چنین امری ایجاب می‌کند که محتوا با توجه به فعالیت دانش آموز طراحی شود و برای او نقش فعالی در یادگیری در نظر گیرد. شایان ذکر است که، ملاک زمینه‌ای برای آموزش مداوم بودن محتوا تا حد زیادی به تناسب محتوا با نیازها، علایق واستعداد‌های دانش‌آموزان بستگی دارد.

 

۳- تناسب با قانونمندی‌های برنامه درسی

صرف‌نظراز آنکه محتوا باید با چگونگی‌های اجتماعی و مختصات یادگیرندگان تناسب داشته‌باشد؛ انتخاب محتوا باید با توجه به پاره‌ای از ملاحظات اساسی در ارتباط با برنامه درسی صورت پذیرد. این ملاحظات اساسی را قانونمندی‌ها می‌نامند؛ زیرا به نظر می‌رسد وجود آن‌ها در هر برنامه درسی ضروری و اجتناب ناپذیر است. در این زمینه محتوای برنامه درسی باید با ملاک‌های زیر تناسب داشته باشد:

باید تعادل، بین محتوا و مسائل مطرح شده؛ در مدرسه و خارج از مدرسه،وجود داشته باشد. درک این که آموزش برخی از مفاهیم از طریق آموزش‌های خارج از کلاس کارآیی بیشتری از آموزش رسمی کلاسی دارد


تعادل محتوا: منظور همان سازمان داخلی محتوا هم از نقطه نظر کمیت و هم از نقطه‌نظر کیفیت می‌باشد. از لحاظ کمی اندازه هر بخش از محتوا در ارتباط با کل آن دارای اهمیت است و از لحاظ کیفی، مواردی نظیر همگرایی بین انواع مختلف محتوا ارتباط بین تئوری‌های و نمونه‌ها دارای اهمیت است؛ به نظر می‌رسد در این زمینه توجه به تعادل در موارد زیر دارای اهمیت زیادی است:

الف) محتوا و اهداف برنامه؛ اهداف مختلف در حیطه‌های مختلف محتوای متفاوتی را ایجاب میکند.

ب) میزان توجه به عناصر تئوریکی (نظری) و آن‌هایی که کاربرد آنی دارند (یا تعادل بین جنبه‌های نظری و جنبه‌های عملی)

ج) تعادل در توزیع محتوای مختلف در سطوح متفاوت تحصیلی از ابتدایی تا آموزش عالی

د) تعادل محتوا و مسائل مطرح شده؛ در مدرسه و خارج از مدرسه، درک این که آموزش برخی از مفاهیم از طریق آموزش‌های خارج از کلاس کارآیی بیشتری از آموزش رسمی کلاسی دارد.

ه) تعادل در میزان توجه به ارزش‌های ملی و ارزش‌های جهانی در محتوا

و) تعادل در تأکید بر کلمات یا تصاویر در سطوح مختلف آموزشی


انسجام محتوا: منظور از انسجام محتوا عبارت‌است از، وجود نوعی وفاق میان مفاهیم و مضامین محتوا و فقدان تناقض. در میان آن‌ها انسجام محتوای برنامه درسی از دو منظر قابل بررسی است؛ از یک سو محتوای دروس مختلف در یک مرحله یا پایه آموزشی و از سوی دیگر محتوای برنامه‌های درسی پایه‌های مختلف آموزشی باید دارای انسجام باشند؛ برای مثال در صورتی که یک معلم فیزیک دریابد که دانش‌آموزان حقایق مهم و اساسی را درباره جبر نمی‌دانند؛ این به معنای فقدان انسجام در محتوای برنامه درسی است؛ بنابراین ضروری است که، به این ملاک تناسب توجه ویژه‌ای در تمام مراحل از جمله طراحی برنامه و محتوای درسی، تدوین سرفصل ها، جدول زمانی دروس تدوین کتب درسی مدارس انتخاب روش‌های تدریس و حتی سازماندهی ساعات تدریس معلمان در کلاس‌ها و سطوح مختلف مبذول گردد.

[۱]عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی

/انتهای‌پیام/

ارسال نظر
captcha