بررسی وضعیت رسانه‌های اجتماعی به قلم پیا مالنی؛
مسئله شبکه‌های اجتماعی دقیقاً به مسئله مقیاس‌گذاری بازمی‌گردد. در سطح فنی، شبکه‌های غیرمتمرکز این مزیت را دارند که قوی‌تر ظاهر شوند. هنگامی‌که با حملاتی مواجه می‌شوید که برخی گره‌ها را از بین می‌برند، گره‌ها و پیوندهای دیگر را می‌توان جدا کرد و آسیب را محدود کرد. در سطح ایدئولوژیک، آن‌ها تلاش می‌کنند از مدل‌های سرمایه‌داری و سودمحور که در مرکز و کانون بسیاری از مشکلات فعلی رسانه‌های اجتماعی قرار دارند، خلاص شده و فاصله بگیرند.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ «پیا مالنی»[۱] ،فارغ التحصیل اقتصاد دانشگاه هاروارد، اقتصاددان ارشد و مدیر مرکز نوآوری، رشد و جامعه در «موسسه تفکر اقتصادی جدید»[۲] است. وی در مقاله‌ای که وب سایت همین موسسه آن را منتشر کرده است، به مسئله انحصار گسترده‌ای که غول‌های فناوری در شبکه‌های اجتماعی ایجاد کرده‌اند می‌پردازد. به گفته بسیاری از شبکه‌های اجتماعی جدید به طور خاص روی دور شدن از معماری متمرکز غول‌های فنآوری امروزی مانند توئیتر و فیسبوک تمرکز کرده‌اند و تلاش گسترده‌ای در جریان است که جوامع به سمت وب غیر متمرکز وغیرانحصاری حرکت کنند.

 

فرار از دست غول‌های فناوری

تصاحب اخیر «توئیتر» توسط «ایلان ماسک»، به نوعی با زلزله سال ۲۰۱۶ که دونالد ترامپ به‌طور غیرمنتظره‌ای دفتر بیضی شکل کاخ سفید را تصاحب کرد، مشابه بود. در هر دو مورد، یک میلیاردر پوپولیست یک نهاد موجود با میلیون‌ها عضو را تحت مدیریت کاملاً جدیدی قرار داد

تصاحب اخیر «توئیتر» توسط «ایلان ماسک»، به نوعی با زلزله سال ۲۰۱۶ که دونالد ترامپ به‌طور غیرمنتظره‌ای دفتر بیضی شکل کاخ سفید را تصاحب کرد، مشابه بود. در هر دو مورد، یک میلیاردر پوپولیست یک نهاد موجود با میلیون‌ها عضو را تحت مدیریت کاملاً جدیدی قرار داد. جای تعجب نیست، درحالی که آمریکایی‌های نگران از روی کار آمدن ترامپ در سال ۲۰۱۶ تمایل داشتند برای فرار از این وضعیت به کانادا فرار کنند؛ توئیترباز‌ها نیز نگرانی و ترس خود را در پاییز ۲۰۲۲ با اعلام قصد خروج از این شبکه اجتماعی، نشان دادند. اما رایج‌ترین خروج از این تهدید‌ها ساختاری بود که که کم‌تر کسی نام آن را شنیده بود: «ماستودون»[۳].

«ماستودون» یکی از وب سایت‌های جدید شبکه اجتماعی است که در کنار «پست»[۴]، «استیمیت»[۵]، «پلانتاری»[۶] یا «نوستر»[۷] با سرمایه گذاری «جک دورسی»[۸]، که در مواجهه با تصمیم گیری غیرقابل درک «ایلان ماسک» در رابطه با ممنوعیت روزنامه نگاران، اخراج پرسنل و تغییرات الگوریتمی در توئیتر توجه‌ها را به خود جلب کرده‌ است. بسیاری از این سایت‌های جدید به‌طور خاص روی دور شدن از معماری متمرکزغول‌های فنآوری امروزی مانند توئیتر و فیسبوک تمرکز کرده‌اند.

بد نیست بدانید که تنها ربع قرن پیش، همین شبکه‌های اجتماعی که حالا مشکلات وحشتناک انقلاب رسانه‌های اجتماعی موسوم به «وب ۲.۰»[۹] را به نمایش گذاشته‌اند، هدف هیاهو و آرمان گرایی بودند. فیسبوک تصمیم گرفت تا جهان را به هم متصل کند در حالی که گوگل به دنبال این بود که تمام دانش بشری را بدون هیچ هزینه‌ای در دسترس همگان قرار دهد. گوگل تا آنجا پیش رفت که شعار غیررسمی «شیطان نباش»[۱۰] را پذیرفت. این شعار بلاخره در بهار سال ۲۰۱۸، عمداً از پیشگفتار قانون رفتار گوگل حذف و بازنشسته شد، زیرا این شعار به جای یک دارایی با اقداماتی که این شرکت بزرگ سلسله مراتبی انجام داده بود بیشتر به مایه شرمساری تبدیل شده بود و پوچی و بی معنی بودن آن بر همگان معلوم شده بود.

نابودی ایدئالیسم شبکه‌های اجتماعی

این باور وجود داشت که ما در حال ورود به یک مدینه فاضله فناوری هستیم که در آن ماشین‌ها از انسان‌ها محافظت می‌کنند و انسان‌ها و کامپیوتر‌ها در هماهنگی برنامه نویسی متقابل با هم زندگی می‌کنند

این سایت‌های رسانه‌های اجتماعی شاید بهترین نمونه از نابودی ایدئالیسمی باشند که مشخصه توسعه اینترنت در اواخر دهه ۱۹۶۰ بود. زمانی که ضد فرهنگ‌ها در حال شکوفایی بودند، درست مثل شعر «ریچارد براتیگان»[۱۱]: «همه تحت نظارت ماشین‌های دوست داشتنی هستند». این باور وجود داشت که ما در حال ورود به یک مدینه فاضله فناوری هستیم که در آن ماشین‌ها از انسان‌ها محافظت می‌کنند و انسان‌ها و کامپیوتر‌ها در هماهنگی برنامه نویسی متقابل با هم زندگی می‌کنند.

ایدئالیسم، بسیاری از مهندسان اصلی این سایت‌های رسانه‌های اجتماعی را آلوده کرد. «ایوان هنشاو پالات»[۱۲]، یکی از اولین کارمندان توئیتر، به منشاء توئیتر به عنوان یک پلتفرم باز اشاره می‌کند؛ فضایی که مردم به وسیله آنAPI» [۱۳]» می‌سازند و می‌توانند با سرویس‌های شخص ثالث تعامل داشته باشند. ساختار بازار، با این حال، توئیتر و دیگر شبکه‌های اجتماعی را از آن وضعیت دور کرد. یک چارچوب اقتصادی نئوکلاسیک به ما می‌گوید که این نوع دستکاری مصرف کنندگان باید در یک بازار با عملکرد خوب توسط نیرو‌های رقابتی کنترل شود، روشی که فیسبوک توانست در سال ۲۰۰۸ با وعده تجربه کاربری بهتر و افزایش حریم خصوصی از شبکه اجتماعی «مای اسپیس»[۱۴] پیشی بگیرد. اما شبکه‌های اجتماعی ذاتا انحصاری‌های طبیعی هستند؛ بیشتر کاربران ترجیح می‌دهند در سایتی باشند که میزبان تمام دوستانشان باشد تا اینکه مجبور باشند در چندین سایت مختلف پخش شوند. زمانی که فیسبوک به عنوان سایت غالب در این فضا انتخاب شد و به اشتراک گذاری داده‌های بسیار شخصی کاربران پرداخت و در عین حال وعده خصوصی نگه داشتن آن را داد؛ بازار، کار بسیار کمی می‌توانست برای مهار آنچه در اصل یک انحصار بود، انجام دهد.

بسیاری از نارضایتی‌ها از خدمات وب ۲.۰ بر پایه کیفیت مهندسی نرم افزار نیست، چرا که بازار این فرصت را در اختیار بسیاری از بااستعدادترین کدنویسان و مدیران فنآوری جهان قرار داده است تا یک معماری بسیار قابل اعتماد بسازند که بدون هیچ هزینه این در اختیار کاربران قرار گیرد. از آنجا که این سرویس‌ها رایگان هستند، مشکل به جای آن ناشی از شکست‌های بازار غیرپولی در قالب اطلاعات نامتقارن و مشکلات اصلی در یک محیط انحصاری است.

مدل انتفاعی توئیتر، فیس‌بوک و دیگر شبکه‌های اجتماعی غول‌پیکر به‌طور فزاینده‌ای یک مدل تبلیغاتی است که هزینه‌های واقعی کاربر را از نظر حفظ حریم خصوصی پنهان کرده است. از این رو این ضرب المثل رایج است: «اگر شما برای محصول پولی پرداخت نمی‌کنید، شما محصول هستید.» 

مدل انتفاعی توئیتر، فیس‌بوک و دیگر شبکه‌های اجتماعی غول‌پیکر به‌طور فزاینده‌ای یک مدل تبلیغاتی است که هزینه‌های واقعی کاربر را از نظر حفظ حریم خصوصی پنهان کرده است. از این رو این ضرب المثل رایج است: «اگر شما برای محصول پولی پرداخت نمی‌کنید، شما محصول هستید.» در حالی که دیوان عالی برای شنیدن استدلال‌ها در پرونده «گونزالس علیه گوگل»[۱۵] آماده می‌شود، جایی که خانواده یک آمریکایی کشته شده در حمله تروریستی داعش یوتیوب را به خاطر ترویج ویدیو‌های تروریستی متهم کرده است، بحث در مورد بخش ۲۳۰ قانون نجابت ارتباطات آمریکا که از پلتفرم‌ها در برابر مسئولیت محتوای میزبانی شده در سایت هایشان محافظت می‌کند، دوباره داغ شده است. اما بیش از مسئله میزبانی محتوا، این پرونده مستقیما به الگوریتم‌هایی اشاره می‌کند که بینندگان را به سمت محتوای تیره و سمی‌تر سوق می‌دهند؛ زیرا ثابت شده است که این روش موثرترین راه برای تماشای آن‌ها است.

ضرورت افزایش سرگرمی در شبکه‌های اجتماعی و در نتیجه افزاش درآمد تبلیغاتی برای شرکت‌ها است که این الگوریتم‌ها را هدایت می‌کند و به ناچار باعث ایجاد مشکل می‌شود، همانطور که این مسئله در فیلم «معضل اجتماعی»[۱۶] به خوبی به تصویر کشیده شده است. ترس از آزار و اذیت و قلدری، فروش داده‌های شخصی و سوء استفاده از در‌های پشتی دولت[۱۷]، همگی به این واقعیت گره خورده‌اند که کاربران به انحصارات وابسته شده‌اند، جایی که هزینه‌های پرداخت شده نه به دلار بلکه در امنیت، حریم خصوصی و دستکاری توسط نیرو‌های نامرئی است.

جذابیت تمرکز زدایی در شبکه‌های اجتماعی

در مواجهه با این دستکاری، مفهوم تمرکززدایی به‌طور فزاینده‌ای برای کاربران جذاب است، و فشاری برای توسعه سیستم‌های همتا به همتا یا فدرال وجود دارد که بر مالکیت، حریم خصوصی و کنترل بر داده‌های خود فرد تاکید می‌کند. «بلاک چین»[۱۸] یکی از نمونه‌های آن است و تلاش‌هایی برای توسعه شبکه‌های رسانه‌های اجتماعی بر اساس معماری بلاک چین وجود دارد. بلاک چین از بدو پیدایش، عمیقاً مبتنی بر ایدئولوژی آزادی‌خواهانه بوده است. با توجه به اتکای وب ۳.۰ به فناوری بلاک چین بدون کنترل نهادی امکان تراکنش‌هایی فراهم می‌شود که نیازی به یک مقام مرکزی ندارند.

با این حال، یک حرکت متقابل وجود دارد؛ حرکتی که به ایدئالیسم اینترنت اولیه بر می‌گردد، باوری که می‌توان از این فنآوری برای ساخت دنیایی متصل‌تر استفاده کرد. از طریق سازمان‌هایی مانند آرشیو اینترنت، جامعه‌ای پیرامون مفهوم وب غیرمتمرکز (DWeb)[۱۹] در حال رشد است، جایی که فشاری برای ایجاد پروتکل‌های غیرمتمرکز که از بلاک چین استفاده نمی‌کنند، وجود دارد. این جامعه آینده نگرانه فناوری، مجموعه‌ای از ارزش‌ها و اصول وب غیرمتمرکز را که بر نظریه‌های «الینور اوستروم»[۲۰] برنده نوبل در مورد طراحی مدلی برای حل «تراژدی منابع مشترک گرت هاردینک»[۲۱] استوار است رسمیت بخشیده است.

الگوریتم‌های مرموز این غول‌های فناوری برای به حداکثر رساندن سود شرکت‌ها طراحی شده‌اند و جهت گیری کلی وب غیر متمرکز بر طراحی یا ساختاربندی سیستم‌های ساخته شده حول مدل‌های حکمرانی است که همکاری جامعه را به جای تکیه بر بازار برای حل مسائل تشویق می‌کند

هدف این جنبش، معماری سیستم‌هایی است که بتوانند از دام‌های کنترل متمرکز در دستان میلیاردر‌های فناوری مانند «ماسک» یا «زاکربرگ» خلاص شوند. الگوریتم‌های مرموز این غول‌های فناوری برای به حداکثر رساندن سود شرکت‌ها طراحی شده‌اند و جهت گیری کلی وب غیر متمرکز بر طراحی یا ساختاربندی سیستم‌های ساخته شده حول مدل‌های حکمرانی است که همکاری جامعه را به جای تکیه بر بازار برای حل مسائل تشویق می‌کند. با این حال انتقاد رایج از رویکرد نهادی غیر متمرکز «استروم» این است که این مدل اگرچه ممکن است در مقیاس کوچک و به‌طور محلی تحت کنترل باشد، اما در مورد موارد بزرگتر، ملی یا حتی جهانی کمتر احتمال دارد این طرح جواب بدهد.

در حالی که کشاورزان در یک روستای سوئیس ممکن است بتوانند چارچوب‌ها و توافق نامه‌های نهادی را برای جلوگیری از چرای بی‌رویه ایجاد کنند، اما اصول اوستروم هنگام تلاش برای اداره شرکت‌های بزرگ نفتی با انگیزه سود و با منابع قابل توجهی که برای لابی کردن نهاد‌های نظارتی یا تغییر دولت‌ها در اختیار دارند، چگونه کار می‌کند؟ در مورد رسانه‌های اجتماعی نیز جایی که خود دولت منافع و انگیزه‌های قابل توجهی برای اعمال قدرت و کنترل دارد، همانطور که در گزارش‌های مربوط به دخالت اف بی آی در محتوای فیس بوک یا افشاگری‌های فایل‌های توئیتر مشاهده شد و جایی که شرکت‌های بزرگ فنآوری میلیارد‌ها دلار سود را مدیریت می‌کنند، آیا این اصول طراحی سازمانی واقعا توانایی مقیاس دهی را دارند؟

در نهایت، مسئله شبکه‌های اجتماعی دقیقاً به مسئله مقیاس گذاری بازمی‌گردد. در سطح فنی، شبکه‌های غیرمتمرکز این مزیت را دارند که قوی‌تر ظاهر شوند. هنگامی که با حملاتی مواجه می‌شوید که برخی گره‌ها را از بین می‌برند، گره‌ها و پیوند‌های دیگر را می‌توان جدا کرد و آسیب را محدود کرد. در سطح ایدئولوژیک، آن‌ها تلاش می‌کنند از مدل‌های سرمایه‌داری و سود محور که در مرکز و کانون بسیاری از مشکلات فعلی رسانه‌های اجتماعی قرار دارند، خلاص شده و فاصله بگیرند. اما اقتصاد پلتفرم‌ها نمی‌تواند مساله اساسی اقتصاد مقیاس را دور بزند. اجرای هر یک از پیوند‌های یک شبکه هزینه‌ای دارد. در حالی که این هزینه‌ها می‌توانند در میان کاربران توزیع شوند یا یک ساختار غیر انتفاعی می‌تواند برای افزایش منابع برای حمایت از شبکه‌ها ایجاد شود، به معماری بسیار خلاقانه‌ای نیاز هست تا در برابر گرایش ذاتی به سمت یک ساختار انحصاری مقاومت کند.

نبرد ایدئولوژی‌های متضاد

با این حال، ایدئولوژی‌های متضاد موجود در این بخش فنآوری، تا حد شگفت انگیزی، ایدئولوژی‌های متضاد در اقتصاد بین افراطی ترین، نسخه «آین‌رند»[۲۲] از لیبرتاریانیسم و بازتاب آن در مدل‌های اقتصادی نئولیبرال مکتب شیکاگو و رویکرد هترودوکسی، جامعه محور «اوستروم» را منعکس می‌کند. ممکن است، و شاید محتمل، چیزی که ما در حال تماشای آن هستیم، آخرین تکرار چرخه‌ای باشد که به نظر می‌رسد قدرتی برای خروج از آن نداریم. در این دیدگاه، آین رند ممکن است این تز را ارائه دهد قدرت خودخواهی بازار می‌تواند کاتالیزوری برای تبدیل طمع به عظمت اجتماعی از طریق نبوغ دست نامرئی باشد. در مقابل، «الینور اوستروم» نقطه مقابل را نشان می‌دهد، زیرا شکست‌های بازار به دلیل انحصارگرایی و مشکلات ناشی از آن روی هم انباشه شده است.

این تنش مختص تمرکززدایی نیست. یک مرد یک رای (دموکراسی) نیز در برابر یک دلار یک رای (بازار) قرار می‌گیرد. غیر انتفاعی در مقابل انتفاع؛ بازار در مقابل نرم افزار اختصاصی؛ روزنامه نگاری شهروندی در مقابل گزارشگری حرفه‌ای قرار می‌گیرد. در همه موارد، ساختار‌ها در کنار هم ظاهر می‌شوند، زیرا تنش هنوز غیرقابل حل به نظر می‌رسد و شاید ایده کلی این باشد که آنچه ما با آن سر و کار داریم، شیوه‌های مختلف شکست انسان‌ها است. در مورد طراحی حول ارزش‌های جمعی، ما فراموش کرده ایم که عناصر ضداجتماعی درست مانند عناصر طرفدار اجتماع در کنار هم تشکیل دهنده جوامع هستند؛ بنابراین توانمندسازی جامعه از طریق معماری بهینه بدون نظارت، احتمالا همیشه منجر به تحمیل ناخواسته بازیگران مخرب و قدرت‌گیری آن‌ها خواهد شد.

«آین‌رند» و «الینور اوستروم» ممکن است در نقش آنتاگونیست‌هایی ظاهر شوند که برای پیروزی مبارزه می‌کنند، اما یک نبرد افسانه‌ای ابدی بین آنتاگونیست‌ها وجود دارد که هرگز نمی‌توان آن را برد یا باخت

دیدگاهی که به ندرت به اشتراک گذاشته می‌شود این است که در حالی که «آین‌رند» و «الینور اوستروم» ممکن است در نقش آنتاگونیست‌هایی ظاهر شوند که برای پیروزی مبارزه می‌کنند، اما یک نبرد افسانه‌ای ابدی بین آنتاگونیست‌ها وجود دارد که هرگز نمی‌توان آن را برد یا باخت. اگر این در واقع درست باشد، نبرد ما را در برابر هر یک از حالت‌های شکست محض با متعادل کردن مجدد قدرت از طریق تنش دیالکتیکی محافظت می‌کند. اگر این حقیقت داشته باشد، زمانی که ما شروع به شنیدن در مورد وب ۴.۰، ۵.۰، ۶.۰ کنیم، می‌توانیم منتظر مشاهده هر دو چارچوب فکری باشیم که بر ارتش‌های جدید رهبری می‌کنند.

 

پی‌نوشت
[۱]. Pia Malaney
[۲]. Institute for New Economic Thinking
[۳]. Mastodon
[۴]. Post
[۵]. Steemit, , or the Dorsey-funded
[۶]. Planetary
[۷]. Nostr
[۸]. Jack Dorsey
[۹]. وب ۲.۰: با گسترش اینترنت در سطح جهان و بالا رفتن کاربران و استفاده کنندگان اینترنت، نسل جدیدی از وب پدید آمد به نام «وب ۲» که جذاب تر، آسان‌تر و کاربردی‌تر می‌باشد. وب ۲ در واقع پدیده‌ای است که در نحوه استفاده از فناوری و طراحی سایت‌ها در اینترنت رایج شده است. سایت‌ها یا خدمات اینترنتی که امکان تبادل اطلاعات را بین کاربران فراهم می‌کنند، یا به آن‌ها اجازه تولید یا دستکاری در اطلاعات را می‌دهند، معمولا «وب ۲» تلقی می‌شوند. درواقع مفهوم وب ۲ به این معناست که با گسترش اینترنت و افزایش کاربران، دیگر کاربران تنها به خواندن اطلاعات اکتفا نمی‌کردند بلکه به نوشتن و تبادل اطلاعات با کاربران مختلف نیز علاقه‌مند بودند.
[۱۰]. Don’t be Evil
[۱۱]. Richard Brautigan
[۱۲]. Evan Henshaw-Plath
[۱۳]. اصطلاح API مخفف عبارت Application Programming Interface به معنی «رابط برنامه نویسی نرم افزار کاربردی» است. به زبان ساده، API مجموعه‌ای از پروتکل‌ها، روند‌ها و ابزار‌هایی است که به نرم‌افزار‌های مختلف اجازه می‌دهد تا با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. API‌ها به عنوان پلی بین دو برنامه عمل می‌کنند و به آن‌ها اجازه می‌دهند داده‌ها و عملکرد‌های خود را با یکدیگر به اشتراک بگذارند.
[۱۴]. MySpace
[۱۵]. Gonzales vs. Google: پرونده گونزالس علیه گوگل به موضوع مسئولیت شرکت‌های اینترنتی در قبال محتوایی که الگوریتم‌هایشان به کاربران توصیه می‌کنند، می‌پردازد. این در حالی است که صنعت فناوری بخش ۲۳۰ قانون نجابت ارتباطات آمریکا را عامل سلب مسئولیت از خود می‌داند. تمرکز بسیاری از مباحث مرتبط با این پرونده بر هزینه‌های شرکت‌های آنلاین معطوف است. اگر دادگاه تشخیص دهد که غول‌های فناوری از نظر قانونی مسئول کل محتوای منتشر شده از سوی کاربران هستند، علاوه بر بروز تهدیدی وجودی علیه پلتفرم‌ها، تبلیغات آنلاین نیز به عنوان قلب تپنده فیس‌بوک و گوگل هدف قرار می‌گیرد.
[۱۶]. The Social Dilemma
[۱۷]. government backdoors: «در‌های پشتی» باگ‌های خود خواسته‌ای هستند که توسط غول‌های فناوری در شبکه‌های اجتماعی قرار می‌گیرند تا به نهاد‌های نظارتی دولتی امکان نظارت بر محتوای تولید شده یا ارسال شده یا سرک کشیدن به حریم خصوصی کاربران را فراهم کنند.
[۱۸]. Blockchain
[۱۹]. Decentralized Web (DWeb)
[۲۰]. Elinor Ostrom
[۲۱]. Garrett Hardin’s tragedy of the commons: تراژدی انبازه‌ها یا تراژدی منابع مشترک یک تئوری اقتصادی است که موقعیتی را شرح می‌دهد که در آن، در یک سیستم منابعی مشترک بین مصرف‌کنندگانی وجود دارد که هر یک تنها با توجه به نفع شخصی خود عمل می‌کنند و به صورت مستقل و بر خلاف صلاح مشترک کل مصرف‌کنندگان، با فعالیت‌های جمعی خود این منابع را به اتمام می‌رسانند. ریشه‌های نام و مفهوم تراژدی انبازه‌ها را می‌توان در مقاله‌ای که توسط اقتصاد دان دوره ویکتوریایی، ویلیام فورستر لوید، در سال ۱۸۳۳ میلادی به تألیف درآمده‌است یافت. وی در این مقاله از مثال فرضی چریدن تنظیم نیافته در یک مرتع مشترک در جزایر بریتانیا استفاده می‌کند. این مفهوم یک قرن بعد با انتشار مقاله‌ای از یک دانشمند بوم‌شناس، به نام گرت هاردین در سال ۱۹۶۸ به صورت گسترده‌ای شناخته شد. در این مقاله، مفهوم انبازه‌ها به هر منبع مشترک و تنظیم نیافته‌ای مانند اتمسفر، اقیانوس‌ها، رودخانه‌ها، صید ماهی‌ها یا حتی یخچالی که در اداره به صورت مشترک استفاده می‌شود اطلاق می‌گردد.
[۲۲]. Ayn Rand

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha