گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ به طور طبیعی چهارچوبهای رفتاری که در سراسر دنیا برای افراد مشهور ترسیم میشود، دارای تفاوتهایی با شهروندان عادی است. دلیل این موضوع نیز اقتضای دسترسی به تریبون بزرگ و اثرگذاری است که در اختیار آنها قرار دارد. سلبریتیها با رفتار خود میتوانند شهروندان زیادی را متأثر ساخته و به دنبال خویش بکشانند. اما نکته جالب اینجاست که در کشور ما، هیچ قانونی پیرامون چهارچوبهای رفتاری سلبریتیها وجود ندارد. سلبریتی در برابر قانون دقیقاً همچون یک شهروند عادی است. چنین گزارههایی این مسئله را به ذهن متبادر میکند که آیا از اساس، میتوان رفتار سلبریتیها را به نظم کشید؟ اساساً سیاستگذاری پیرامون شهرت تا چه میزان ممکن است؟ آیا سیاستگذاری شهرت، تعریف محصلی دارد؟ ابزارهای ما برای این موضوع چیست؟ ما در ضمن گفتگو با دکتر محمدحسین سیاح طاهری - جامعهشناس و کارشناس سیاستگذاری عرصه فرهنگ و فضای مجازی - تلاش داریم تا پاسخ این سؤالات و مواردی ازایندست را جستجو کنیم. مشروح این مصاحبه در برابر دیدگان شما قرار دارد.
سلبریتیها در دنیای مجازی
برای ورود به مسئله سیاستگذاری شهرت، میخواستم به مسئله میزان نفوذ سلبریتیها بپردازید. آیا سلبریتیها، جزء گروههای پر نفوذ اجتماعی در کشور ما هستند؟ میزان نفوذ آنان را چگونه ارزیابی میکنید؟
سیاح طاهری: سلبریتیها لزوماً یک طبقه اجتماعی جدید نیستند و به لحاظ تاریخی و فرهنگی میتوان بررسی کرد که از اساس چگونه به وجود آمده و چه تحولاتی داشتهاند. «سلبریتی» را ما به زبان فارسی به فرد «مشهور» یا «چهره» ترجمه کرده ایم. این تعبیر هرچند نارسا است؛ اما امروزه تا حدی رایج و کاربردی شده است. تقریبا می شود گفت از زمانی که رسانه های جمعی به وجود آمده اند، بازار سلبریتی ها هم پررونق شده است. البته قبل تر ها هم می شد رد پای آنان را در فرهنگ اشراف جستجو کرد، اما قطعا رسانه به این چهره های مشهور مثل بازیگران و ورزشکاران ضریب داده و آنان را پرنفوذ کرده است.
متأسفانه، عمده این تاثیر گذاری به دلیل مشخصات ظاهری و فردی است که ناشی از سرآمد بودن در ویژگی های جسمی یا مهارت ورزی هایی است که آن ها را از اطرافیان متمایز می کند. این مشخصه ها هنگامی که ضرب در رسانه می شود، محبوبیت زیادی را برای این افراد به وجود می آورد. اگر شما نگاه کنید، در دوره رسانه های جمعی (و نه رسانه اجتماعی که شکل متفاوتی پیدا کرده) مایکل جکسون که یکی از چهره های آمریکایی بود، در همه دنیا شناخته می شد. این قضیه معروف است که وقتی او به کشوری در آسیای شرقی رفت، تعدادی از مردم برای دیدن او کشته شدند. پس این قضیه مرتبط با این ایام و سال های اخیر نیست.
در دوره رسانه های جمعی، مردم با واسطه روزنامه ها و خبرنگاران می توانستند به سلبریتی دسترسی پیدا کنند؛ اما الان در شبکه های اجتماعی، ارتباط دوسویه به راحتی مهیا شده و سلبریتی ها در دسترس هستند.
به لحاظ چهره و کنش، سلبریتیها و چهرهها دوست دارند همیشه در منظر و مرآی مردم باشند تا محبوب شوند و مردم هم دوست داشتند از زندگی شخصی آنان سردربیاورند؛ لذا رسانه نقش جدی در این رابطه دارد. برای مثال، روزنامه ها و مجلات زرد دهه چهل و پنجاه شمسی در کشور خودمان را ببینید. حجم زیادی از مطالب، پیرامون ابعاد زندگی شخصی بازیگرها و خواننده ها، کشتیگیر ها و... تولید می شد. ازدواج و طلاق، خریدها و مصرف ها، مسافرت ها و ابعاد شخصی تر همچون روزه گرفتن یا دعا خواندن و ... که مورد اقبال عموم قرار می گرفت را شامل می شد. پس این فضا همواره برای مخاطب جذاب بوده است و چیز جدیدی نیست.
در دوره رسانههای اجتماعی به فضایی که گفتم برخی موارد اضافه شده که به این نیاز متقابل مردم و سلبریتیها دامن زده است. به این شکل که دیدن زندگی شخصی سلبریتی، خیلی پر رنگ تر و دسترسی به آن ساده تر شد. تا پیش از این، یک خبرنگار به صورت هماهنگ شده اموری از زندگی شخصی افراد چهره را منتشر می کرد، اما اکنون خود فرد، به صورت روزانه پیام هایی را مرتبط با زندگی خویش به اشتراک می گذارد. این کار قابلیتی را برای مخاطبین فراهم کرده تا بتوانند با سلبریتی زندگی کنند. در دوره رسانه های جمعی، مردم با واسطه روزنامه ها و خبرنگاران می توانستند به سلبریتی دسترسی پیدا کنند؛ اما الان در شبکه های اجتماعی، ارتباط دوسویه به راحتی مهیا شده و سلبریتی ها در دسترس هستند. مردم می توانند بدانند که لحظه به لحظه، فرد در چه حالی به سر می برد. می توانند هواداری خودشان را از سلبریتی محبوب شان با تشکیل کانال و صفحاتی نشان دهند، او را دنبال (فالو) کنند و کنش های کوچک و بزرگش را با پسند (لایک) تایید کنند. این ویژگی شبکه های اجتماعی، باعث شده تا هواداری که یک مسئله کیفی بود، وجه کمی نیز پیدا کند و فرد مشهور از این لحاظ، احساس قدرت و در نتیجه مرجعیت اجتماعی پیدا کند.
از سوی دیگر، مخاطبان نیز مرجعیت اجتماعی سلبریتی را تشدید میکنند. ما در روان شناسی تعبیری داریم به نام اثر هاله ای که می گوید وقتی شما به فرد یا موضوعی علاقه داشته باشید، این علاقه منجر می شود تا شما ویژگی های منفی وی را نبینید. همین ویژگی باعث شده تا افراد به سلبریتی حق بدهند که پیرامون هر موضوعی سخن بگوید. در واقع، جنبههای سلبی و نقصی سلبریتی مخفی شده است.
امکان سنجی سیاست گذاری شهرت
آیا از اساس، مسئله شهرت پدیدهای با قابلیت سیاست گذاری است یا خیر؟
سیاح طاهری: از منظر من که یک سیاستگذار فرهنگی هستم، همه امور قابلیت سیاست گذاری را دارند! اما باید دید که سیاست گذاری را چگونه تعریف می کنید. اگر مراد شما از سیاست گذاری این باشد که دقیقا همان چیزی که من در ذهنم دارم، در عرصه واقعیت و عینیت رخ می دهد، این یک هدف غلط برای سیاست گذاری است. انسان ها یک موجود نرم، ژله ای و بی حالت نیستند که به هر شکلی درآیند، بلکه از خود فاعلیت نشان می دهند. اما سیاست گذاری به این معنا که در فرایند سیاست گذاری، من هدفی را ترسیم کنم و تلاش کنم تا وضع موجود را مقداری به هدف خود نزدیک کنم، به نظر می رسد برای این منظور، ابزار هایی وجود دارد و می شود کارهایی را انجام داد. یعنی ما «امکان» سیاست گذاری را داریم.
امروزه باتوجهبه ضعفهای تکنولوژیک که ما با آن روبرو بوده و به نوعی صاحب پلفترم های برتر جهانی نیستیم و از طرف دیگر نیز به واسطه تکثری که در عرصه رسانه به وجود آمده، شاهد این هستیم که بسیاری از بسترهای تولید محتوا از اساس خارج از حوزه اختیارات ما هستند. به این ترتیب سیاست گذاری شهرت چگونه ممکن میشود؟
سیاح طاهری: در سیاست گذاری ما سه دسته از ابزارها را داریم: ابزارهای سخت، نیمه سخت و نرم. ابزار های سخت، ابزار جرم انگاری است. یعنی فرد کاری انجام می دهد که شما آن را جرم تلقی می کنید و سپس مجازات برای آن لحاظ می کنید. از سخت ترین مجازات ها که می تواند زندان باشد تا مجازات هایی همچون جزای نقدی در این باره می شود در نظر گرفت. این کار، نیازمند قانون گذاری است. برای مثال، بخشی از چهره ها اقدام به مصرف مشروبات الکلی کرده یا روابط نامشروع برقرار می کنند. مثلا پرونده تتلو که اتهاماتی علیه ایشان مطرح شده است، این مسئله در قانون جرم انگاری شده و اگر جرم در دادگاه اثبات شود، مرتکب آن طبیعتا دچار مجازات می شود. این اهرمی در دست حاکمیت برای جهت دهی و تنظیم کردن عملکرد سلبریتی ها است. این البته ساده ترین و در دسترس ترین ابزاری است که در اختیار دارد.
بسیاری از کشورها برای رفتارها و کنش های سلبریتی ها به طور خاص قانون دارند. ما در ایران برای چهره ها هیچ قانونی نداریم، بلکه همان قانون عمومی است که در خصوص عملکرد آنان نیز تطبیق داده می شود. این در حالی است که جرم یک فرد چهره که افراد زیادی از او تبعیت می کنند، با جرم یک فرد عادی یکسان نیست. برای نمونه، در کشور روسیه که به نسبت جزء کشورهای مذهبی و سنتی به حساب آورده می شود، اگر یک فرد چهره تأییدی برای همجنس بازی از خود نشان دهد، مجازات های بسیار بسیار سنگینی برای او لحاظ شده است. در رابطه با مباحث سیاسی و امنیتی که مجازاتها بسیار سنگین تر است و نمونه های زیادی از آنها را در فرانسه و آمریکا - که ملی گرایی در آنجا پررنگتر است - می توانیم ببینیم. مثلا برای بی احترامی به پرچم، هتک حرمت سرود ملی، حمایت از جدایی طلب ها و ... جرم انگاری های سنگینی شده است. در این کشورها، بین شهروند عادی و یک سلبریتی، تفاوتی لحاظ شده است. این ها ابزار های قانونی هستند. چندی پیش در همین برنامه یکی از مجریان سابق صداوسیما پیرامون همجنس بازی نکاتی مطرح کرد. درست است که دادستانی علیه این موضوع اعلام جرم کرد، اما واقعیت این است که ما قانون مدونی برای این جور رفتارهای چهره ها نداریم. قوه قضائیه با کمک گرفتن از دیگر قانون های کلی همچون اشاعه فحشا که در هر موردی می شود به کار گرفت، احتمالا بتواند مجازاتی را برای ایشان لحاظ کند.
ابزارهای دقیق برای مسائل خاص
من در همینجا میخواهم مثال نقضی را مطرح کنم. مثال «تتلو»، نقطه حاد قضیه است؛ اما این به لحاظ تاریخی وجود داشته که برخی سلبریتیها برای دیده شدن بیشتر، اقدام به فساد سازماندهیشده میکردند. مسئله «مدونا» در غرب یک نمود بارز آن است. اما در داخل کشور نیز اگر یک سلبریتی امروزه بهخاطر عبور از خطوط قرمزی که پایگاه آن در نزد عرف مقداری سست شده است، دستگیر شود، اتفاقاً دنبالکنندگان آن بیشتر میشوند! این موضوع تا به آن جایی است که حتی برخی چهرههای دست چندم، برای بیشتر دیده شدن، تلاش میکنند تا به نحو عمدی از این خطوط قرمز عبور کنند. مسئله حاکمیت با سلبریتیها دقیقاً این است که جمهوری اسلامی، خود را به نحوی نماینده و پاسدار ارزشهای سنتی و اصیل جامعه ایرانی - اسلامی تلقی میکند. حالا فرهنگ شهرت و سلبریتیها در کشور ما عموماً رو به سمتی دارد که از این فرهنگ فاصله گرفته است. مسائلی نظیر زندگی تجملاتی، بیحجابی، مصرف مشروبات الکلی، سستشدن پایههای خانواده و زندگی با حیواناتی همچون سگ، روابط جنسی خارج از چهارچوب و دهها مثال دیگر در این زمینه وجود دارد. اینها همگی نقاط کانونی تعارض حاکمیت با سلبریتی هاست. از طرف دیگر، شما باید لحاظ کنید که درصدی از جامعه نیز با آن فرهنگ اصیلی که شما میخواهید از آن نمایندگی کنید، زاویه پیدا کرده است. با این توصیف، استفاده از ابزار سخت در شرایطی که منجر به دیده شدن بیشتر سلبریتیها میشود، چه توجیهی پیدا میکند؟
سیاح طاهری: من بحث را به نحو کلی مطرح کردم. اینکه اکنون ابزار مطلوب شما برای مدیریت سلبریتی چیست، محل پرسش نبود. این ابزار سهگانه را که من طرح میکنم، به نحو کلی میشود بر هر موضوع دیگری تطبیق کرد. باید به این مسئله دقت کنید که صرف امکان استفاده شما از یک ابزار، به معنای لزوم استفاده از آن نیست. بخشی از مشکلی که امروزه ما با آن مواجه هستیم، فراتر از سلبریتی هاست و این است که مشروعیت قانون در کشور ما تضعیف شده است. کسی که کار غیر قانونی انجام میدهد، به لحاظ فرهنگی با وی برخورد منفی هنجاری انجام نمیشود؛ لذا در شرایط فعلی، استفاده صرف از ابزار قانونی معمولاً جواب نمیدهد.
ما اگر بخواهیم برای رفتارسازی سلبریتی ها از بُعد قانونی و ابزار سخت استفاده کنیم، باید تمرکز را روی موضوعاتی که به تعبیری در لبه تعارض فرهنگ عمومی مردم و حاکمیت قرار دارند نبریم و سراغ موضوعاتی مانند ترویج همجنس بازی یا قمار و...برویم که هنوز در جامعه ما گسترش پیدا نکرده اند.
توجه کنید که سیاست گذاری یعنی اینکه من چگونه می توانم وضع موجود را به وضع مطلوب برسانم؟ بله من قبول دارم در آن جایی که فرهنگ جامعه با فرهنگ حاکمیت زاویه پیدا کرده، نمی شود با برخورد سخت، رفتار سلبریتی ها را کنترل کرد. حد اقل این ابزار مناسب نیست. اما در برخی از موارد، واقعیت این است که این ها فرهنگ عمومی نشده است، اما در آینده قطعا محل بحث خواهد بود. در اینجا می شود از ابزار سخت استفاده کرد. ما اگر بخواهیم برای رفتارسازی سلبریتی ها از بُعد قانونی و ابزار سخت استفاده کنیم، باید تمرکز را روی موضوعاتی که به تعبیری در لبه تعارض فرهنگ عمومی مردم و حاکمیت قرار دارند نبریم و سراغ موضوعاتی مانند ترویج همجنس بازی یا قمار و...برویم که هنوز در جامعه ما گسترش پیدا نکرده اند.
الان بحث سقط جنین در دنیا محل نزاع است. ما در کشور های دنیا پیرامون این مسئله شاهد کمپین های انتخاباتی هستیم. یعنی همانطور که در داخل برخی تلاش می کنند با کلید واژه حجاب و گشت ارشاد، کمپین انتخاباتی تشکیل دهند، در برخی از کشور های اروپایی و آمریکا، سقط جنین چنین حالتی دارد. در دوره ای برای رأی آوردن، نامزدها پیشنهاد قانونی کردن سقط جنین را طرح می کردند. خب این مسئله اتفاق افتاد و سقط جنین در بسیاری از کشور های اروپایی قانونی شد. امروز عکس این موضوع در حال رخ دادن است. برخی از کسانی که می خواهند رأی بیاورند می گویند من سقط جنین را غیر قانونی می کنم. آیا آینده کشف حجاب و تحولات فرهنگی کشور ما به گسترش سقط جنین، همجنس بازی و ... منجر می شود یا نه؟ این همان مسیری است که در غرب پیموده شده است. همین الان می شود پیامد های فرهنگ غربی که اکنون در کشور ما گسترش پیدا نکرده اما در آینده پدیدار خواهد شد را جرم انگاری کرد. این مباحثی که عرض کردم، محل توافق شما با جامعه است. اگر شما بگویید که ما هیچ نقطه تفاهمی با جامعه نداریم، از اساس امکان سیاست گذاری - چه در لایه نرم و چه در لایه سخت آن - از بین می رود.
حساسیت شریان اقتصادی سلبریتی
اگر صلاح بدانید از این لایه عبور کرده و به دو لایه بعدی بپردازیم.
سیاح طاهری: بله. در لایه نیمهسخت، به نظر میرسد مهمترین ابزاری که وجود دارد، ابزار اقتصادی و فشار مالی است. از این ابزار هم در بسیاری از نقاط دنیا، تحت عنوان مالیات، جریمه، محدودیتهای قراردادی و ... استفاده میشود. اساساً از آنجا که دنیا بر اساس سرمایه داری اداره میشود و در این دنیا مهمترین چیز پول است، فرهنگ شهرت نیز بر همین امر ابتنا یافته و لذا ضرر مادی حتی از ضرر حیثیتی میتواند برای فرد سلبریتی سنگینتر باشد. برای نمونه، تنها عرض میکنم که شما این مسئله را در خصوص بسیاری از بازیگرانی که در جریان جنبش ۱۴۰۱ مهاجرت کردند، میتوانید ببینید. فشار مالی ناشی از مهاجرت، رفتار آن ها را بسیار تغییر داده است. رگ حیات سلبریتی ها امروزه امر اقتصادی است.
ابزارهای امروز شما در این حوزه چیست؟ برای نمونه بسیاری از سلبریتیها امروزه دیگر در صداوسیما کار نمیکنند. شبکه نمایش خانگی با سرمایههای در گردش بالا، فضای تبلیغات در رسانه های مجازی و ... تکثری را به درآمدهای سلبریتیها داده است.
سیاح طاهری: دقت کنید که صحبت از ابزارهای سیاستگذاری به این معنا نیست که اکنون من طرح مدون و جامعی را پیرامون سیاستگذاری رفتاری سلبریتیها آماده کردهام. بلکه من بر پایه تجربیات گذشته و مطالعات خود این مباحث را طرح می کنم؛ لذا این ها تنها یک طرح بحث نظری است که منطقا بر اساس آنچه در دنیا صورت گرفته می تواند در ایران هم اجرا شود؛ اما نهایی سازی هر یک از سیاست ها، نیازمند مطالعه و گفتگوی جمعی با صاحب نظران است.
در لایه نیمهسخت، به نظر میرسد مهمترین ابزاری که وجود دارد، ابزار اقتصادی و فشار مالی است. از این ابزار هم در بسیاری از نقاط دنیا، تحت عنوان مالیات، جریمه، محدودیتهای قراردادی و... استفاده میشود.
برای مثال، سادهترین ابزار اقتصادی، مالیات است. فرار مالیاتی سلبریتی ها مورد نکوهش مردم قرار گرفته است. شما می توانید از این موضوع به نحو جدی استفاده کنید. همچنین ابزار جریمه نیز وجود دارد که در قرارداد های افراد درج می شود که اگر فلان اقدام یا رفتار نامناسب از بازیگر یا ورزشکار سر زد که مخالف فرهنگ عمومی بود و مثلا به برند و حیثیت تهیه کنند ضرر زد، این مقدار جریمه برای او در نظر گرفته می شود. متأسفانه چون جایگاه و اعتبار دولت ما تضعیف شده و از این وضعیت غیر شفاف مالی، برخی افراد سود می برند، اراده ای برای اصلاح وجود ندارد. از طرف دیگر، استفاده سیاست مداران در کمپین های انتخاباتی خود از چهره ها، منجر به عدم تحقق اراده جدی برای شفافیت اقتصادی آنان می شود.
نکته دیگر اینکه لزوما مبلغ خاص جریمه بازدارنده نیست. جریمه بار روانی جدی دارد. شما این را در ماجرای قبض برق منزل آقای «علی کریمی» مشاهده کردید. این جریمه اگر پلکانی باشد و مبلغ آن با توجه به تکرار تخلف بیشتر شود، بار روانی آن نیز بیشتر خواهد شد. در مجموع اگر شریان اقتصادی سلبریتی تحت تأثیر قرار بگیرد، قطعا رفتار او نیز تحت تأثیر قرار خواهد گرفت.
ابزار نرم نیز شامل ابزارهای رسانهای و هنجارسازی است. ما گمان می کنیم تنها در ابزار های سخت و نیمه سخت شکست خورده یا دارای محدودیت هستیم، اما در ابزار های نرم نیز همین مسائل وجود دارد. ما در ابزار های نرم نیز چندان موفق نبوده ایم. ما نتوانسته ایم از موج های رسانه ای درست استفاده کنیم. جنبه های فرهنگی نیز که فرصت های بلند مدتی هستند، باید به صورت مدون و برنامه ریزی شده با رصد دقیق جامعه پیرامون آنها عمل کرد. مدیریت برند سلبریتی ها و چهره آن ها از جمله موضوعات سیاست گذاری نرم است. برای مثال، می شود در خصوص برند آن سلبریتی که به میهنش علاقه دارد، ارزش سازی کرد. یعنی او ارزشمند تر از دیگر سلبریتی ها است و برای این موضع باید نشانه سازی کرد. مثلا برای حضور سلبریتی در عزاداری های محرم، کارهای خیریه و... این ها مواردی است که می شود پیرامون آنها ارزش سازی کرد یا دست کم بی احترامی به کشور را منفور نمود.
در دنیا این کار با واسطه تهیهکنندهها و شرکتهای تبلیغاتی انجام میشود. یعنی آنها هستند که پس از اقدامات نامناسب چهرهها، وارد میشوند و در پشت پرده آن فرد خطاکار را توجیه یا توبیخ میکنند. اما در مدل بومی خودمان، میتوان سمنهایی حول همان کارهای خیریه که عرض کردم راه اندازی کرد و گردانندگان این مجموعه های مردمی، با ارتباط چهره به چهره و نزدیک، برخی نکات اخلاقی و رفتاری را حین کار به چهرهها آموزش دهند یا از آن فراتر بروند؛ چون این قشر با آدم های مذهبی کمتر ارتباط دارند، با محبت پدرانه، بدون عجله و به شیوه «کونو دعاه الناس بالخیر بغیر السنتکم» روی نگاه و تفکر ایشان اثر بگذارند. چیزی که ما در کار مشترک شهید «سعید سیاح طاهری» و «حبیب احمدزاده» در جشنواره های دانش آموزی دیده ایم که البته نیاز به تفصیل و موشکافی دقیق دارد.
/ انتهای پیام /