گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ رضا قیومیپور، مدیر بخش پژوهش دانشکده علوم اجتماعی و فرهنگی دانشگاه جامع امام حسین (ع) در زمینه روایت پیشرفت علاوه بر تولید کتاب، فرآوردههای رسانهای زیادی داشته است. بااینحال معتقد است که هنوز در اول این راه سخت و پیچیده قرار داریم. در ادامه وضعیت سنجی جایگاه «روایت پیشرفت» در بین رسانههای ایرانی، با قیومی پور همکلام شدهایم.
وقتی درباره روایت پیشرفت صحبت میکنیم، میشود از زوایای مختلفی به این ماجرا ورود کرد؛ از ادبیات و بحثهای نظری این داستان تا خود بحث روایت پیشرفت، چیستی و چگونگی آن و مسائل دیگر. اما ازآنجاییکه شما سالها درباره روایت پیشرفت بهصورت تخصصی کار و فعالیت کردهاید، اگر صلاح میدانید اندکی درباره اهم فعالیتهای خودتان دراینباره صحبت کنید تا وارد بحث شویم.
قیومیپور: زمانی که هسته اصلی و محوری دانشگاه جامع امام حسین (ع)، حول جنگ تصویرسازی و جنگ روایتها و در یک معنای دیگر در خصوص روایت پیشرفت کار میکرد، متوجه یک خلأ خیلی جدی شدیم و آن خلأ این بود که وقایع و رویدادهایی که در تاریخ و جمهوری اسلامی اتفاق افتاده، بهدست نسل جدید و مردم نرسیده است و آنها از این وقایع بیخبر هستند.
ما در این خلأ با تعداد زیادی کتاب دانشگاهی مواجه شدیم که همه این وقایع، در آنها نوشتهشده است. از طرفی ما با گروهها و مرجعهای روایتساز مانند: صداوسیما، تهیهکنندگان، برنامهسازان، مبلغین و سخنرانهای کف میدان، حلقههای صالحین، پایگاههای بسیج در ارتباط بودیم و دیدیم که این افراد و مجموعهها هم یک ضعف و خلأ محتوایی پژوهشی دارند. اینجا بود که ما جای خودمان را تعریف کردیم و قرار شد ما حلقه اتصال مراجع دانشگاهی با مراجع روایتساز، رسانهای و تبلیغاتی بشویم؛ لذا به سراغ تولید کتابهایی رفتیم که به تعبیر معاون اسبق سیما به آنتن نزدیک باشد؛ کتابی که از دل پژوهشها بیرون آمده باشد و وقتی یک تهیهکننده، برنامهساز و مخاطب آن را میبیند، سریع بتواند با آن ارتباط برقرار کند.
شروع کار ما با آمارهای جهانی بود و کتاب «ایران ۲۰» از دل آن پدید آمد که رتبههای مطلوب ایران در بین آمارهای جهانی بود و بعد به سراغ کتاب «آمریکا منفی ۲۰» رفتیم که کلی آمار و شاخصههای منفی آمریکا و کشورهای غربی بود که کمتر گفتهشده بود؛ بعد کارهای مختلفی انجام دادیم تا امسال که کتابی به نام «روایت قرن» داریم که به نظرم از تمامی کارهای قبلی، میتواند اثرگذارتر باشد. از همان ایران ۲۰ تعداد بسیار زیادی موشن گرافیک ساخته شد تا الآن که از روایت قرن، صداوسیما دارد ۴۰ کمیک موشن ۳ تا ۴ دقیقهای میسازد و بهزودی پخش خواهد شد و سعی کردیم از تمامی کارهای خود، فرآوردههای رسانهای تولید کنیم تا مخاطب عام ارتباط بیشتری با آنها برقرار کند.
برای اینکه در ادامه گفتگو بیشتر همکلام شویم و از واژهها معنای مشترکی در ذهن داشته باشیم؛ اگر امکان دارد معنای خودتان را از پیشرفت برای ما بیان کنید و وقتی درباره پیشرفت صحبت میکنیم و کشوری را پیشرفته میخوانیم؛ با چه المانها و سنجههایی آن را مورد ارزیابی قرار دادهایم؟
قیومیپور: من میخواهم از جنبه روایت پیشرفت به سؤال شما جواب بدهم؛ یک زمانی شما بر اساس مسئلهای که احصا میکنید، میگویید الآن ما داریم بهجای پیشرفت به سمت توسعه میرویم و یا نه؛ یا اینکه آیا واقعاً داریم در زیرمجموعه پیشرفت عمل میکنیم و یا نسبت پیشرفت و عدالت در کشور ما چگونه بوده است؛ اما یک موقع کلاً مسئله شما چیز دیگری است. من میخواهم این را برای شما شفاف کنم که ما بر اساس چه مسئلهای به این نتیجه رسیدیم که حلقه اتصال دانشگاه و رسانه شویم، این مسئله برای ما مشخص میکند که حالا سراغ دعوای گفتمانی پیشرفت و توسعه برویم یا نه؟! البته به این معنا نیست که پیشرفت و توسعه یکی است، قطعاً ادبیات مختلفی حول هرکدام از آنها شکلگرفته و همچنان این دعوا ادامه دارد که شاخصههای پیشرفت و توسعه کدام اند، کجاها با هم همپوشانی دارند، کجاها تفاوت دارند. میخواهم بگویم که اساساً مسئله ما این نیست! بلکه مسئله ما این است که در طول چند سال گذشته اصلیترین راهبرد دشمن علیه جمهوری اسلامی و مهمترین عرصه جنگ دشمن علیه جمهوری اسلامی چه بوده و چرا فهم آن مهم است؟!
رهبر انقلاب سال ۹۷ در ورزشگاه آزادی فرمودند که اگر دشمن از سمت شرق به شما حمله میکند و شما بروید و از سمت غرب کشور دفاع کنید، ولو با تمامی امکانات و تجهیزات هم دفاع کنید؛ راه بهجایی نخواهید برد. چون عرصه اصلی تهاجم دشمن را نشناختید. رهبری در بیانیه گام دوم در همان سال ۹۷ باز فرمودند که جهاد نخستین و ریشهای شما مقابله با محاصره تبلیغاتی دشمن است که دارد انجام میدهد که در این محاصره نقاط قوت شما را میپوشاند و نقاط ضعف را پررنگ میکند. یا در همان ایام فرمودند یکی از مهمترین عرصههای اصلی جنگ این است که دشمن میخواهد یک تصویر غیرواقعی از ایران به مردم ما و دنیا نشان دهد و همچنین یک تصویر غیرواقعی از خودش به همهجا نشان دهد. چند سال بعد دوباره رهبری به جریان تحریف اشاره کردند و یا اینکه فرمودند جنگ تبلیغاتی و رسانهای از تحرکات امنیتی و اقتصادی مهمتر است. بعدها جهاد روایت و جهاد تبیین را مطرح کردند. همه اینها به ما میرساند که مهمترین راهبرد دشمن علیه جمهوری اسلامی ایران همین وارونه نشان دادن واقعیتها است. دشمن با روایت در حال کار کردن است و وقتی این را فهم کردیم من هم مسئله اصلی خود را بر همین اصل ترسیم میکنم. پس در این فضا مسئله اصلی من این است که نشان دهم تصویر اصلی که از ایران نمایش داده میشود، تصویر درستی نیست.
حالا در بحث پیشرفت، مسئله ما چیست؟ مسئله ما تفاوت پیشرفت با توسعه است؟ قطعاً در این فضایی که من برای شما تعریف کردم، مسئله ما تفاوت این دو گفتمان نیست؛ بلکه مسئله این است که او تصویرهایی درباره جمهوری اسلامی ایجاد میکند، اینکه کشور ما در حوزههای مختلف پیش رفته است یا نه، میخواهد بگوید شما کارآمد نیستید! لذا در اینجا مفهوم کارآمدی برای او خیلی مهم است. عنوان میکند که شما در رفع گرههای اقتصادی و رفاهی مردم کارآمد نیستید. در ایجاد فضایی بهتر در ساحتهای مختلف چون سلامت، آموزش، علم و... مدام عنوان میکند که شما کارآمد نیستید و از طرفی مدام از گذشته شما یعنی دوران پهلوی به شما تصویر نشان میدهد که مردم در رفاه زندگی میکردند و شرایط کاملاً بهتری نسبت به الآن شما داشتهاند؛ در گذشته یک حاکمیت کارآمدتری بر سر کار بوده که مردم در آن زمان رفاه و حس و حال بهتری داشتهاند و الآن شمای جمهوری اسلامی در این چهل و اندی سال رو بهعقب آمدهاید و نتوانستهاید این گرهها را برای مردم بازکنید و وضعیت مردم را بدتر کردهاید. در همین حال حاضر کشورهای غربی را برای شما تصویر میکنند که وضعیت خیلی خوبی دارند و با این مثلث شکلگرفته در حال تزریق یاس و ناامیدی برای شماست.
حالا در این فضا ما به سراغ مقابله با اینها رفتهایم که بر اساس ادلهی مختلف از جمله آمارهای جهانی، ما باز روبهجلو حرکت کردهایم. شاید در آمارهای جهانی شاخصههایی همچون معنویت و استقلال برای نشان دادن پیشرفت ما خیلی مهم باشد؛ اما ما، همه اینها را کنار گذاشته و بر اساس آمارهای جهانی سایر کشورها که این موضوع را بررسی میکنیم؛ باز از جهات مختلف روبهجلو بودهایم و نه تنها نسبت به دوران پهلوی بلکه با متر و معیار آمارهای جهانی نیز وضعیت مطلوبتری داریم.
اتفاقاً بحث ما به نقطه خوبی رسید؛ آیا به نظر شما مردم نیز ذهنیت مشابهی نسبت به پیشرفتهای کشور دارند و همان تصویری را که حاکمیت از پیشرفت در ذهن خود مجسم کرده، مردم نیز همانقدر با آن قرابت معنایی دارند و با آن ملموس هستند یا ذهنیت دیگری دارند؟
قیومیپور: مردم نسبت به پیشرفت چه ذهنیتی دارند؟
بهعنوانمثال همین چند وقت گذشته یک رصدخانهای باهمت دانشمندان نجوم ما افتتاح شد که احساس من این بود باوجود اهمیت بالای این موضوع، مردم در بهترین شکل ممکن با بیتفاوتی از کنار این موضوع گذشتند. حالا ممکن است روایت ما از این ماجرا هنرمندانه نبوده است و یا ممکن است شما اعلام کنید که فلان موشک را در صنعت موشکی خود تولید کردهاید، اما مردم بگویند که من هنوز در ابتداییترین مسائل رفاهی خود ماندهام و تو برای من از تولید فلان موشک میگویی؛ احساس میشود که ذهنیت مردم نسبت به کلمه پیشرفت با آن چیزی که حاکمیت مدنظر خود دارد، قدری متفاوت است.
قیومیپور: قطعاً این گزاره که ما نتوانستهایم بهدرستی این موارد پیشرفت را برای مردم روایت کنیم که کاملاً درست است. اجازه دهید من در این خصوص چند نکته را عرض کنم؛ اول اینکه وقتی در حوزه بیان و روایت پیشرفتها، حوزههایی مانند نانو، پزشکی و موشکی دفاعی بیشتر گفتهشده، یا مقصر ما بودهایم که روایت ضعیفی از آنها ارائه دادهایم و یا اینکه نگذاشتهاند باقی عرصهها خیلی به ذهن مردم نزدیک شود. وقتی شما از پیشرفتهای مثلاً حوزه نظامی برای مردم میگویید؛ مردم هم این موارد را قبول دارند، اما میگویند که چیزهای دیگری هم برای گفتن وجود دارد. بر اساس نظرسنجیها مردم قطعاً حس و حال خوبی از پیشرفتهای نظامی کشور دارند، اما وقتی به همین هم نقد میکند، میخواهد به شما بگوید که عرصههای دیگری هم برای این روایت وجود دارد. نکته دیگر اینکه معمولاً آن قسمتهایی را که بهصورت مستقیم با زندگی مردم سروکار دارد را به خوبی روایت گری نکردهایم. درست است که موشک هم به زندگی و امنیت مردم بستگی دارد، اما بهصورت غیرمستقیم. نکته دوم اینکه ما نتوانستیم بهصورت روندی، وضعیت ایران را به ذهن مردم وارد کنیم.
بهصورت روندی یعنی چه؟
قیومیپور: هر تحلیلی که مقطعی و نقطهای باشد؛ اساساً تحلیل غلطی است. شما نمیتوانید منصفانه یک وضعیت و عملکرد را قضاوت کنید، بدون اینکه روند گذشته آن رویداد و یا موضوع را بدانید. این درباره همه موارد صدق میکند و ما در این ماجرا ضعف داریم. چرا دشمن دارد مدام دوران پهلوی را برای مردم نشان میدهد؟ چون مکانیزم ذهن انسان بهصورت مقایسهای است. رضایتها و نارضایتیهای انسان همه بر اساس مقایسه است. یعنی شما وقتی یک فضای مقایسهای را برای او شکل میدهید این باعث میشود که کاملاً بر روی فضای انتظارات او اثر بگذارد و یک توقعات و انتظاراتی داشته باشد و یک چیزی در ذهن او باشد که خیلی واقعی نباشد، چون براساس یک مقایسه غلط شکلگرفته است.
اتفاقاً وقتی درباره حوزههای مختلف پیشرفت از پزشکی، نانو، موشکی و سایر حوزهها برای مردم صحبت میکنیم، شاید اولین سؤال جدی آنها این باشد که بالاخره بیش از ۴۰ سال از عمر انقلاب میگذرد و این پیشرفتها بعدازاین همه سال شاید طبیعی به نظر بیاید. حال سؤال اصلی اینجاست که اگر بهجای جمهوری اسلامی ایران یک حاکمیت دیگری بر سرکار بود، باز ما شاهد این پیشرفتها بودیم؟
قیومیپور: این سؤال وقتی پیش میآید که شما واقعیت پهلوی را برای آنها توضیح دهید. من معتقدم که جامعه هنوز از حکومت پهلوی در زمینههای مختلف سوادآموزی، نظامی، سلامت، بهداشت و... تصویر درستی ندارد؛ و حالا ما باید در ابتدا بتوانیم تا این تصاویر را در ذهن او بهدرستی ثبت کنیم که مثلاً در حوزه سوادآموزی در زمان پهلوی، میانگین ما از کشورهای عربی هم بدتر بوده است و اینقدر کشور بیسوادی بودهایم. ما در مقایسه با کشورهای خاورمیانه وضعیت بدتری داشتهایم و از میانگین جهانی بهمراتب بدتر بودهایم
پهلوی اول یا دوم؟
قیومیپور: من سالهای آخر پهلوی را عرض میکنم. یعنی سالهای ۵۵ تا ۵۷.
پس همه این فارغالتحصیلان دانشگاهی و حتی افرادی که برای تحصیل به خارج از کشور میرفتند، در این آمار وجود دارند؟
قیومیپور: بله، با وجود همه آنها درصد میزان سواد ما از کشورهای عربی هم پایینتر بوده است. در حوزه سلامت، در حوزه مرگومیر مادران و نوزادان، در امید به زندگی، در بیماریهای مختلف اصلاً ما تصور درستی از آن زمان نداریم. در حوزه اقتصادی و وضعیت رفاه مردم که بیشتر از ۵۰ درصد مردم در روستا زندگی میکردند؛ باید از زبان خود کارگزاران دوره پهلوی دید و شنید که اینها در چه وضعیتی بودند! مثلاً ویلیام شوکرات در کتاب معمای شاهمات، یک نشستی را روایت میکند که صدقیانی، معاون عمران و روستاهای دوره پهلوی میگوید بعد از اصلاحات ارضی در دوره پهلوی، زندگی مردم روستا که اکثریت جمعیت ایران را شکل میدهند، اینگونه بوده که غذای خانواده در بهترین ایام سال، نان خالی باکمی ماست و یا دوغ گرم و یا شیر است و در سال یک یا دو دفعه گوشت غذای آنها را تشکیل میدهد. او در ادامه وضعیت روستا را اینطور روایت میکند: «جمعیتی بدبخت، بیلباس، بیغذا، مریض و عقبمانده»؛ یعنی اصلاً گرانی و تورم مسئله آنها نبوده بلکه آنها در تأمین کالاهای اساسی و نیازهای خوراکی در مضیقه بودند. آمارهای جهانی میگوید که حتی مصرف میوه در زمان پهلوی از کشورهای همسایه کمتر بوده است. این کتاب توسط دانشگاه هاروارد چاپ شده است. مصرف پروتئین بهمراتب از میانگینهای جهانی فاصله داشته است. در سوءتغذیه ما از جمله کشورهای بد منطقه بودهایم و همه این موارد بر اساس آمارهای جهانی ثبتشده است. حتی افراد اندکی که در شهرها زندگی میکردند، زمان پهلوی اغلب در فلاکت و بدبختی به سر میبرند.
آنقدر در روایت اینها ما غافل بودهایم که رقیب ما میدان بازی را از آن خود کرده و حالا روایت اوست که بر همه عددها و آمارهای ما میچربد.
قیومیپور: بله؛ ماجرا در مرحله اول این است که همه اینها گفته نشده است. حالا بخش دوم سوال شما که اگر حکومت دیگری به جز جمهوری اسلامی ایران بود باز این پیشرفتها حاصل میشد؟ بله شاید در نگاه نخست این گزاره درست باشد که بالاخره در این سالها همه دنیا پیشرفت کرده و ما هم مثل باقی کشورها بالاخره پیشرفت کرده ایم. اینجا درواقع بحث نرخ رشد پیش میآید که در آمارهای جهانی هم بر اساس همین شاخصه بررسی میکنند. میگوییم که پهلوی حدود نیم قرن بر کشور حاکم بوده است و خروجی این نیم قرن حکومت این جایگاه ایران در دنیا بوده است. من اصلا نمیخواهم جمهوری اسلامی را با پهلوی مقایسه کنم. مگر نمیگوییم دنیا پیشرفت کرده است؛ من هم میخواهم پیشرفت پهلوی و جمهوری اسلامی را با میانگین پیشرفت دنیا در هر حوزهای مقایسه کنم. در سالهای ۵۶ و ۵۷ یعنی سالهای آخر حکومت پهلوی کشور ما بر اساس میانگین آمارهای جهانی در حوزههای مختلف نه تنها به مراتب از این آمارها پایینتر است بلکه از کشورهای همسایه و عربی هم وضعیت بدتری دارد و همه اینها دارد به شما یک تصویری از دنیا و حکومت پهلوی ارائه میدهد. خب الان هم بیش از ۴۰ سال از عمر جمهوری اسلامی میگذرد و در این سالها هم تلاشهایی شده است. این حرکت پهلوی که ایران به یک کشور ضعیف در دنیا تبدیل میشود را جمهوری اسلامی بعد از ۴۴ سال به یک جایگاه کاملا متفاوت بر اساس همان آمارهای جهانی تبدیل میکند.
مثلا در حوزه سوادآموزی که حتی از کشورهای عربی هم پایینتر بودیم، در سال ۲۰۲۱ درصد باسوادان ایران ۸۹درصد بوده که نه تنها از کشورهای عربی و همسایه بلکه از میانگین جهانی نیز بالاتر است. یعنی حرکت شما بسیار بیشتر از حرکت و رشد جهانی اتفاق افتاده است. ما کشور یازدهم دنیا در حوزه پایین آوردن مرگومیر نوزادان در ۳۰ سال اخیر هستیم. از سال ۱۹۷۶ تا ۲۰۱۸ ما رتبه اول رشد باسوادان در دنیاییم و یا مثلا در حوزه رفاه و مصرف پروتئین الان ما جزو کشورهای مطلوب در خصوص مصرف پروتئین، میوه و سبزیجات، ماهی و غذاهای دریایی هستیم. همه اینها براساس شاخصهای فائو و آمارهای جهانی و رسمی منتشر شده است.
همه این عددها، چون بر اساس آمارهای جهانی و منتشر شده گفته میشود غیر قابل انکار و تکذیب است. پس ماجرا چیست که برای مردم اینها قابل لمس و باور پذیر نیست؛ چون برخلاف گذشته امروزه همه ما دوستان، اقوام و آشنایانی داریم که در سایر کشورها در حال زندگی کردن هستند و یا خود ماها با مسافرت به کشورهای دیگر و مقایسه سطح زندگی و رفاه آنها با خودمان، این فاصلههای بسیار زیاد را میبینیم. احساس و تحلیل من این است که ما در چگونگی این روایتها دچار ضعف اساسی هستیم که نتوانستهایم این واقعیتها را برای مردم بدرستی شرح و تصویرسازی کنیم و اغلب بجای شرح هنرمندانه این روایتها، به مردم گزارش پیشرفت دادهایم.
قیومیپور: نکته اول اینکه با وجود همه این پیشرفتها نمیتوان آسیبها را در جامعه نادیده گرفت و یکی از ضعفهای ما این است که در کنار روایت پیشرفتها، ما روایتی از آسیبها و ضعفهای خودمان نداشتهایم. ما در این سالها یک مدلی به نام سپردن کارها به مردم داشتهایم، مردمی که هویت آنها بعد از انقلاب دگرگون شدهاست و ما هر وقت از این ظرفیت بزرگ استفاده کردیم، پیشرفت کردهایم و یک جاهایی هم از آن غافل بودهایم که در آن زمینه دچار ضعف هستیم. پس وقتی مردم در یک جایی در برابر روایتهای شما مقابله میکنند برای این است که آن ضعفها و آسیبها را برای او نگفتهایم.
مسأله بعدی این است که خودتحقیری در کشور ما امری تاریخی است؛ شما برای مقابله با یک جریان باید ببینید که آن رویداد چقدر در تاریخ شما ریشه دارد. خود تحقیری در کشور ما یک جریان ریشهدار است. جریانی که از دوره قاجار شروع میشود، با شکستهای سنگین ما در جنگ با روس ادامه دارد و این با پیشرفتهای اروپاییها همزمان میشود؛ لذا این خود تحقیری به یک گفتمان رایج در زمان قاجار و پهلوی بدل میشود که همچنان رگههایی از آن وجود دارد. اینکه ما بدبختیم، مرغ همسایه غاز است و دیگران خوشبخت هستند؛ جز ژنومهای فرهنگی جامعه ما به حساب میآید. البته به نسبت دوره قاجار و پهلوی اوضاع ما در این خصوص خیلی بهتر شده است، اما همچنان رگههایی از آن در جامعه وجود دارد.
نکته بعدی در نحوه روایت کردن ما است. البته روایت همین «ایران ۲۰» هم در جامعه نیاز است؛ چون ما در تبلیغات به شدت ضعف داریم و من این را بارها تست و مورد آزمون قرار دادهام. مثلا در جمع مردم، دانشآموزان و یا دانشجویان این آمارها را سوال کردم، کاملا خلاف آنها فکر میکنند. واقعا همه این رتبهها و پیام ما به مخاطب نرسیدهاست. البته بخش زیادی از آن به دلیل تولیدات زیاد دشمن است.
احساس میشود که در این سالها گویا ما فقط در همین آمارها متوقف شدهایم.
قیومیپور: اگر واقعا همین آمارها به گوش مردم رسیده باشد که باز خوب است. چون من معتقدم که ما در بیان همین آمارها هم موفق نبودهایم. خب با همه این تفسیرهایی که ذکر شد؛ یک نوجوان و جوان ایرانی در طول روز چه چیزهایی در ذهن او منتقل میشود؟ سینمای ما در سالهای گذشته چه تصویری از ایران را مخابره کرده است؟ سریالهای نمایش خانگی ما چه تصویری برای مخاطب ارائه میکند؟ معلم و استاد دانشگاه چه تصاویری به او ارائه میدهند؟ حالا فضای مجازی و شبکههای معاند را کنار بگذارید؛ ببینید با چه حجمی از تصاویر مواجه اید! حالا این وسط یکی دو آمار از پیشرفتها هم ارائه میشود. کاملا مشخص است که در حجم بزرگی از روایتهای دیگر گم میشود و اصلا به چشم نمیآید. معمولا در این مواجهه ما فقط رسانه را دیدهایم؛ در صورتی که معلم هم مهم است؛ تفریحات هم اهمیت دارند؛ فوتبال و ورزش هم مهم هستند؛ ما کمتر به این مراجع روایت ساز توجه کردهایم و حالا چگونه میتوانیم با وجود این همه مرجع برای روایت، ما نیز حرف خودمان را بزنیم.
البته که مراجع زیادی در طول ۲۴ ساعت شبانهروز برای نوجوان و جوان ما روایتسازی میکنند. اما نباید از این نکته غافل شویم که تاثیر کدام یک از اینها بیشتر است! آیا تاثیر رادیو به اندازه تلویزیون و یا سینماست؟ آیا تاثیر موسیقی به اندازه کتاب است؟ میخواهم بگویم که ما برای تاثیرپذیری بیشتر بر مخاطب، باید به سراغ رسانهای و یا قالبی برویم که درنهایت تاثیر بیشتری بر مخاطب خود داشته باشیم و بیشترین سرمایهگذاری خودمان را در روایت پیشرفت بر روی همان رسانه یا قالب انجام دهیم.
قیومیپور: البته هنوز این خیلی مشخص نیست و ما هم با طراحی نظرسنجیهای مختلف به دنبال این هستیم که مراجع مختلف روایتساز را برای نوجوان احصا کنیم و اولویتهای این مراجع را پیدا کنیم و البته کار بسیار دشواری است و هنوز ما نمیدانیم که کدام یک از اینها، اثرات بیشتری بر مخاطب دارد. «پورتر» در بحث سواد روایت، یک سوال بسیار خوبی میپرسد، اینکه تفاوت توصیف و توضیح با روایت در چیست؟ این تفاوت در این است که روایت، قصه محور است و شما باید در روایت از داستان استفاده کنید. در وجوه مختلف شاید مهمترین ابزار تثبیت تصویر در ذهن، داستان و قصه است. ما در این زمینه خیلی کم کار کردهایم. البته وقتی من درباره قصه صحبت میکنم، منظورم فقط در قالب تلویزیون و سینما نیست که قطعا تاثیر آن بسیار بالاتر از سایر قالبها است؛ شما میتوانید هر ماجرایی را در بستر داستان و قصه برای مخاطب خود بازگو کنید.
شما بیایید بررسی کنید که رضاخان با این همه ظلمها و جنایتهایی که انجام داده، اما تصویرش در بخشی از جامعه ایران، یک تصویر مثبتی است و وقتی آن را بررسی میکنید درنهایت به چند قصه میرسید که از رضاخان در اذهان چندین قصه ساختهاند. مثلا فلان پل را ساخت و بعد در زمان افتتاحیه به پیمانکار آن پل گفت که با خانوادهات به زیر آن پل برو و یا در پادگان پیش فلان سرباز رفت و اینجوری شد یا در صف نانوایی بود و به خاطر نان سوخته نانوا را در تنور انداخت؛ و با چند قصه در حال ساختن ابر تصویر از یک شخص و حکومت است. اما ما نتوانستهایم که این کارها را بکنیم و باید آنقدر در این زمینهها کار کنیم که مثل نفس کشیدن، اینها برای ما عادی شود و آن وقت است که در ذهن مردم ثبت و ضبط شدهاست. شاید ماجرای توان موشکی ما امروزه همچین ماجرایی داشته باشد. چون فکر نکنم کسی این توان را امروزه انکار کند. حالا در باقی زمینهها نیز باید همچین اتفاقی بیافتد.
/انتهایپیام/