گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ محمدحسین باهک: چه باید کرد؟ عنوان سوال اصلی این پرونده است که سدید پس از ماجراهای شهریور ۱۴۰۱ به آن میپردازد. ما در این پرونده نه به دنبال آسیب شناسی یا بررسی اخبار و جزئیات سیاسی رویدادهای واقعه در کشوریم، که به دنبال راهکاری برای خروج از این شبه بنبست اجتماعی و آشوبهای مقطعی میگردیم. برای واکاوی این پرسش، میزبان میزگردی با حضور دکتر مسعود معینی پور، عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم و عضو هیئت مدیره انتشارات سروش و دکتر بهاره آروین، عضو هیئت علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه تربیت مدرس هستیم.
ماجراهایی چند ماه اخیر در کشور، نشان از رویدادهای مهمی در عرصه فرهنگ، اجتماع و صورتبندیهای مرتبط با این حوزهها دارد. ما در این نشست برآنیم که پس از ترسیم یک تصویر مشترک پیرامون همین رویدادها و ریشههای آن، به مهمترین بخش بحثمان، یعنی پاسخ به این پرسش اصلی بپردازیم. چه باید کرد، مهمترین سوالی است که این روزها میتوان از هر صاحبنظری درباره وقایع ۱۴۰۱ ایران پرسید. فکر میکنم بهتر باشد که نخست صورتبندی هریک از مهمان ارجمند نسب به اتفاقات اخیر را بشنویم و بعد سراغ راهکارها برویم.
معینی پور: اتفاقات اخیر، اعتبارزدایی از چارچوبهای هنجاری، قوانین و نظام شریعت محور حاکمیت است که به انحاء مختلف، بروز و ظهور یافته و صورتهای مختلفی از خودش به نمایش گذاشته است. قصد اصلی بازیگردانان این وقایع، اعتبار زدایی نزد افکارعمومی و کاهش اعتماد عمومی و از بین بردن زمینههای اعتماد عمومی به حاکمیت و جایگزینی ارزشها و هنجارهای جدید است که در چارچوب نظام هنجاری و قانونی حاکمیت پذیرفته نمیشود. چه بسا میتوانیم بگوییم که در چارچوب نظام سنتی و فرهنگی ایران هم پذیرفته نمیشود و این اتفاقات تلاش دارد به صورت کاریکاتوروار، برجسته و غیر متعادل یک هنجار جدیدی برای جامعه ایران پدید بیاورد. این را میخواهم کمی توضیح دهم.
فکر میکنم اتفاقی که افتاده در حال بوجود اوردن یک تمایزگذاری و خط کشی جدی از یکطرف و یک اختلاط ذهنی میان افکار عمومی درباره دوگانه عفاف و حجاب در جامعه ایران است که چه بسا سیاستگذاریها و برخی از قانون گذاریها و عملکردهای ما در روندهای چند ساله کشور از طرفی به این اختلاطهای مفهومی و تمایز گزاریها نیز دامن زده است. مقوله عفاف، یک مقوله اعمی است که حجاب درون آن تعریف میشود
فکر میکنم اتفاقی که افتاده در حال بوجود آوردن یک تمایزگذاری و خطکشی جدی از یکطرف و یک اختلاط ذهنی میان افکارعمومی درباره دوگانه عفاف و حجاب در جامعه ایران است که چهبسا، سیاستگذاریها و برخی از قانون گذاریها و عملکردهای ما در روندهای چند ساله کشور از طرفی به این اختلاطهای مفهومی و تمایز گزاریها نیز دامن زده است. مقوله عفاف، یک مقوله اعمی است که حجاب درون آن تعریف میشود. قطعا عفاف بدون پوشش معنا ندارد. اما عفاف اعم از پوشش است. عفاف فارغ از وجه شرعی آن، در مفهوم کلی نظامهای فرهنگی و تمدنی جهانی یک پدیده کلی است که با از بین بردن مرزهای ناهنجاریهای اجتماعی (که از سر بدن نمایی، برهنگی، خودنمایی) زمینه شکلگیری هنجارهایاجتماعی مطلوب و یک زندگی عفیفانه را بوجود میآورد. در درون دایره عفاف یک پوشش مقبول تعریف میشود که وجه حداکثری آن پوشش شرعی است. وجه حداقلیاش هم در همه جوامع و از جمله جامعه ما زیاد است. مثلا، بخشی از پای خانمها هم مشخص شود. در کشورهای مختلف با رویکردهای مختلف مذهبی، عفاف یک پدیده خیلی معلوم و مشخص است. اگر کسی بخواهد یک کنش اجتماعی رسمی داشته باشد، عفیفانه ظاهر میشود. یعنی حداکثر پوشش مورد قبول آن محیط اجتماعی را رعایت میکند؛ این برای مرد و زن تفاوتی ندارد. عفاف هم مقولهای نیست که فقط مختص زن باشد؛ عفاف زنانه نیست. عفاف در جامعه یک مقوله مردانه و زنانه است. این مفهوم کلی از عفاف یک بروز و ظهور اجتماعی و نمادی به نام حجاب دارد.
حجاب به عنوان یکی از مهمترین رفتارهای نمادین حاکمیت جمهوری اسلامی در وجه عمومیاش تعریف شده و اتفاقی که در جامعه ایران افتاده ایناست؛ عدهای میخواهند بواسطه اعتبارزدایی از این نمادسازی، اختلاط بین عفاف و حجاب و به عبارتی کل این مفاهیم را با هنجار شکنیها و اعتبارزداییها از بین ببرند. «اعتبارزدایی از وجه نمادین زندگی عفیفانه در جمهوری اسلامی.» به نظر من این اتفاقی است که در موضوع حجاب افتادهاست. حالا اینجا چقدر جریان سیاستگذاری، قانونگذاری و مجریان حفاظت از زندگی عفیفانه در جامعه ایران اشتباه کردند؛ یا کارآمد نبودند که همین ناکارآمدی خود باعث جریان اعتبار زدایی شده و زمینههای اعتبار زدایی را ایجاد کردهاست؛ در بحث مفصل دیگری باید به رای گذاشته شود. این یک داستان مفصل است؛ اما اتفاقی که افتاده اعتبارزدایی از آن تکاپوهای جمهوری اسلامی برای حفاظت و حراست و صیانت از زندگی عفیفانه در جامعه ایرانی با نماد قراردادن حجاب با آن پوشش شرعی خاصی است که تعریف میشود.
شما وجه نمادین مسئله حجاب را وجه جدی آن میدانید که در جریانات اخیر، تلاش برای اعتبازدایی از آن ترتیب داده شده است؟
ممکن است یک نفری شاخصههای ظاهری رعایت حجاب شرعی را در پوشش خود ملاحظه نکند. اما نمیتوانید بگویید این آدم عفیف نیست؛ بنابراین باید درحوزه قانون گذاری مرزهای حجاب را به عفاف توسعه دهید؛ تا یک فراروایت، یک هنجار کلان ایجاد شود که حجاب هم درون آن تعریف شود
معینی پور: بله. این اعتبار زدایی دیگر صرفا بر سر حجاب توقف نمیکند. وقتی میآید عفاف را هم از بین میبرد. من در هفتهاول اتفاقات در جلسهای در پاسخ به سوال «چه باید کرد؟» گفتم الان قطعا حاکمیت باید اقتدار خودش را درباره وجوه نمادین خود، حفظ کند. اگر ۶ماه پیش میپرسیدید؛ من یک نظر دیگر میدادم. ولی الان و در هفته اول اعتراضات، میدان عمل تبدیل به یک فضای اغتشاش آلود شده که کسانی با زمینهسازی بروز و ظهور زندگی عفیفانه کاملا موافق هستند؛ اما با حجاب اجباری مخالفت میکنند. اما اتفاقات اخیر، اقتدار حاکمیت سیاسی را اعم از اینکه جمهوری اسلامی باشد یا هر نظام سیاسی دیگر ایرانی، از بین میبرد. این حادثه از یکطرف یک مواجهه اقتدارآمیز میطلبد و از طرفی دیگر ما به یک اصلاح قانونی نیازمندیم. اصلاحی که حد و مرز حجاب را به عفاف توسعه دهد. چون هیچ زن و مرد مسلمان، زن اهل رعایت امورعرفی و مرد اهل رعایت امور عرفی، حتی اگر مسلمان هم نباشد و از ادیان مختلف و گرایشهای مختلف باشد، وجود ندارد که عفت عمومی و هنجار عمومی برایش مهم نباشد. بله ممکن است یک نفری شاخصههای ظاهری رعایت حجاب شرعی را در پوشش خود ملاحظه نکند. اما نمیتوانید بگویید این آدم عفیف نیست؛ بنابراین باید درحوزه قانونگذاری مرزهای حجاب را به عفاف توسعه دهید؛ تا یک فراروایت، یک هنجار کلان ایجاد شود که حجاب هم درون آن تعریف شود.
از نظر شما برخورد اقتدارآمیز در این برهه چیست؟ آیا این رویکرد اصلاحگرانه را میتوان با برخورد اقتدارآمیز جمع کرد؟
معینی پور: من نمیخواهم درباره این حرف بزنم. آنکه اصلاح قانون است و جداگانه باید حل شود. ولی برخورد اقتدارآمیز درباره کسانیست که اغتشاش خشونت بار میکنند.
کف میدان چطور میشود بین اینها، جدایی برقرار کرد؟ دستهای که به زندگی عفیفانه معتقد است، اما به حجاب اجباری معتقد نیست، را چگونه باید از بقیه جدا کرد؟
آن وجه خشونتبار، نماینده این اعتراض سالم مردم نیست؛ و الا جمع زیاد جامعه که به آن اعتراض نیاز دارند؛ سکوت نمیکردند. این سکوت به معنای رضایت دادن و عقب نشستن از اعتراضشان نیست؛ اما مردم میخواهند صف شان را از این اغتشاش خشونت بار جدا کنند و بگویند ما از اینها نیستیم. اما اعتراض داریم
معینی پور: آن اغتشاش خشونتبار نماینده و نماد اعتراض آرام به این هنجار اجتماعی نیست. آن اعتراض در فضای دانشگاهی ما، در فضای عمومی زنان، در فضای رسانهای که در اختیار دارند؛ وجود دارد. آن وجه خشونتبار، نماینده این اعتراض سالم مردم نیست؛ و الا جمع زیاد جامعه که به آن اعتراض نیاز دارند، سکوت نمیکردند. این سکوت به معنای رضایت دادن و عقب نشستن از اعتراضشان نیست، اما مردم میخواهند صف شان را از این اغتشاش خشونت بار جدا کنند و بگویند ما از اینها نیستیم، اما اعتراض داریم.
آروین: در هفتههای اخیر، وجه خشونت بار اعتراضات خیلی کمرنگ شده است. چند هفته است که ما در سطح شهر و در خیابان اتفاقی که به خشونت بینجامد نداریم. اما یک اعتبارزدایی از وجه نمادین حجاب را اتفاقا به شکل نسبتا گستردهای مشاهده میکنیم. خانمهایی که صراحتا کشف حجاب کردند. این برخورد اقتدارآمیز مخاطبش این خانمها هم هستند که هیچ کاری نمیکنند؟ آنها بدون هیچ سروصدایی اعتراض شان به حجاب اجباری را نشان میدهند...
معینی پور: نه! من درباره صورتبندی واقعه صحبت میکنم؛ و هنوز آنجا هستم. گفتم هفته اول، هفته اول هنوز این نافرمانی مدنی رخ نداده بود. پس این صورتبندی هم از اتفاقی است که با محوریت دال مرکزی حجاب افتاده است. از گونههای دیگر که نگاه کنید صورت بندیهای دیگر هم میشود از ماجرا کرد. میتوان از وجه اقتصادی یا از وجه سیاسی به داستان نگاه کرد که مجال آن نیست؛ درباره این زوایا حرف بزنیم. به نظر من وجه سیاسی خیلی مهمتر از امر اقتصادی است. برخلاف آنچه که اکثرا میخواهند این مقوله را به محرومیت نسبی برای برطرف کردن نیازهای اقتصادیشان سادهسازی کنند. امر سیاسی در ایران مختل است که چنین اتفاقاتی میافتد. اما در بحث حجاب، صورتبندی، بنده اینطور است.
در خدمت خانم آروین هستیم و مشتاقیم که شرح ما وقع را از زبان شما هم بشنویم و از دیدگاه شما نسبت به این موضع آگاه شویم تا برسیم به سوال «چه باید کرد؟».
آروین: من یک مرور خیلی کوتاه به ماجرا میکنم. به نظر من، واقعهای که ما در اواخر شهریورماه با آن مواجه شدیم؛ واقعه تک علتی نیست و باید سه دسته علل را برایش طرح کنم: علل بلند مدت، میان مدت و کوتاه مدت. علل کوتاه مدت یعنی اتفاقاتی که ظرف یک تا دو سال گذشته در کشور افتاد. اتفاقات میان مدت یعنی اتفاقاتی که بین ۵تا۱۰سال گذشته افتاده و اتفاقات بلند مدت، یعنی اتفاقاتی که بیش از این دوران و حتی بیش از حاکمیت جمهوری اسلامی قدمت دارد. اتفاقا به نظر من، موثرترین عوامل، عوامل بلند مدت هستند که من با عنوان ضعف حکمرانی در حوزههای مختلف آن را صورتبندی میکنم. ولی این ضعف حکمرانی، وقتی در محیطزیست اتفاقمیافتد؛ تبدیل به بحران اعتراضات آب در خوزستان و اصفهان میشود. وقتی درحوزه انرژی اتفاق میافتد و قیمت حاملهای انرژی بالا میرود، آبان ۹۸ را رقم میزند. در حوزههای مختلف، ما با ضعف حکمرانی مواجه هستیم و در حوزه فرهنگ و رسانه نیز چنین ضعفی وجود دارد. اعتراضات اخیر را میتوان در همین فضا تصویر کرد. ضعف حکمرانی در حوزه فرهنگ و رسانه بسیار حائز اهمیت است. یکی از مهمترین علل میان مدت، بحث ناامیدی در جامعه است که این ناامیدی فراگیر در پنج سال گذشته خیلی جدی شد. حالا چه اتفاقی افتاد که کشورما، در برهههای مختلفی امیدوار و ناامید شد؟ ایران به صورت سینوسی امیدوارشده و ناامید شدهاست. این ناامیدیها و امیدواریهای مداوم، خودش را در مشارکت انتخاباتها نشان میدهد. مردم دیگر امیدی به عواقب تغییر و اصلاح ندارند و سطح مشارکت پایین میآید. حالا چه شد که ما در این برهه ناامید شدیم و چه اتفاقی در پی آن افتاد؛ از فضای بحث من خارج است.
در این حوزه و این مدت هیچ نقشآفرینی موثری نمیتوانستیم داشته باشیم. در واقع خیلی در لاک دفاعی بودیم. دروغ پردازیهایی که بعضی از این رسانهها میکردند؛ غیرقابل باور بود. چیزی که میگفتند با عقل سلیم اصلا جور در نمیآمد، اما باور میشد. شما ببینید چه حدی از ضعف رسانهای داشتیم که دیگر نامعتبرترین روایتها را نمیتوانستیم زیر سوال ببریم. به نظرم اینجا شکست سیاستهای فرهنگی آشکار شد
اما در کوتاه مدت؛ من با تعابیر دوستان مخالفم که میگویند گشتارشاد، علت کوتاه مدت این ماجراها بود. سوالی که از ایشان دارم این است؛ یک ماه قبل از درگذشت خانم امینی، حادثه ون گشتارشاد اتفاق افتاد که خیلی هم فراگیر شد و قبلتر از آن پلیسی که عکسش پخش شد و دختر خانمی را روی زمین میکشید و همه اینها در مورد گشتارشاد بود. اما چرا منجر به این اعتراضات نشد؟ اینجا به نظر من بحث سیاست خارجی جمهوری اسلامی خیلی مهم است. دقیقا چند روز قبل از این ماجرا یا پیرامون آن بود که؛ به نتیحه نرسیدن رسمی مذاکرات برجام اعلام شد. انتخابات کنگره در پیش بود و هر دو طرف به طور رسمی اعلام کردند که به مدت نامعلومی، مذاکرات انجام نخواهد شد. پیشتر از آن، موضع کشورمان در مورد جنگ اوکراین بود که برای غرب و کشورهای بلوک غرب مسئله ساز شده بود. علل کوتاه مدت یعنی دلایلی و زمینههایی که در یک تا دو سال گذشته روی داده است. در واقع دشمنان جمهوری اسلامی از بلوک کشورهای غربی تا رقبای منطقهای که عربستان و اسرائیل باشند؛ همه برای ایجاد آشوب انگیزهمند و یکپارچه شدند و به کشور فشار آورند که تغییراتی در سیاست خارجی خود بیاورد. این باعث میشود اتفاقی که با عنوان ون گشتارشاد افتاد، منجر به این حوادث نشود. البته شما باید میزان اعتراض را آنجا ببینید. ظرف ۴۸ساعت، دومیلیون استوری مخالفت با حجاباجباری در اینستاگرام به اشتراک گذاشته شد. شاید اگر این حجم اعتراض را میدیدیم؛ اتفاقات دیگری میافتاد. چون آن رویداد در نوع خودش بسیار گسترده بود. مثل جمع شدن یک میلیون امضاء در مخالفت با طرح صیانت. یکمیلیون امضاء اصلا چیز کمی نیست. به دوستان میگویم فعالان حقوق زنان یک زمانی کمپینی داشتند که اسمش کمپین، یک میلیون امضاء بود و فکر میکردند که اگر به یک میلیون امضاء برسند، اتفاق مهمی میافتد. ولی ظرف دو سه هفته یک میلیون امضاء برای مخالفت با صیانت داشتیم، اما هیچ اتفاقی هم نیفتاد. حالا از دستور کار رسمی خارج شد، ولی به طور غیررسمی در دستور کار اجرا قرار گرفت؛ میخواهم بگویم که سطح اعتراضات و مخالفت این بود؛ ولی مشخصا در مورد آن شکل از اعتراضاتی که ما از شهریورماه، با آن مواجه شدیم؛ به نظرم عامل خارجی خیلی پررنگ است. ولی سوال این است این عامل خارجی چرا الان توانمند شده است؟ گفتیم که چرا انگیزهمند شد؛ اما چرا توانمند شد که توانست با دو شبکه تلویزیونی در طول سه ماه یا بیشتر کشور را به آشوب بکشاند؟ پاسخ این سوال به علل بلندمدت و ضعف حکمرانی ما در حوزه فرهنگ و رسانه برمیگردد. من میخواهم مشخصا درباره ضعف حکمرانی در حوزه فرهنگ و رسانه صحبت کنم. وارد بررسی علل کوتاه مدت و میان مدت نمیشوم؛ چون این علل ربط مستقیمی به حوزه فرهنگ و رسانه ندارد و ما آنجا به یک رویداد امیدبخش نیاز داریم و در آن طرف هم سیاست خارجی ما است. باید ببینیم که میخواهیم چه کار کنیم؟ اما در بلند مدت راهبردهایی وجود دارد که اگر حل نشوند، مسائلمان پیچیدهتر میشود. شاید تندروانه و رادیکال باشد، ولی به نظر من بیش از آنکه واقعیت اعتراضات اخیر زیر سوال بردن اقتدار نظام جمهوری اسلامی باشد، به یک معنا شکست سیاستهای فرهنگی نظام جمهوری اسلامی چه در حوزه فرهنگ و چه در حوزه رسانه است. یعنی ما در هر دو حوزه باختمان کامل بود. یک ذره نبود. حتی به این صورت هم نبود که بگوئیم در برخی حوزهها بردیم و بعضی حوزهها را واگذار کردیم. در حوزه فرهنگ و در حوزه رسانه، سیاستهای فرهنگی و رسانهای مان، به روشنی باخته است. ما در این حوزه و این مدت هیچ نقشآفرینی موثری نمیتوانستیم داشته باشیم. در واقع خیلی در لاک دفاعی بودیم. دروغ پردازیهایی که بعضی از این رسانهها میکردند؛ غیرقابل باور بود. چیزی که میگفتند با عقل سلیم اصلا جور در نمیآمد، اما باور میشد. شما ببینید چه حدی از ضعف رسانهای داشتیم که دیگر نامعتبرترین روایتها را نمیتوانستیم زیر سوال ببریم. به نظرم اینجا شکست سیاستهای فرهنگی آشکار شد. آیا این سیاستها و هجمهها قبلا وجود نداشت و یک مرتبه با این اتفاقات رخ داد؟ نه! سالیان سال بود که این سیاستهای فرهنگی ناکارآمدیش را نشان داده بود. اصل وجود گشتارشاد، نشان دهندهی ناکارآمدی سیاستهای فرهنگی بود. باید ببینیم که حجاب چطور اجباری شد؟ به نظرم در دهه شصت، این حاکمیت است که از خواستههای مردم دنبالهروی میکند. نه اینکه سیاستگذاری کند و جامعه را دنبال خودش بکشد. مطالبه جامعه حجاب است و حکومت برای سامان بخشیدن به این مطالبهگری میگوید حجاب، قانون است. حالا باید ببینیم آن جامعهای که مطالبهاش حجاب بود، چطور به جامعهای تبدیل میشود که شما باید گشتارشاد بالای سر مردمش بگذاری تا حجاب خانمها را در سطح خیابان کنترل کند؟ این سیاست در فرهنگ، آموزش و پرورش، تلویزیون، نشر، سینما و همه حوزه فرهنگ و رسانه وجود داشت. تمام این سالها تلاش کردیم یکسری استانداردهای فرهنگی را در قالب سبک زندگی خاصی بوسیله سیاستهای فرهنگی نهادینه کنیم. سیاستهای شکست خوردهای که هرچند صدای شکستن شان توی گوش خیلیها پیچیده بود، اما برخی از حکمرانان و مدیران این پایان تلخ را نمیپذیرفتند. واقعیت این است، خانمهایی که در سطح خیابان روسری را نصفه و نیمه سر میکردند، در جمع خصوصی خانوادگی شان، حجاب نداشتند. آنان در سفر، در طبیعت یا هرجایی که حریم خصوصیتری از خیابان برای خودشان قائل بودند، این حجاب را روی سر نمیگذاشتند. استانداردهای این حجاب، هم از استانداردهای مورد قبول حکومت پایینتر بود.
شما به دهه شصت نگاه کنید؛ استانداردهای حجاب در آن ایام چه بود؟ امروز استاندارد حجاب در خیابان چیست؟ بنابراین سیاست فرهنگی حجاب شکست خورده بود. تنها فروپاشی کاملش در این اعتراضات نمایان شد. حالا ما باید ببینیم با این سیاست فرهنگی، رسانهای چه کنیم؟ با این سیاستی که میلیاردها تومان بودجه گرفته و هزینههای سرسام آوری هم به لحاظ معنوی داشته و در نهایت هیچ نتیجهای برای جامعه به ارمغان نیاورده است. در واقع هزینههای این سیاست فرهنگی فقط هزینههای مادی نبود؛ هزینههایی برای تصویر نظام جمهوری اسلامی هم بود که ثمره واقعی نداشت. آیا گشتارشاد برای تمام کسانی که به حد حجاب اعتقاد نداشتند؛ تأثیری داشت؟ گشتارشاد خودش یک اقدام نمادین بود و فقط حکومت میخواست بگوید: من مسئله حجاب را رها نکردم. ولی واقعا میتوانست در وضعیت حجاب شهر تهران تأثیری بگذارد؟ ابدا.
چرا؟
آروین: نخست به این دلیل که استاندارد مشخصی نداشت و واقعا معلوم نبود در این سیستم، چه چیزی تخلف محسوب میشود. خانم امینی خودش بهترین مثال است. هیچ نوشتهای نبود که بر چه اساس شما تشخیص میدهی فلانی پوشش درستی ندارد؟ تشخیص در لحظه مبنا بود. این خیلی سر و صدا میکند. خلاصه گشتارشاد اقدام نمادین بود. اما یک اقدام نمادین پرهزینه. ما از این دست اقدامات نمادین پرهزینه درکشور زیاد داریم. یک نمونهاش را من بدون رودربایستی بگویم؛ ممنوعیت بازی ورزشکاران ما با ورزشکاران اسرائیل. این واقعا نمادین است. ما میدانیم که تقریبا هیچ تأثیر واقعی ندارد؛ ولی این را حفظ کردیم و چقدر هزینه به ورزشکارانمان و حوزه ورزش قهرمانی وارد کردیم و انبوهی از این ممنوعیتها که در حوزههای مختلف میتوان نام برد.
این منازعه رادیکال است. چرا رادیکال است؟ چون چیزی که با آن منازعه میکنند؛ رادیکال است. ما در این مقطع حساس و حادثه خیز میفهمیم سیاستهای فرهنگی جمهوری اسلامی واقعا سیاستهای رادیکالی بوده است. چرا؟ وقتی که دانش آموزانمان عکسهای رهبران را که در بالای تخته نصب بوده برمیدارند و اقداماتی توهینآمیز یا مخالفت امیز نسبت به این چهرهها انجام میدهند؟
من در این حوزه با آقای دکتر توافق دارم. بنظر من هم منازعهی اصلی در این جنبش نمادین است نه واقعی. در حاشیه شیوه مواجهه حکومت با اعتراضات اخیر، برخی اینطور سوال میکردند که در آبان۱۳۹۸، نهادهای مختلف ظرف ده روز، قضیه را جمع کردند. چرا حکومت در این ماجرا سرکوب را جدی نمیکند؟ یا اصطلاحا چرا جمعش نمیکند؟ من گفتم در روزهای زیادی از این اعتراضات، اتفاق پررنگی در سطح شهر روی نمیداد. هفت هشت نفر راه میافتند و شعار میدهند. اصل ماجرا، منازعه درحوزه نمادین است. نکته دوم اینکه، این منازعه رادیکال است. چرا رادیکال است؟ چون چیزی که با آن منازعه میکنند؛ رادیکال است. ما در این مقطع حساس و حادثه خیز میفهمیم سیاستهای فرهنگی جمهوری اسلامی واقعا سیاستهای رادیکالی بوده است. چرا؟ وقتی که دانش آموزانمان، عکسهای رهبران را که در بالای تخته نصب بوده برمیدارند و اقداماتی توهینآمیز یا مخالفتآمیز نسبت به این چهرهها انجام میدهند؟ در رابطه با همین ماجرا من شنیدم که برخی مدیران و معلمان مدارس اقدام به برداشتن عکسها کردهاند! سوالی که در این برهه برای من پیش میآید این است، اصلا چرا این عکسها بود؟ اصلا این اقدام نمادین چرا وجود داشت؟ ما دهه شصتیها یادمان رفته بود که اینها است. الان که مرتب عکسها پاره میشود و آتش زده میشود، برایمان سوال میشود که چرا آنقدر زیاد است؟ گوشه گوشه شهر هم نماد است. نمادهایی که هیچ تأثیر واقعی در تقویت بنیههای اعتقادی یا حفظ تقدس این نمادها از سوی مردم ندارد. فقط نماد است و بعد مبارزه با این وجوه نمادین اتفاق میافتد. حالا سوال میشود اگر منازعه رادیکال و نمادین است، چه باید کرد و چه میتوان کرد؟
/انتهای بخش اول/ ادامه دارد...